انتخابات ۱۴۰۳ و میدان مردم 1⃣ تحلیل انتخابات چهاردهمین دوره ریاست‌جمهوری، با ادبیات سیاسی، مزخرف است. چه وزن‌کشی اصولگرایی و اصلاح‌طلبی باشد، چه وحدت و اجماع و این خزعبلات. نه عمده رای ایجابی به جلیلی رای به اصولگرایی بود و نه عمده رای سلبی به پزشکیان رای به اصلاح‌طلبی. ترس مردم بیشتر موثر افتاد تا امید و آرزوی مردم. شکل جمهوریت مجدداً تثبیت شد. اما هدفگیری دولت جوان حزب‌الهی برای تحول در عدالت اجتماعی و پیشبرد شتابان پیشرفت اسلامی‌ایرانی شکست خورد. 2⃣ علت را از یک سو باید در میوه دادن کلان‌پروژه‌ی امنیتی "مهار حزب‌الهی‌ها" دانست که قدمتی سی ساله دارد و شرحش بماند بعد؛ و در سوی دوم، عدم کفایت داشته‌های جبهه فرهنگی انقلاب. که تاکنون آنچه بوده، ادبیات‌سازی و رسانه‌گستری و نهایتا لشگرکشی بوده اما بدون اتخاذ مقصد و مسیر سیاست‌ورزی (= حکمرانی) ِ مردمی! یعنی یک گفتمان‌سازی بی ارتباط با انگیزشها و عواطف و ادراکات جامعه. یعنی همانقدر که جریان استحاله با مردم روشنفکربازی کرده، جبهه فرهنگی انقلاب با مردم رسانه‌بازی کرده است و لاغیر! 3⃣ اکنون، شرایط نه از جنس ۷۶ است و نه ۹۲. یک تفاوت پررنگ امروز، وجود جماعت انبوهی از جوانان اهل فکر و قلم و رسانه و کنشگری است که بعضا تجربیات حکمرانی هم کسب کرده‌اند. یک نسل پرانرژی ِ بالغ و آماده به عملیات. این توده متحرک انبوه را نمی‌توان دوباره به غار کادرسازی برگرداند. دیگر نمی‌توان برایش قرارگاه‌های دهه نودی راه انداخت تا سرگرم سازمان‌بازی‌اش کرد. اگر فکری برای این سازه اجتماعی بزرگ نشود، تلفات و ریزشها و اعوجاج‌ها و انحرافهای زیادی درپی خواهد داشت. در یک دولت بی‌مبنا، بی‌برنامه و غرق در مسایل جاری هم جایی برای آنها نخواهد بود. 4⃣ تفاوت پررنگ دیگر، مشارکت غیرسیاسی مردم در این انتخابات است. نامزدی رییس جمهور شد که هیچ وعده و قولی نداد و هیچ تصویری از آینده دولتش در دست مردم نبود. جهت‌گیری دولتش مشخص نشد و بدنه نخبگانی درکی از نوع همکاری با دولتش نیافت. این یعنی اکثریت رای‌دهندگان، توقعی از این رای نداشته‌اند. این مشارکت غیرسیاسی، خطرناک است و اگر شرایط آینده بهبود نیابد، به سرعت به سرخوردگی و انکار حداکثری تبدیل خواهد شد. 5⃣ و اما برای آینده ...؟ هیچ راهی متصور نیست مگر یک راه و آن، هجرت به بطن جامعه و خود مردم. عزیمت برای زیست با مردم و در مردم. شکستن پوسته محافل و دورهمی‌ها و مناسبات ۲۰ساله‌ی رایج در جریان انقلاب. غور و غواصی در عمق جریان‌های توده‌ای جامعه. شکل‌دهی همیاری مردمی در عمل. عمل به عاملیت مردم. نه در نظر، گفتمان، رسانه، گردهمایی، و یا قرارگاه؛ بلکه در خود خود میدان. دولت سایه زحمتش را کشید. اکنون زمان "دولت میدان" است. جریانی که برای عاملیت مردم در میدان عزیمت کند. در گستره همه میدان‌ها. یک جهاد فراگیر برای رویش "حکمرانی مردمی" از کف جامعه به سمت حاکمیت. راهکارش تبدیل ذخیره انباشته از اندیشورزی و مطالبه‌گری و کنشگری و تلاش جهادی، به سوخت لازم برای تحرک‌بخشی به خود جامعه است. 6⃣ درباره همکار سابق و رییس‌جمهور جدید، جناب پزشکیان. ایشان خودش هم می‌داند که ریاست‌جمهوری‌اش ماحصل تلاش او و همراهانش نیست. ریشه در شکاف اجتماعی موجود دارد. به هر تقدیر، اگر راه ضدمردمی اسلاف اصلاحاتی‌اش را برود، مردم خیلی زودتر و قاطعانه‌تر از گذشته از او هم عبور خواهند کرد. خاتمی در بی‌مدیریتی رفوزه شد و روحانی در عدم جوانگرایی و هر دو در اشرافی‌گری. شاید پزشکیان به مدد آموزه‌های نهج‌البلاغه، محافظه‌کاری نکند و بدست جوانان دولتش، اشرافیت را با سماجت پس بزند. باید فعلا امیدوار باشیم. 7⃣ و نکته آخر ... فرمود: خرمشهرها در پیش است. درنیافتیم و برای خلق حماسه‌ها، عزیمت مردم را به بار ننشاندیم. دیر بجنبیم، کربلاها در پیش خواهد بود و حسین‌بن‌علی‌ها در راه مقتل خویش. مردم که به میدان بیایند، تهدیدها به فرصت تبدیل می‌شود. همچنان که حماسه جهادسازندگی، در زمانه بازرگان و بنی‌صدر به اوج خود رسید. رهزن این مسیر نورانی، حزب شدن حزب‌الهی‌ها، توسل به امکانات و اراده نهادها، ماندن در عرصه تک‌ساحتی رسانه‌ها، بسنده کردن به یافته‌های اندیشکده‌ها، و نهایتا ترس از درانداختن خود در بطن میدان‌ها است. هرجا ترسی هست باید گفت: بسم الله الرحمن الرحیم @dr_izadkhah