➖این صحنه را رهایش کنی، یکی برای دیگری رگرسیون/Regression از نمودارِ انصراف می‌کشد؛ آن‌یکی رأی به رخ این می‌کشد! صحنه، آماده حضور است. هر سوژه منتهی به جنجال را رها کنید. باید حاضر شد؛ دقیقاً مثل دوهفتهٔ گذشته. حضوری که بیش‌از یک‌دهه بود نداشتیم. ایدهٔ مردم‌سالاری دینی، به‌جوش‌آمدن حلقه‌های میانی را می‌طلبد و نه کشاندن صحنه به دست چندهزار کارشناس. آیا می‌توانیم هزاران‌نفری که روستابه‌روستا گشتند را، نسبت به آینده، به‌اندازهٔ همان ریاست‌جمهوری، حساس کنیم؟ آیا می‌توان ایدهٔ تبیینی «بیست‌کال» و «خانواده ایران» و «سی وُیس» را، یک نهضت پایدار کرد؟ ➖به جوشش‌رسیدنِ حلقه‌های میانی، مانند خودِ صحنهٔ انتخابات، تحرّک در امر سیاست و تحوّل بزرگ را می‌طلبد و این، «یک رهبر سیاسی میدان‌دار» و «یک تشکیلات وسیع سیاسی از تمام حلقه‌های میانیِ نقش‌آفرین در تمام عرصه‌ها» می‌خواهد. بازگشت به دولت سایه، یعنی مرگ سیاست توسط نگرش برنامه‌ای و سیاست‌پژوهانه؛ یعنی فداکردن تحول تمدنی و اساسی، به پای چند سوژه کارشناسی. ➖آری؛ چنین است که سعید جلیلی، شاید ⟨تأکید می‌کنم شاید⟩ برای ریاست‌جمهوری تمام شده باشد؛ اما برای نقش‌آفرینی در ساختِ نخ تسبیحِ این «امر اجتماعی‌سیاسی»، این «نظارت عمومی بر دولت»، این «حرکت عمومی در تبیین و خلق پیشرفت ایران»، تمام نشده است. سعید جلیلی اگر خودش بخواهد، تازه آغاز شده است. او می‌تواند نقش‌آفرینیِ باشکوه و مهمی را عهده‌دار شود. این حرکت ‹۱۴›میلیونی، درصورت رهبریِ اجتماعیِ صحیح، می‌تواند خیلی‌زودتر از چهارسال، رئیس‌جمهور جدیدی از جنس مردم و از دل خود آن‌ها بسازد؛ به‌شرطی‌که این حرکت بزرگ را در قاب کوچک دولت سایه محدود نکنیم و سعید جلیلی، از نقش رهبری یک حرکت اجتماعی سیاسی و نخ تسبیحی (که به آن امر شد)، به سایهٔ ابرکارشناسِ کارشناسان سایه، بازنگردد. ➖اگر سعید جلیلی هم از این نقش فروگذار کرد، یا پا به میدان نگذاشت، چه باک! آن‌هایی که نه برای سعید جلیلی، که به بهانهٔ او، برای پیشرفت ایران و سامان مردم‌سالاری به‌کمک احیای نیروی سیاسی، قیام کردند، باید خسته نشوند و این مسیر را امتداد ببخشند.