بسم الله الرحمن الرحیم #قسمت_سوم📜 • #قند_پهلو 📚🖇 ~ خانم دکتر با توجه به توضیحاتی که در مورد وضعیتم دادم ، به نظرتون این لکه بینی مقدمه سقطه، آخه دو دفعه قبل هم با لکه بینی شروع شد . _ هنوز چیزی معلوم نیست، نگران نباش، خب؟ صدای قلبش رو که خودت شنیدی، اکوش هم مشکلی نداشت، یه سونوگرافی اورژانسی می نویسم. فردا صبح اول وقت بیا .الانم رفتی خونه فقط استراحت کن . ..... لکه بینی تداعی کننده خاطرات تلخ بود، اضطراب از دست دادن حسین همه ی وجودمو پر کرده بود😭😭 خدایا با چه ذوقی رسیده بودم تا ماه ششم و حالا.... ــ...... با کلی اضطراب رفتم سونو ........ ~ خانم دکتر مشکلی پیش اومده؟ - چرا برات سونوگرافی نوشتند؟ ~ سابقه سقط دارم ، دیروز لکه بینی داشتم . _ سونوگرافی رو ببر پیش دکترت . احتمال زیاد برات یه سه بعدی می نویسه . ~ مشکلی هست ؟ _ با دکترت صحبت کن . .... اینکه چجور خودمو رسوندم خونه گفتن نداره😔 ..... * چه خبر زهرا ؟ دکتر چی گفت ؟ ~ هیچی ، می دونی که دکترا همش جواب سر بالا میدن، گفت دکتر خودت ببینه * امروز بعد از ظهر میری؟؟ بدون نوبت میبینن؟؟ ~ آره، دکتر مریض های خودشو بین مریضا میبینه، مخصوصا اگه اورژانسی باش.... ..... سونو سه بعدی که جوابش اومد مشخص شد وضعیت بچه نرمال نیست. اما مشخص نبود دقیقا مشکل چیه. صحبت های مختلفی می شد. یک نفر میگفت جمجمه درست شکل نگرفته، یک نفر می گفت سرش استخوان اضافه داره، یکی می گفت مغزش مشکل داره و... هر کس چیزی می گفت. اما تنها چیزهایی که خوب به یادم مونده تلخی و التهاب اون روزهاست. اینکه چه باید کرد، چه اتفاقی باید بیفته و چه اتفاقی می تونه بیفته. سختی این مساله زمانی چند برابر میشه که مجبور باشی فعلا در موردش باکسی حرفی نزنی ....احمد بیرون منتظرم بود ...... * زهرا چه خبر ؟ جواب سنو؟ چی شد؟ *وای احمد هیچی نگو ، میگن بچه مریضه ، سرش مشکل داره 😭😭😭😭😭😭 * یعنی چی مشکل داره ؟ درست بگو ببینم چیشد؟؟ (نمیتونستم جوابشو بدم) اصلا خودم الان میرم با دکتر حرف میزنم . حتما اشتباه شده . ~ کجا میری احمد؟! این بنده خدا که نمیدونه چیه؟ گفت باید متخصص نوزادان ببینه، نظر اون مهمه * حالا چه کار کنیم زهرا؟؟؟!!!! ~ نمی دونم! فقط اینو می دونم که الان هیچی نباید بگیم، وااای احمد😭مامان آخر هفته نوبت عمل داره ، فردا صبح داره میره تهران، می دونی که بنده خدا صد جور مریضی داره از فشار گرفته تا قند و چربی، شنیدن این خبر براش مثل سمه احمد! یا عملش کنسل میشه یاخدای ناکرده زنده از اتاق عمل بیرون نمیاد 😭 * من تو رو میبرم خونه و میرم ، من نمی تونم مثل تو آرام باشم و نقش بازی کنم .😭😭😭😭😭 ....... فردا صبح زنگ زدم پدرم: ~ سلام بابا جون ،جای مامان خالی نباشه ، کارای اداری بیمارستان راحت انجام شد؟ مامانو بستری کردن ؟ ♡ سلام دخترم آره خدا رو شکر همه چی خوب پیش رفت . ~ خب خدا رو شکر 😍 ان شاءالله عملشونم به خوبی انجام بشه . ♡ان شاءالله. می خواستم یه چیزی ازت بپرسم . با احمد دعواتون شده ؟ دیشب دیر وقت اومد خونه، صبح زود هم رفت . با مادرتم خدا حافظی نکرد . تو جاده بودیم مادرت زنگ زد که تلفنی ازش خدا حافظی کنه تلفنم جواب نداد . چیزی شده بابا؟ اتفاقی افتاده ؟ ~ نه دعوامون نشده بابا... چی بگم آخه؟؟ احمد از دیروز حالش خرابه . بابا سونوگرافی بچه مشکل داشت 😭بخاطر همین ریخته بهم. منم حالم بهتر از احمد نیست بابا😭 واسه اینکه مامان متوجه نشن سعی کردم رفتارم عادی باشه . ♡ یعنی چی مشکل داره ؟ درست حرف بزن ببینم ~ خودمون هم دقیق نمی دونیم . میگن باید دکتر نوزادان وضعیت جنین رو تشخیص بده .....