امّ سلمه،رسول خدا را در خواب دید،رسول خدا با موهایی درهم ریخته و غبارآلود بود و بر سرش مقداری خاک ریخته شده بود. به حضرت عرض کرد:ای رسول خدا!چرا این گونه ای؟! حضرت فرمودند: "فرزندم حسین کشته شده است و من برای او و یارانش قبر حَفر می کردم". ناگهان از خواب پریدم،به ظرفی که تربت کربلا در آن بود نگاه کردم،دیدم از خاک و خون جاری شده است.آن تربت،همان تربتی بود که رسول خدا وقتی زنده بود به اُمِّ سَلَمه داده بود آن را نگهدارد. ام سلمه آن شب،افزون بر این،صدایی شنیده بود که خبر شهادت امام حسین (علیه السلام)را می داد. با شنیدن این صداها و دیدن ظرفِ خونین تربت کربلا،گریه سر داد،وقتی ابن عباس صدای گریه او را شنید به سرعت خود را به او رساند و علت گریه و زاری اش را پرسید.ام سلمه نیز در جواب ظرف تربت را که خون از آن می جوشید نشان ابن عباس داد. 📚مقتل مقرم،ص۳۵۴_۳۵۵ 📚کامل ابن اثیر،ج۳،ص۳۸ 📚امالی ابن طوسی،ص۵۶ 📚مقتل خوارزمی،ج۲،ص۹۵ 📚منتخب طریحی،ص۲۳۵