🎒
#خواندنی | زندگی سیاسی یک دانشآموز
✍️ یادداشتی از آقای احمدرضا اعلایی، کارشناس تربیتی
🍱 اولینبار کلاس پنجم بودم و سر سفره نهار، سر یکی از مسئولان سیاسی، با دوستم بحث میکردم. من طرفدارش بودم و ازش دفاع میکردم و او انتقاد میکرد و به فرد موردنظر حمله میکرد. آن موقع خیلی فضای نقد وجود نداشت. اخبار تلویزیون و روزنامهها هم خیلی محدود بود و فقط آدم بزرگها نگاه میکردند و میخواندند که آنهم خیلی اطلاعات ریز و دقیقی از اوضاع به دست نمیداد. همین اوضاع باعث شده بود، ما بچهها چیزی ندانیم و در بحثها، کورکورانه دفاع یا حمله کنیم. این را چند سال بعد که رسانهها کمی تغییر رویه دادند، فهمیدم.
🌱 کمی بزرگتر شدم، اول راهنمایی (ششم الان) انتخابات مهمی بود. دو کاندیدا با دو شعار متفاوت از حزبهای متضاد، جلوی هم قرار گرفتند. یادم هست معلم اجتماعیمان دو تا از بچهها را که هر کدام طرفدار یکی از کاندیداها بودند، جلوی کلاس آورد و هر کدام از کاندیدای خودشان دفاع کردند و برایش تبلیغ کردند.
🌡️ آنقدر تب دفاع و حمله بالا گرفت که دیدیم فایده ندارد، هیچکس این طوری قانع نمیشود. یک روز بچهها در کلاس را از پشت قفل کردند و طرفدارهای دو کاندیدا شروع کردند همدیگر را زدن! جالب این بود که ما بهخاطر کاندیدایی که نمیتوانستیم انتخابش کنیم اینهمه کتک زدیم و کتک خوردیم. جالب اینکه چند سال بعد دیدم در انتخابات هر دو کاندیدا با هم یکی شده و پشتیبان کاندیدای جدیدی شدند. آنجا بود که فهمیدم بدجوری رکب خوردم.
🗃️ دستهبندیهای سیاسی و حزبی، فقط و فقط یک قرارداد برای زمان انتخابات است. هیچ تضمینی وجود ندارد که بعدش آدمها پای حرفها و یا حتی حزبهایشان بایستند. اینبار رسانهها با اینکه بیشتر از قبل، حرف میزدند، اما قابل اعتماد نبودند و هر کدام سنگ خودشان را به سینه میزدند...
🔻 برای خواندن متن کامل به سایت یا
#نرم_افزار_موبایلی نو+جوان مراجعه کنید👇
🌐
https://nojavan.khamenei.ir/showContent?text&ctyu=22318