☘ (بخش چهارم) 🎀سعی کنیم از صفر تا 12 سالگی؛ زمینه ی تحرک و برای بچه هامون و فراهم کنیم. ✅مثلا من خونم گوجه نیاز دارم. دست بچه هامو میگیرم، باهم میریم دور ترین میوه فروشی محل و شناسایی میکنیم.تند تند میریم پیاده روی میکنیم..میخریم و برمیگردیم. اونموقع ما مادرها چیکار میکنیم؟ ❌نزدیک ترین میوه فروشی را انتخاب می کنیم...هِلِک و هِلِک... آروم آروم خودمون میریم گوجه رو میخریم و میاریم. بچه خونه میمونه.. پیش خواهر بزرگترش یا برادر بزرگترش. 🎀 ما باید از تمام موقعیت ها استفاده کنیم برای اینکه بچه ها را به تحرک وادار کنیم. هفته پیش یکی از خانمهای دوره پیام داده بود میگفت من با بچه هام بازی کردم ، دخترم استقبال کرد اما پسرم اصلاً.. خیلی بدش اومد. ما داریم بچه هامون رو تبدیل میکنیم کم کم به ربات...آدم آهنی ...اینقدر که بهشون اجازه تحرک یا اجازه کثیف کاری هایی که با عناصر چهارگانه طبیعت هستند ندادیم...محیط و زمینش را براشون فراهم نکردیم ...بچه های ما دیگه دارند کم کم ذوق این جور چیزها را از دست میدن. ✅ من خونم کبریت احتیاج دارم . دست بچه هامو میگیرم. اگر هوا برفیه.. بارونیه.. چتر برمیدارم. ✅بچه ها پاشید بریم به بهانه کبریت خریدن یک دوری هم بزنیم .. 👈از تکنیک جو دادن استفاده می کنم. ✅بچه ها بیاید ببینید چه هواییهه. هوا داریم مثل هلو. چه هوایییی. باید بریم راه بریم به این بهانه. 🎀جالب اینجاست زمانی که ما شور و اشتیاق نشون بدیم ،بچه ها کم کم ذوق شون هم بیشتر میشه. من به عنوان یک مادر موظفم اگر پسر نوجوان دارم، اگر دختر نوجوان دارم... حتماً تو یک رشته ورزشی اون رو تشویق کنم به فعالیت کردن. اگر پسره تشویقش کنم دوچرخه سواری یاد بگیره.  دوچرخه سواری تو مسیر های طولانی مدت انجام بده. اگر دختره هیچ ایرادی نداره جای خلوت ببرمش دوچرخه سواری کنه. اسکیت برد بره. با هم مسابقه دو بگذاریم. تحرک را از بچه ها بخواهیم 🎀بچه های ما ۰ تا ۱۲ سالگی، حالا ۰ ساله که هیچ تا یک ساله که خودش به اندازه کافی ورجه وورجه داره.تا  ۱۲ سالگی بچه های ما باید شبها که می خوابند داغون و خسته باشند. ما خودمون که بچه بودیم آیا اینطوری نبودیم؟ من که اینطوری بودم.. من خودم و تمام خواهر و برادرام و تمام هم محله ای ها و تمام همکلاسی های دوران ابتدایی همه هم اینطوری بودیم. از صبح تا شب در حال بازی و تکاپو و ورجه ورجه و شیطنت بودیم . شب که میرفتیم داخل خونه شام نخورده بیهوش شده بودیم. حالا ما رو کشون کشون میبردن مینداختن توی رختخواب مون. 🎀بله الان محیط جامعه قابل مقایسه نیست با ۳۰ سال پیش . ما نمیتونیم به همون راحتی که پدر و مادرامون مارو تو آغوش کوچه رها می کردند برای خودشون... رها باشیم و رها کنیم بچه هامون رو. ولی من به عنوان مادر میتونم که اگر حیاط دارم ببرم شون تو حیاط.. اگر نه تو کوچه.. بوستان.. پارک.. خیابون.. بیابون... 🎀ما به عنوان یک مادر فکر می کنیم که فقط پارک برای بچه ها جذابه .در حالی که یک بیابون ساده هم برای بچه ها خیلی جذابه. پشت خونه ما یک بیابون هست . من هر موقع بچه ها را بردم بچه ها اتفاقاً از اون بیابون لذت بیشتری بردند. بعد جالب اینجاست ما ساعت ها هزینه می‌کنیم.. کار می کنیم.. پدر بچه ها یک پولی رو جمع میکنه بعد اون پول رو تحت عنوان خرید یک اسباب بازی هدر میدیم. ۱۵۰ تومن میدیم به یک دونه ربات.. ربات فقط میاد جلوی بچه مون میچرخه و یک صدایی در میاره و تمام شد رفت... در حالی که من می تونم با کوچکترین کارهایی که از دستم بر میاد بچم رو تا ساعتها خوشحالشون کنم. با یک سوسک مرده میتونم ساعت ها بازی کنند.. 🌺استاد خانم مهرفرزی(مدرس و مشاور حوزه ی خانواده)🍃 《کانال مهارت های زندگی》👇 @ostad_Mehrfarzi_1 ادامه دارد(4)