من شریفه دختر شاه کریمم مادرم بر کل خلق اما یتیمم من یتیمم درمدینه خون به قلب زار ما شد پدرم مسموم از زهر جفا شد من یتیمم وقت تشییع جسم بابا را ندیدم پیکرش شد تیروباران من شنیدم من یتیمم من غم و رنج و مصیبت ها کشیدم طعم ضرب کعب نی ها را چشیدم من یتیمم دیده ام در کربلا با آه و ناله که یکی زد تازیانه بر سه ساله من یتیمم پای ناقه تا که بر آیینه ام خورد زیر پای اشتران شد سینه ام خرد من یتیمم