برای ماهایی که زبان خوندن و علاقه به زبان از زمانی شروع شد که آهنگهای خارجی گوش میدادیم و در به در دنبال ترجمه میگشتیم، وان دایرکشن از اونهایی بود که نوجوونیامون بهش گره خورده بود. از اون پایه ثابتهای هر جمعی که دور هم میخواستیم بزنیم زیر آواز و همخوانی داشته باشیم.
اعصاب خوردی امروز قابل توصیف نیست. حس از دست دادن تمام اون نوجوونی و اون ارتباط... دوستانی دارم که خصوصا باعث آشنایی بیشترم شده بودن و امروز... امروز واقعا سخت بود... برای مایی که یک گوشهی کوچیک دلمون رو تو آهنگهای دورهی نوجوونیمون قایم کردیم و با هربار گوش دادن سفر میکنیم، دیگه قرار نیست، الکی الکی امیدوار باشیم که وان دایرکشن دوباره قراره دور هم جمع بشن... امروز همهی اون امیدها به معنی حقیقی مرد. خاک شد.
ـــــــــــــــــ
کاش میشد امیدها رو زنده کرد. کاش میشد رفتنها تو پاییز رخ نمیدادن. کاش مهر زودتر تموم بشه تا بیشتر از این تعداد رفتنها، زیاد نشده. کاش تو پاییز نرید. تو پاییز نرید.
#روشنترین_رنگ_لحظهها
#ریوجی