🏴📌 آفتاب به تیغ آسمان رسیده بود و نوای ‌کاروان اربعین از همه جا به گوشم می‌رسید.... 🏴🧕🏻 اقوام، دوستان و من تنها با کودکان خردسالم که شرایط را برای رفتنم محدود می کرد.... تقدیر آن بود که بمانم و بغض فروخورده‌ام را پنهان کنم.... 🏴🤲🏻 من که در میان گل سجاده‌ام زانوی حسرت در آغوش کشیده بودم گفتم خدایا باید کاری کنم، کاری که دلم را قرار دهد، کاری برای امامم..... اما ذهنم یاری نمی کرد.... 🏴🤲🏻💫 قامت زدم در نماز عصر نسیمی بر جانم وزید و واژه‌ای در وجودم نقش بست، اربعین مادرانه !!! 🏴☎️ بعد نماز تماس اول را با مداح گرفتم گفت سه شنبه عصر وقت دارم تماس دوم را برای مکان گرفتم گفت سه شنبه عصر حسینیه خالیست، و تماس سوم که سخنران‌ گفت فقط سه شنبه عصر را خالی دارم. 🏴💫🏴 ‌همه چیز در 3 تماس جور شد و پازل اربعین مادرانه شکل گرفت..... گویا من این میان فقط واسطه بودم‌ و برنامه ریز خود مولا بود. صبح یکی بسته‌های فرهنگی آورد که ببر توزیع کن اما جایش مشخص نبود و حالا انگار اون بسته‌ها هم جای خود را‌ یافت. خلاصه ظاهر مراسم شکل گرفت.👌🏻 ‌ و حالا لطف مولا داشت نمود می‌کرد، دوستی تماس گرفت و گفت سحر خواب دیدم گفتی عازم کربلا هستم.... 😭😭 و نگاه من که بهت زده فقط به خط نوشته‌ی روی دیوارم گره خورد: لبیک یا حسین🏴💫 لبیک یا مهدی🏴💫 «بنت‌الهدی زکی خانی» 🇮🇷 نهضت مادری اینجاست: ╭┅──==───┅╮ ↪ @nehzatemadari ╰┅──==───┅╯ 🌟 این شناسه شما رو به محله هاتون وصل میکنه 👇🏻 @maman_e_hosein