مفهوم غیبت(۱) ۱. مفهوم لغوی ۱. فراهیدی می نویسد: «الغیبة من الاغتیاب و الغیبة من الغیبویة»(کتاب العین ج ۴ ص ۴۵۴) غیبت با فتح غین به معنای پنهان و پوشیده بودن است و وقتی با کسره خوانده شود به معنای پشت سر کسی سخن گفتن است. ۲. ابن فارس معنای غیبت را پوشیدگی از از چشم می داند: «الغین و الیاء و الباء أصل صحیح یدل علی تستر الشیء عن العیون»(معجم مقیاس اللغة ج ۸ ص ۱۸۳) غین و یاء و باء(غیبت) یک ریشه دارد و صحیح است(معتل نیست) که دلالت می کند بر پنهان بودن چیزی از چشم. ۳. ازهری گوید: «و الغیب ما غاب عن العیون و إن کان محصلا فی القلوب»(تهذیب اللغة ج ۸ ص ۱۸۳) غیبت به چیزی می گویند که از چشم پنهان است، اگر چه در قلب ها حاصل است پس آنچه از اهل لغت فهمیده می شود این است که در لغت هر آنچه از چشم پوشیده باشد غیب نامیده می شود هر چند در دل حاضر باشد. ۲. در اصطلاح(غیبت امام مهدی علیه السلام): - مفهوم افراط گرایانه ۱: شیخ احمد احساسی معتقد است: «هورقلیا فی الأقلین الثامن... و الحجة فی غیبة تحت هورقلیا فی تلک الدنیا... و أما إذا أراد أن یدخل فی هذه الأقالیم السبعة لبس صورة من صور أهل هذه الأقالیم و لا يعرفه أحد... فاعلم أن الدنیا هذه قد خاف فیها من الأعداء فلما فر من هذه المسماة بالدنیا إنتقل إلی الأولی»(الرسالة الشرتیة، جوامع الکلم ج ۸ ص ۴۲۱ و ۴۲۲‌) هورقلیا در اقلیم هشتم است... و حضرت حجت در دوران غیبت، در عالم هورقلیا در آن دنیا است و... و اما هر گاه بخواهد به اقالیم سبعه وارد شود، صورتی از صورت های اهل این اقالیم را می پوشد و کسی او را نمی شناسند... بدان این دنیا[حضرت حجت] در آن از دشمنان بیمناک شد و هنگامی که از اینجا که «دنيا» نامیده شده فرار کرد به «اولی» منتقل شد. این سخن و اعتقاد شیخ احمد احسائی از عجز وی نسبت به این سوال نشأت می گیرد که از او پرسیدند: چگونه حضرت حجت صد ها سال زنده مانده است و در طی این سال ها تغییری نکرده است؟ و او در پاسخ می گوید: حضرت حجت در کره ی خاکی زندگی نمی کند و ایشان در عالم عنصر حضور ندارند، حال آنکه تغییر خاصیت عالم عنصر و موجودات عنصری(ماده) است. بر همین اساس شیخ احمد احسایی معتقد است حضرت در عالم دیگری بنام «هورقلیا» یعنی عالم مثال حضور دارد که شیخ احمد احسائی با این سخن اعتقاد به مرگ حضرت پیدا کرده است. در ادامه از شیخ احمد احسائی می پرسند: پس آیا زمین بدون حجت الهی رها شده است؟ اینجا است که وی اعتقاد جدیدی بنام «رکن رابع» می آفریند، به این معنا که رکن رابع نماینده ی زمینی امام زمانی است که اکنون در کره ی خاکی حضور ندارد و این رکن رابع بعنوان اصول مذهب این جریان پذیرفته می شود. بعد آنکه شیخ احمد احسائی از دنیا می رود، شاگرد وی بنام سید رشتی در میان شاگردان خویش مدعی می شود که رکن رابع اکنون در میان شما است که با این سخن سید علی محمد باب که فرد زیبارویی بوده مدعی رکن رابع می شود و آغازگر بابیت شد. توضیح آنکه فلاسفه می گویند: موجودات و عوالم سه گونه هستند: ۱. عالم ماده: عالم ماده دارای دو ویژگی است‌: اول آنکه دارای شکل و رنگ است و دوم آنکه ماده دارد و بنابراین چون ماده دارد باعث می شود که شکل و رنگ آن تغییر کند ۲. عالم مثال: عالم مثال ویژگی دوم عالم ماده را ندارد، اما شکل و رنگ دارد و بنابراین موجودات مثالی مانند موجودات مادی هستند با این تفاوت که هرگز تغییر نمی کنند ۳. عالم عقل: عالم عقل هیچ یک از ویژگی های عالم ماده را ندارد و موجوداتی که هیچ رنگ و شکل و ماده ای نداشته باشند موجودات عقلانی هستد موجودات عقلانی و مثالی می توانند برای خود بدن مثالی بسازند که به آن «تمثل یافتن» می گویند. این اعتقاد خلاف روایات است: ۱. راوی از امام صادق علیه السلام می پرسد: «تکون الأرض لیس فیها إمام؟» زمین بدون آنکه امام در آن باشد باقی می ماند. امام صادق در جواب فرمود‌: «قال: لا» نه‌(کافی ج ۱ ص ۱۷۸) ۲. امام باقر علیه السلام فرمود: «لو أن الإمام رفع من الأرض ساعة لماجت بأهلها کما یموج البحر بأهله» اگر امام لحضه ای از زمین برداشته شود، زمین نسبت به ساکنانش، همانند دریا ناآرام می گردد(کافی ج ۱ ص ۱۷۹)