🏴 اشعار
#شام_غریبان
#حضرت_زینب
شد غرق در غم روزگارت عمه جانم
خیلی دلم شد بیقرارت عمه جانم😭
در پیش چشمت زیر خنجر دست و پا زد
در خاک و خون دار و ندارت عمه جانم😭
بر روی تل، در غربتِ شام غریبان
ایکاش بودم در کنارت عمه جانم😭
تنها و بی محرم شدی دیگر ندیدی
مرهم برای حال زارت عمه جانم😭
جانم فدایت! عصرِ عاشورا به سختی
دیدم گره خورده به کارت عمه جانم😭
مانند قلبت چند جای چادرت سوخت
در شعله هایِ پُر حرارت عمه جانم😭
چشم عمو عباسمان را دور دیدند
شد پیش چشمت خیمه غارت عمه جانم😭
لعنت بر آنکه بست دست خسته ات را
در بین آتش؛ با جسارت...عمه جانم😭
بین تمام داغ هایی را که دیدی
می سوزم از داغ اسارت عمه جانم😭😭😭
🏴🏴🏴