۶ خیلی ناراحت شدم اما از شوهرم به دل نگرفتم و حلالیش کردم اینکه بخواد عمرشو بذاره پای منی که رو به مرگم و باردارم نمی‌شم واقعاً توقع زیادیه شوهر من اون زنی رو که دوست داشت و پیدا کرده بود و من تقاص دل شکسته جاریم رو دادم که بعد از طلاقش آواره کوچه و خیابان چون باباش راهش نمی‌داد. منم وقتی شوهرم سرم هوو آورد فهمیدم دارم تقاص دل جاریمو پس میدم اما روزی که منو بیرون کرد و آورد اینجا که اون زن راحت باشه از خدا خواستم که منو ببخشه خیلی برام سخت بود ولی بازم امیدوارم که تاوان همه گناهام رو همین دنیا بدم. نگاهم یک لحظه از روی این زن برداشت شد اول داستان همه چیز بر علیه این زن بود به همه دروغ گفته بود فریبشون داده بود سر هیچ اما جای دردناک زندگیش اینجاست که هووش رو توی بغل شوهرش دید و هیچ چیزی نگفت از کنارش بلند شدم به سمت محوطه رفتم از ته دلم از خدا خواستم که از گناهش بگذره دو روز گذشت و رفتم کاراشو انجام بدم که دیدم فوت کرده انگار فقط منتظر بود که برای یه نفر داستانش رو تعریف کنه از خدا می‌خوام که از این دست مشکلات هیچکس نداشته باشه پایان کپی حرام