گلی که فصل خزان بردمید محسن بود گلی که رنگ چمن را ندید محسن بود گلِ همیشه بهارِ علی، که از بیداد چو غنچه جامه به تن بردرید محسن بود کنار خانه ی زهرا، یگانه سربازی که شد به راه ولایت شهید محسن بود یگانه گوهر بحر ولایت و عصمت که در صدف بُد و در خون تپید محسن بود یگانه طفل شهیدی که پیش از آمدنش خطاب "اِرْجِعي" از حق شنید محسن بود یگانه طفل شهیدی که زاد و مُرد ولی دمی نوازش مادر ندید محسن بود یگانه طفل‌ شهیدی که چشم مادر هم شد از نظاره ی او نا امید محسن بود یگانه طفل که ناخورده شیر مادر را ولیک شهد شهادت چشید محسن بود یگانه طفل شهیدی که کس نمی داند ز بعدِ قتل کجا آرمید محسن بود یگانه ره سپرِ راه عشق کز منزل جدا نگشته به منزل رسید محسن بود یگانه مرغِ پر و بال بسته ای کآخر ز آشیانه ی سوزان پرید محسن بود تو خون ز دیده "مؤید" بریز و باز بگوی گلی که رنگ چمن را ندید محسن بود مرحوم @ostad_moayed