💠نامه انسان ساز(۶) امیرالمؤمنین علیه السلام در ادامه می فرماید: - و قرره بالفناء و اقرار بگیر که روزی نیست خواهی شد می گویند: بهترین حالت وجودی آدمی روزی بود که از مادر متولد شد و روز به روز از این قدرت کاسته می شود، پس اقرار بگیر که امروز ضعیف تر از دیروز هستی و روز به روز کم رنگ تر می شوی امیرالمؤمنین علیه السلام نفرمود: اقرار به بقاء بگیر؛ چرا که توهم بقاء در این دنیا است که آدمی را مست می کند؛ در بَزم دور یک دو قدح دَرکَش و برو یعنی طمع مدار وصال دوام را حافظ می گوید: وصال مدام برای هیچ کس اتفاق نمی افتد. برای اهل دنیا که هرگز امکان پذیر نیست چون همه چیز دنیا زوال پذیر است، به تعبیر امیرالمؤمنین علیه السلام مثال سایه را دارد؛ سایه الان کوتاه است و بعد بلند می شود و الان بلند است و بعد کوتاه می شود و الان اینجا است که به آن سمت می رود و آن سمت است و به سمت دیگری می رود و ایشان می فرماید: دنیا چنین تمثیلی دارد و همینطور آنچه که در این دنیا است. پس اگر شادی است دوامی ندارد، اگر لذت و سروری است دوامی ندارد، اگر سلامتی است دوامی ندارد، اگر با هم بودنی است دوامی ندارد، اگر نوجوانی و جوانی و هر چه است دوامی ندارد. و به همین خاطر حافظ می گوید: قانع باش! به همین اندازه ای که نصیب بُرده ای و شاکر باش و زیاده طلبی نکن و زیاده خواه نباش. و همینطور اگر اهل معنا هستی و اگر گاهی حال خوشی پیدا می کنی، طمع دوام آن را نداشته باش چون گفتن و چه خوش گفتند: الأحوال کالبروق حالات خوش مثل برق های آسمانی است و چون برق های آسمانی می آید و می رود که زیبایی و لطفش هم به همین است. بقول سعدی که گفت: بگفت: احوال ما برق جهان است دمی پیدا و دیگر دم نهان است پس نگو که دیروز حال خوشی داشتم، سحر دیشب چه حال خوشی داشتم و چرا امشب آن حال در من نیست؟ دیروز در نماز چه حالی داشتم و امروز چرا آن حال را ندارم؟ اصلا اقتضای حال همین است که گاهی باشد و گاهی نباشد و لطفش هم به همین است که اگر همیشه و مدام باشد مغرور می شوی و اگر هیچ نباشد مأیوس می شوی و به همین خاطر بودنش لطف است و نبودنش لطف دیگری است و در هر حال باید شاد و شاکر بود. حافظ می گوید‌: در بزم روزگار که عیش، عشرت و سرخوشی آن به نوبت است و بیش از یک و دو جا هم به تو نمی رسد، پس بنوش و از میخانه ی زندگی خارج شو؛ یعنی وصال همیشگی را هیچ گاه آرزو نکن. در حقیقت به اعتبار اینکه در زندگی هر کسی نوبتی دارد، بقول حافظ: هر کسی پنج روز، نوبتِ اوست از این نوبت چند روزه و کوتاه زندگی که به تو رسیده لذت ببر و البته آماده ی رفتن باش و هرگز طمع عیش و لذت دائمی را در سَر نداشته باش. پَندار شاعر یونان باستان دقیقا سخنی به همین مضمون دارد و می گوید: ای روح من! در آرزوی جاودانی مباش و تا توانی از عرصه ی امکان بهره برگیر یعنی زندگی جاودانه نیست و از آن بهره ای بگیر و بُرو... - و بصره فجائع الدنیا چشمانش را باز کن نسبت به فجائعی که در دنیا برایت اتفاق می افتد امیرالمؤمنین علیه السلام در بیان سابق فرمود: «ذلله بذکر الموت»؛ اما بسیاری از انسان ها با ذکر موت آرام نمی شوند و تأثیر نمی پذیرند و لذا باید خود ببینند و چه بسا فجایع روزگار را به تجربه بنگرند و شاید از همین باب تاکید شده است که خود به قبرستان بروید. - و حذره صولة الدهر و برحذر بدار(بترسان) از تحولات روزگار؛ یعنی گردش روزگار جدی است و با هیچ کس شوخی ندارد - و فحش تقلب اللیالی و الأیام و بترسان او را زشتی گردش روزگار را @noornama