یادش بخیر........‌ مامان بزرگم تعريف ميكرد اون زمان هاى قديم اين شكلى نبود كه زمستون ميشه تنگ غروبى دلت ميخواد از غصه بتركه.......‌ زمستوناش يه شكل ديگه بوده. شبا ميشستيم دور هم زیر کرسی انار خوردن گل ميگفتيم، گل ميشنفتيم.......‌‌ اون موقع ها شادى ها و خوشى هامونو با هم دون ميكرديم تو كاسه انار گلپر ميپاشيديم سرش ميخورديم و ميخنديديم. دلامون كه خوش بود زمستون نبود ديگه بهار ميشد...! افسوس که دیگه شب‌های زمستونی صفای قبل رو ندارن.... •••••-------•••🍏🍎🍏•••-------••••• https://eitaa.com/joinchat/1877999940Cd7477fe258🎞