بالاترین امتیاز شب هاي بلند زمستون، اون هم توي اسارت و زندان خيلي سخت بود. اگه حاجي نبود دوام نمي آورديم. هر شبي يه جور بچه ها رو سرگرم مي کرد. هم خستگي از تنشون بيرون مي رفت، هم يه چيزي ياد مي گرفتند. اون شب يکي يکي نماز مي خوندند و هرکسي کمتر غلط داشت امتياز بيشتري مي گرفت. خيلي خوش به حالم شده بود. تقريباً نفر آخر بودم. هرچي بقيه غلط داشتند، من دقت کردم تا اشتباه نکنم. منتظر بالاترين امتياز بودم ولي نماز من هم اشکال داشت. حاجي مي گفت: بايد بين دو سجده و بعد از سجده ي دوم کامل بشيني. ولي من بعد از سجده ي دوم صاف بلند مي شدم.[1] [1] توضيح المسائل امام خميني (ره)، مسأله 1056 ـ 1075. [دو رکعت قصه ؛ رسول نقي ئي ، ص 108]