بالاخره بعد از یک هفته بسیار پرکار، وقت کردم کمی بنویسم. دلم برای نوشتن تنگ شده. دارم به این فکر می‌کنم که بی‌خیال کار دانشگاه بشم و مثل بقیه همکارانم، فقط شیفتای بیمارستان رو برم و سحرها به جای اینکه بدو بدو آماده رفتن به دانشگاه بشم، بشینم پشت میز و فقط بنویسم. دو سه تا پروژه ناب نویسندگی دارم در کارتابل ذهنم که داره خاک میخوره و معلوم نیست عمرم کفاف به‌ثمررسوندنش رو میده یا نه؟😔 شما جای من بودید چه کار می‌کردید؟