الاغ بي محل به اين مي گن الاغ بي محل! نمي دونم از کجا پيداش شده بود. فکر کنم خيلي گرسنه بود. يه سر و صدايي وسط نماز راه انداخت که نگو. هرکاري کردم که فقط لبخند روي لبام باشه و خنده ام بي صدا باشه، نشد. بالاخره ترکيد و شروع کردم به غش غش خنديدن. چون حالت نمازم به هم خورده بود، با اين که عمداً نخنديدم، نماز باطل بود. اين هم از حضور قلب ما! [1] [1] عروة الوثقي، 1، مبطلات، السادس. [دو رکعت قصه ؛ رسول نقي ئي ، ص 137]