✅ سفینه قاره‌پیما... 💻 آقای امیری قلم نوری‌اش را روی میز می‌گذارد و می‌گوید: «بچه‌ها تا این‌مشکل فنی حل بشه، رایانه‌های دستیتون رو بردارین و تکالیفتون رو بفرستین روی شبکه». ⚙ محمد از جلوی کابین می‌گوید: «آقا پدر من اگه الآن این‌جا بود، فوری درستش می‌کرد. تخصصش تعمیر موتورای هیدروژنی سریع‌السیره». بنیامین شکلکی برای محمد درمی‌آورد و می‌گوید: «کشتی ما رو از بس پز پدرت رو دادی! داداشِ منم...» ❗️طاها در حرفش می‌دود: «خودتم که همش از داداشت تعریف می‌کنی! همه‌مون می‌دونیم داداشت توی سپاه سفینه‌های چهل‌نفرۀ قاره‌پیما می‌سازه». 🌀 تا بنیامین می‌آید که جواب طاها را بدهد، موتور تکان می‌خورد و حباب‌های درخشان آب، از پشت شیشه‌ها به آسمان می‌روند. همه صلوات می‌فرستند. سفینه آمادۀ حرکت است. ♻️ داستان سفری در آینده با سفینه‌ای فضایی به جمهوری اسلامی فلسطین را با مراجعه به نشانی زیر در سایت ما بخوانید...👇 🌐 http://nojavan.khamenei.ir/showContent?ctyu=10527