🔰 آیا مشکل ما با غرب، پذیرش اصل وجود خداست؟ 🔺 جالب است که بسیاری از فلاسفه مهم دوران و دوران نه تنها منکر وجود خدا نبوده اند بلکه گاهی تلاش های جدی برای اثبات وجود واجب داشته اند: 🔺 دکارت که فصل تاریخی فلسفه جدید در برابر فلسفه کلاسیک است، در تاملات فلسفی خود و سیر آن برای وجود خدا نیز برهان می آورد. 🔺 کانت که هنوز حاکمیت معرفتی جدی در اندیشه مدرن دارد، با اینکه متافیزیک را فراتر از لفظ نمی داند برای اثبات وجود خدا استدلال جالبی دارد 🔺 بارکلی فیلسوف تجربه گرای انگلیسی که داستان جالبی دارد و اساسا یکی از دلایلی که او جوهر جسمانی و ماده را منکر شد لزوم پذیرش وجود خدا نزد او بود. 🔺 اسپینوزا فیلسوف راسیونالیست که حتی می گویند به نوعی وحدت وجود (که طبیعتا با آنچه عرفا می گویند یکی نیست) قائل بود. 🔺 البته در مقابل هیوم و راسل و بنتام انگلیسی و جمع زیادی از فلاسفه فرانسوی (از کُنت تا سارتر) اساسا منکر وجود خدا یا حداکثر آگنوستیک هستند و به هیچ وجه الهیات دینی را برنمی تابند. 🔺 اما مساله این است که گوهر دنیای مدرن اساسا نیازی به رد متافیزیکی وجود خدا ندارد بلکه توحیدی که این اندیشه رد می کند، و است. آنچه در ساحت جدید عالم رخ داده است پرتاب شدن اندیشه و مفهوم «خدا» به گوشه ای بیرون از عالم است حال این مفهوم در آن گوشه وجود داشته باشد یا نه اهمیتی ندارد. این باعث می شود تمام فلاسفه پیش گفته علیرغم اختلافات عمیق الهیاتی وحدت نظر بسیار گسترده ای در پذیرش مفهوم «اومانیسم» و « انسان محوری» داشته باشند و تمام ساختار علوم جدید را بر همین مفهوم بنا کنند. 🖊 سید محمد هاشمی @ofoqemobin