آیت الله بهاء الدینی «ره» میفرمودند:
من سیزده ساله بودم، سیدی در کوه خضر مینشست که به او میگفتند: سید سکوت
بیست سال بود که حرف نمیزد.
من با بعضی بچهها رفته بودیم کوه خضر و او را دیدیم.
شخصی از روستائی آمد گفت: مریض داریم او را دعا کنید!
سید با حرکاتِ دست و اشاره به او تفهیم کرد که مریض خوب شد، بعد معلوم شد که مریض خوب شده است!
استاد فاطمینیا میفرمودند:
خدمت آیت الله بهاءالدینی گفتم:
آقا! راز و رمزِ رتبه، و مقامِ سیدِ سکوت چه بود؟
آقا دست.شان را بردند به طرف لبشان و فرمودند:
درِ آتش را بسته بود
#اسطوره_های_واقعی
❇️❇️❇️❇️❇️❇️
لینک کانال اسطوره های واقعی
https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e