گويا سوره توحید در معرّفى خداوند مرحله به مرحله پيش مى رود:
مرحله اوّل: «قُلْ هُوَ» بگو خداى من اوست. او كه از دسترس عقل و فكر بشر دور و از ديده ها غائب و پنهان است.
در اين مرحله تمام توجّه به ذات خداست نه صفات او. خود ذات به تنهايى براى محبوب بودن و معبود واقع شدن كافى است.
حضرت على عليه السلام مى فرمايد: «وَ كَمالُ الْاخْلاصِ نَفْىُ الصِّفاتِ عَنْه» «نهجالبلاغه، خطبه توحيد » اخلاص كامل آنست كه بدون توجّه به صفات به خدا رو كنى. خدا را بخاطر خودش عبادت كنى نه به جهت نعمتهايى كه به تو ارزانى داشته است.
مرحله دوّم: «هُوَ اللَّه»، او اللّه است. معبودى كه همه كمالات را داراست. در اين مرحله، ذات و صفات همراه آمده است. «اللّه» ذاتى است كه همه صفات نيكو را در بر دارد و لذا شايسته عبادت و پرستش است. چنانكه قرآن مى فرمايد: «وَ لِلَّهِ الْاسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها» «سوره اعراف، آيه 180» تمام صفات و اسماى نيكو براى اوست، پس او را بدان نامها بخوانيد. شناخت خدا از طريق صفات، مرحله دوّم است كه «اللّه» كلمه جامع تمام آن صفات است. توجّه به خدا به واسطه صفات، طريقى است كه در دعاها خصوصاً دعاى جوشنكبير جلوه مى كند كه خدا را با هزار وصف مى خوانيم.
مرحله سوّم: «احَدٌ» او يكتاست. در اين مرحله، توحيد ذات و صفات مطرح می شود. هم ذاتش يگانه است، هم صفاتش يگانه و بىنظير، و هم وجودِ ذات و صفات او يكى است، نه آنكه صفاتش وجودى زائد بر ذات داشته باشند.
ميان «واحِد» و «احَد» تفاوت است. اگر گفتيم: احدى نيامد، يعنى هيچكس نيامد و اگر گفتيم: واحدى نيامد، ممكن است دو نفر يا بيشتر آمده باشند. قرآن مى فرمايد: خدا «احَد» است و نمى فرمايد: «واحد». او «يكتا» است نه «يكى» كه ممكن باشد دوّمى و سوّمى هم داشته باشد.
مرحله چهارم: «اللَّهُ الصَّمَدُ» خدا بىنياز است.
در اين مرحله، بىنيازى كه محور ذات و صفات الهى است به عنوان يكى از مهمترين اوصاف الهى مطرح مى شود. آن هم نه به شكل خبر كه بفرمايد: «اللَّه صَمَدٌ»، بلكه به صورت وصفِ ثابت براى «اللّه» و لذا لفظ «اللّه» تكرار مى شود: «اللّه الصَّمَد»
او يكتاست، امّا بىنياز. غير او بسيارند، امّا سراسر نياز، و نظر همه نيازمندان تنها به سوى آن بىنياز!
مرحله پنجم: «لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً احَدٌ»
اين مرحله طبق روايات، تفسيرِ «الصَّمَد» است. او بىنياز است، نه به فرزند نياز دارد كه بزايد، نه محتاج پدر و مادر است كه زاده شود و نه همسر و همكار و همانندى بخواهد كه در كارها به او كمك كند.
اگر متولّد شود ازلى نيست و اگر متولّد كند ابدى نيست، زيرا رو به كاهش و اضمحلال مى رود. و اگر مثل و مانندى داشته باشد بىرقيب نيست. و خداوند از همه اين امور منزّه و مبرّاست. «سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ» «سوره طور، آيه 43»
( تفسیر نماز؛ استاد قرائتی ، ص 131)