... ای لالهٔ من تو می‌توانی ساعتی سر مست باشی با دیدن یک شیشهٔ سرخ یا گوهر سبز اما من از این رنگ‌ها بسیار دیدم وز این سیه دنیا و هر چیزی که در اوست از آسمان و ابر و آدم‌ها و سگ‌ها مهری ندیدم، میوه‌ای شیرین نچیدم وز سرخ و سبز روزگاران دیگر نظر بستم، گذشتم، دل بریدم دیگر نیم در بیشهٔ سرخ یا سنگر سبز دیگر سیاهم من، سیاهم دیگر سپیدم من، سپیدم وز هرچه بود و هست و خواهد بود، دیگر بیزارم و بیزار و بیزار نومیدم و نومید و نومید هر چند می‌خوانند امیدم ... م.امید @paknewis .