°❁°✿°🚩﷽🚩°✿°❁° ✍ حکایت ۲۰ «تولد زينب و گريه پيامبر بر مصايب آن حضرت» خبر تولد نوزاد عزيز، به گوش رسول خدا (ص) رسيد. رسول خدا (ص) براى ديدار او به منزل دخترش ‍حضرت فاطمه زهرا (س) آمد و به دختر خود فاطمه (س)فرمود:  «دخترم ، فاطمه جان ، نوزادت را برايم بياور تا او را ببينم». فاطمه (س) نوزاد كوچكش را به دست پدر بزرگوارش داد. پيامبر (ص ) نوزاد را درآغوش كشيده صورت خود را به صورت او گذاشت و شروع به اشك ريختن كرد. فاطمه (ص) ناگهان متوجه اين صحنه شد و از پدر پرسيد: چرا گريه مى كنید؟! رسول خدا (ص) فرمود:«گريه ام به اين علت است كه پس از مرگ من و تو، اين دختر دوست داشتنى من سرنوشت غمبارى خواهد داشت ، در نظرم مجسم گشت كه او با چه مشكلاتى دردناكى رو به رو مى شود و چه مصيبتهاى بزرگى را به خاطر رضاى خداوندبا آغوش باز استقبال مى كند». در آن دقايقى كه آرام اشك مى ريخت و نواده عزيزش را مى بوسيد، گاهى نيز چهره از رخسار او برداشته به چهره معصومى كه بعدها رسالتى بزرگ را عهده دار مى گشت خيره خيره مى نگريست و در همين جا بود كه خطاب به دخترش فاطمه (س ) فرمود: «اى پاره تن من و روشنى چشمانم ، فاطمه جان ، هر كسى كه بر زينب و مصائب او بگريد ثواب گريستن كسى را به او مى دهند كه بر دو برادر او حسن و حسين گريه كند.»  «خطابه زينب كبرى (س ) پشتوانه انقلاب امام حسين (ع ) صفحات 55 - 57» °❁°✿°🚩🏴🚩°✿°❁° مجموعه سبک زندگی انسانی @ostad_shojae_yazd