📖 | بعد از تو 🚩 بازخوانی وقایع پس از شهادت سیدالشهدا علیه‌السلام 🏴 غباری تیره، گردی سیاه، زمین را احاطه کرد. بعد، تندباد سرخی وزید؛ آن‌قدر شدید که چشم، چشم را نمی‌دید. خورشید گرفت. آسمان سرخ شد. ستاره‌ها معلوم شدند. زمین و آسمان داشت به هم می‌آمد. مردم وحشت‌زده، گمان می‌کردند عذاب بر سرشان نازل شده. 🌷 ای نفس مطمئنه! زمان شهادت است! یکی بود از لشکر عمر سعد. فریاد زد: «ای امیر! مژده که الآن شمر، حسین را می‌کشد». هلال بن نافع از لشکر جدا شد و آمد سمت قتلگاه. دید حسین دارد جان می‌دهد. بعدها گفت: «به خدا قسم! هیچ کشتۀ در خون غلتیده‌ای را بهتر و نورانی‌تر از حسین ندیدم. نور صورتش آن‌قدر زیاد بود که کیفیت قتلش را از ذهنم برد. آب می‌خواست. به او گفتند: «آب نمی‌خوری تا به جهنم بروی و از آب چرک آنجا بنوشی». حسین گفت: «من پیش جدم می‌روم و از آب پاکیزۀ بهشت می‌نوشم و از آنچه شما با من کردید، به جدم شکایت می‌کنم»... 🏴 علیه‌السلام 🔻 برای خواندن متن کامل به سایت یا نو+جوان مراجعه کنید👇 🌐 https://nojavan.khamenei.ir/showContent?text&ctyu=18307