eitaa logo
پاک‌نویس ( تمرین نویسندگی)
614 دنبال‌کننده
293 عکس
35 ویدیو
6 فایل
♦️ آموزش تخصصی شعر و نویسندگی ✒️📚 💌 پرواز در دنیای ادبیات گروه همراهان پاک‌نویس: https://eitaa.com/joinchat/1348534631C0c1e9e59aa ارتباط با ادمین: @fateme_imani_62 وبگاه؛ fatemeimani.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سمفونی ۵ می‌تواند تجسم موسیقیایی آن چیزی باشد که حکیم عمر آن را «چوگان قضا» نامیده است: ای رفته به چوگان قضا همچون گو چپ می‌خور و راست می‌رو و هیچ مگو کان‌کس که تورا فکنده اندر تک‌وپو او داند و او داند و او داند و او @paknewis @fateme_imani_62
✅یک پیشنهاد ناب برای نوشتن جملات: 👌 💢میتونیم بین هر کلمه با کلمه‌های قبلی ارتباط برقرار کنیم. مثلاً: بین کلمه‌ی امروز که باران بود، و کلمه‌ی دیروز که عشق بود ، رابطه برقرار کنیم؛ یا بین باران و اندوه باران و نوشتن باران و تنهایی باران و ... باران و ؟؟ به نظر شما باران و عشق چه رابطه ای میتونن با هم داشته باشن؟ 🦋مثلاً من یاد این شعر افتادم : باران اگر به تن بزند عشق حتمی است وقتی که چتر نیست ز باران فراری ام (انسیه سادات هاشمی) جملات قشنگتون رو توی گروه بفرستید و جمله‌های دوستان دیگه رو بخونید: 👇 https://eitaa.com/joinchat/1348534631C0c1e9e59aa
پاک‌نویس ( تمرین نویسندگی)
دیشب باران قرار با پنجره داشت روبوسی آبدار با پنجره داشت یکریز به گوش پنجره پچ پچ کرد چک‌چک چک‌چک...
دیشب باران قرار با پنجره داشت روبوسی آبدار با پنجره داشت یکریز به گوش پنجره پچ پچ کرد چک‌چک چک‌چک...چکار با پنجره داشت؟ سلام سلام ✋😃 صبح بخیر ☘️ اینم یه آموزش شعر بارانی 🌧 چقد باران داشتیم تو کانال 😍 @paknewis
☔️ ☔️☔️ باران و خیابان باران در اين شهر ساحلی مسافری تنهاست كه چشم‌اندازش را به ميل خويش می‌آرايد: از سرعت ماشين ها می‌كاهد و به سرعت رهگذران می‌افزايد. صف اتوبوس را از كنار خيابان به سينه‌كش ديوار می‌كشاند. روزنامه‌های باطل را چتر می‌كند و پيش‌از آنكه در انتهای خيابان به دريا بزند رستوران های محلی را در خلوت‌ترين ساعت روز از مشتريان آب‌كشيده می‌انبارد من باران های پيش‌بينی‌ناشده را دوست می‌دارم دويدن بچه‌ها هجوم كبوتران به پل‌های راه آهن پاره‌شدن چرت كشتی‌های تنبل در باراندازها بی‌تفاوتی گربه‌ها در گرم‌ترين گوشه‌ی پنجره چسبندگی پيراهن‌های خيس برجستگی تنديس‌وار عضلات جوان و بازگشت رنگ های پنهان به چهره‌ها به برگ‌ها به سنگ‌ها به آجرها... کسی در باران نقش بازی نمی کند حتا خودپسندترین بازیگر هم می داند مردم غافلگیرشده تماشاگران خوبی نیستند. (عباس صفاری) از مجموعه دوربین قدیمی/ انتشارات مروارید/ ۱۳۸۹ @paknewis .
سلام به همه‌ی دوستان ✋ صبح شنبه بخیر🌱 امیدوارم هفته‌ی خیلی خوبی رو پیش رو داشته باشین. دیروز دوستان تازه‌ای به جمعمون اومدن و جمله‌های زیباشون رو برای من فرستادن. منم کلمه‌ی دیروز رو گذاشتم برای امروز که با آموزش‌های شنبه مون هم ارتباط داره. 😃 جمله‌های زیباتون رو برای من بفرستین و منتظر آموزشا و خبرای خوب هم باشین. 👌 من: @fateme_imani_62 گروه: https://eitaa.com/joinchat/1348534631C0c1e9e59aa .
💟 دوستان گلم این بنر دوره‌ی شعر هست. هر سوالی در موردش داشتین در خدمتم. و خیلی ممنون میشم اگر کانال و دوره رو به دوستانی که به شعر علاقه‌ دارن معرفی کنید. 🙏 ان‌شاءالله از پنج‌شنبه‌ی همین هفته شروع میشه. @paknewis
📖 بعضی وقت ها به کتاب‌هایی که در خانه دارم نگاه می‌کنم و به نظرم می‌رسد که عمرم کفاف خواندن آن‌ها را نمی‌دهد. با وجود این، نمی‌توانم دربرابر وسوسه‌ی خریدن کتاب‌های تازه مقاومت کنم. 📚 هرگاه به کتابفروشی می‌روم و کتابی دربارهٔ یکی از موضوعات مورد علاقه ام می‌بینم، به خودم می‌گویم: «حیف که نمی‌توانم این کتاب را بخرم چون یک نسخه‌اش را الان در خانه دارم.» «این هنر شعر» @paknewis .
. سلام به دوستانی که تازه به جمع ما پیوستن 🤝 خیلی خوش آمدید به کانال خودتون ☘️ اینجا با هم انواع نوشتن رو تمرین می‌کنیم و با نوشتن دنیای خودمونو می‌سازیم. لطفاً یه نگاهی به پیام‌های پین‌شده بندازین. و اگر خیلی پایه‌این، میتونین برای دیدن آموزش‌های قبلی از ها استفاده کنین. ✍️💌 ... @paknewis .
... ای لالهٔ من تو می‌توانی ساعتی سر مست باشی با دیدن یک شیشهٔ سرخ یا گوهر سبز اما من از این رنگ‌ها بسیار دیدم وز این سیه دنیا و هر چیزی که در اوست از آسمان و ابر و آدم‌ها و سگ‌ها مهری ندیدم، میوه‌ای شیرین نچیدم وز سرخ و سبز روزگاران دیگر نظر بستم، گذشتم، دل بریدم دیگر نیم در بیشهٔ سرخ یا سنگر سبز دیگر سیاهم من، سیاهم دیگر سپیدم من، سپیدم وز هرچه بود و هست و خواهد بود، دیگر بیزارم و بیزار و بیزار نومیدم و نومید و نومید هر چند می‌خوانند امیدم ... م.امید @paknewis .
✍️ یکی از مقاله های جالب درباره‌ی آرایه‌ آنافورا، نوشته‌ی آقای هادی هادیان هست با این عنوان: «تمرین آنافورا : وقتی که قافیه در ابتدای جمله ظاهر می‌شود» http://hadihadian.ir/2022/11/23/anafora-practice/ این عنوان یادآور آرایه‌ی تکرار در شعره. تکرار کلمه یا جمله، گاهی به شاعرانه‌شدن نوشته ما کمک میکنه. حتماً امتحانش کنید. 🔺نکته اینه که جمله‌های زیادی بنویسید و حتا چند روز این تمرینو ادامه بدید. ☘️ @paknewis
پاک‌نویس ( تمرین نویسندگی)
دو نمونه از در شعر دو کتاب از آقای محمدرضا عبدالملکیان که همه‌ی شعرها با این دو جمله شروع میشن : حالا که آمده ای ... حالا که رفته‌ای ... @paknewis
پاک‌نویس ( تمرین نویسندگی)
و یک نمونه هم کتابی از آقای «حمیدرضا شکارسری» به نام «شکل‌های فروتنی» که همه شعرها با این جمله شروع میشن: «چه فروتن ...» 🔺این کتاب در فیدیبو هم موجوده. @paknewis
نمونه از نسخه الکترونیکی کتاب «شکل‌های فروتنی» @paknewis
ما آزموده‌ایم در این شهر بختِ خویش بیرون کشید باید از این وَرطه رَختِ خویش از بس که دست می‌گَزَم و آه می‌کشم آتش زدم چو گُل به تنِ لَخت‌لَختِ خویش دوشم ز بلبلی چه خوش‌آمد که می‌سرود گل گوش پهن‌کرده ز شاخِ درختِ خویش که‌ای دل تو شاد باش که آن یارِ تندخو بسیار تند روی نشیند ز بختِ خویش خواهی که سخت و سست جهان بر تو بگذرد بگذر ز عهدِ سست و سخن‌هایِ سختِ خویش وقت است کز فراقِ تو وز سوزِ اندرون آتش درافکنم به همه رَخت و پَختِ خویش ای ار مراد مُیَسَّر شدی مدام جمشید نیز دور نماندی ز تخت خویش @paknewis
در نهضت عظیم دو بازویش من گریه‌ام گرفته که آخر ... آخر چرا پرنده به دنیا نیامدم؟ (رضا براهنی) @paknewis
ما می‌توانستیم زیباتر بمانیم ما می‌توانستیم عاشق‌تر بخوانیم ما می‌توانستیم بی‌شک... روزی... اما امروز هم آیا دوباره می‌توانیم؟ ما نیمه‌های ناقص عشقیم و تا هست از نیمه‌های خویش دور افتادگانیم با هفت‌خوان این توبه‌تویی نیست، شاید ما گمشده در وادی هفتادخوانیم چون دشنه‌ای در سینه‌ی دشمن بکاریم؟ مایی که با هرکس به جز خود مهربانیم سقراط را بگذار و با خود باش امروز ما وارثان کاسه‌های شوکرانیم یک دست آوازی ندارد نازنینم ما خامشان، این دست‌های بی‌دهانیم افسانه‌ها، ‌میدان عشاق بزرگند ما عاشقان کوچک بی‌داستانیم حسین منزوی @paknewis .
سینما را ترجیح می‌دهم گربه‌ها را ترجیح می‌دهم درختانِ بلوطِ کنارِ رود وارتا را ترجیح می‌دهم. دیکنز را بر داستایوفسکی ترجیح می‌دهم. خودم را که آدم‌ها را دوست دارد بر خودم که بشریت را دوست دارد، ترجیح می‌دهم ترجیح می‌دهم نخ و سوزن آماده دمِ دستم باشد. رنگِ سبز را ترجیح می‌دهم. ترجیح می‌دهم نگویم که همه‌اش تقصیرِ عقل است. استثناها را ترجیح می‌دهم. ترجیح می‌دهم زودتر بیرون بروم. ترجیح می دهم با پزشکان درباره‌یِ چیزهایِ دیگر صحبت کنم. تصاویر قدیمی راه‌راه را ترجیح می‌دهم. خنده‌دار بودنِ شعر گفتن را به خنده‌دار بودنِ شعر نگفتن ترجیح می‌دهم. (ویسلاوا شیمبورسکا) @paknewis
🍁شماهم قبول دارین که این بهترین غزل‌ هست؟ خيال خام پلنگ من به سوی ماه پريدن بود و ماه را ز بلندايش به روی خاك كشيدن بود پلنگ من دل مغرورم پريدو پنجه به خالی زد كه «عشق»، ماه بلند من ورای دست‌رسيدن بود من و تو آن دو خطيم آری موازيان به ناچاری كه هر دو باورمان زآغاز به يكدگر نرسيدن بود گل شكفته خداحافظ! اگرچه لحظه ديدارت شروع وسوسه‌ای در من به نام ديدن و چيدن بود شراب خواستم و عمرم شرنگ ريخت به كام من فريبكار دغل‌پيشه بهانه‌اش نشنيدن بود اگر چه هيچ گل مرده دوباره زنده نشد اما بهار در گل شيپوری مدام گرم دميدن بود چه سرنوشت غم‌انگيزی كه كرم كوچك ابريشم تمام عمر قفس می‌بافت ولی به فكر پريدن بود. @paknewis
چقدر یک‌شبه یاقوت سرخ ارزان شد! @paknewis
پاک‌نویس ( تمرین نویسندگی)
هیچ‌کس نیست بفهمد غم لبریزم را حسّ شهریور برخورده به پاییزم را باید از پنجره‌ی رو به خیابان بِکَنم
دوست عزیز شاعرم خانم «اعظم سعادتمند» 📚 کتاب‌ها: - بارانِ پس از برف - لیلی آذر - گنجشک‌های پائیز و... از غزل‌های زیباشون لذت ببرید.👌 @Azam_saadatmand @paknewis
خوبان گنه ندارند گر یاد ما نکردند چون شعر بد به خاطر نتوان سپرد ما را محمد قهرمان
کی شعر تر انگیزد؟ خاطر که حزین باشد یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد غمناک نباید بود از طعنِ حسود ای دل! شاید که چو وابینی خیر تو در این باشد هر کو نکند فهمی زین کِلک خیال‌انگیز نقشش به حرام ار خود صورتگر چین باشد جام می و خون دل هر یک به کسی دادند در دایرهٔ قسمت اوضاع چنین باشد در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود کآن شاهدِ بازاری وین پرده‌نشین باشد آن نیست که را رندی بِشُد از خاطر کـ‌این سابقهٔ پیشین تا روزِ پَسین باشد @paknewis
چنان دلشورهٔ گنجشک در بورانم انگاری که خنجر می‌کشد قندیل دی بر جانم انگاری پریشانی مطلق نیستم حرفی به دل دارم تماشا کن مرا! نقاشی طفلانم انگاری به چه مانم؟ به شمعی سوخته در چادر چوپان که هر شب از طناب شعله آویزانم انگاری عزیزم، روشنم، بالانشینم، خفته در ترمه غریبم ساکتم بی‌همدمم قرآنم انگاری بپاش ای مرگ! ای یار قدیمی مهربانی کن نمک در کفش‌هایم فکرکن مهمانم انگاری خوشم هربار زخمی از در آمد بیت شعری شد گل و مرغ و شکارم قالی کرمانم انگاری به چای و ذکر و سرفه حل‌نشد این خشت در حلقم کنار برف و آتش بغض کوچک‌خانم انگاری همیشه زخم بر زخمم همیشه رنج بر رنجم به خون آغشته‌ام آشفته‌ام ایرانم انگاری @paknewis
پاک‌نویس ( تمرین نویسندگی)
شما هم با معلم ادبیات مدرسه‌تون مشکل داشتین؟ منم مشکل داشتم. مخصوصاً وقتایی که زیباترین شعرها رو به
📌بخشی از کتاب وقت آمدنت می‌بینی که چقدر مهربان است راه در بازگشتت ببین چگونه برمی‌گردد و هار می‌شود. (شمس لنگرودی) از کتاب «دست‌به‌مهره با کلمات» در پست بالا براتون گفته بودم و گفتم بخش‌هایی که شعرها رو تحلیل می‌کنه بسیار جالبه. بخش کوتاهی‌ رو دربارهٔ شعر شمس، در تصویر می‌بینید. @paknewis
✍️ یکی از مقاله های جالب درباره‌ی آرایه‌ٔ آنافورا، نوشته‌ی آقای هادی هادیان هست با این عنوان: «تمرین آنافورا : وقتی که قافیه در ابتدای جمله ظاهر می‌شود» http://hadihadian.ir/2022/11/23/anafora-practice/ این عنوان یادآور آرایه‌ی تکرار در شعره. تکرار کلمه یا جمله، گاهی به شاعرانه‌شدن نوشته ما کمک میکنه. حتماً امتحانش کنید. 🔺نکته اینه که جمله‌های زیادی بنویسید و حتا چند روز این تمرینو ادامه بدید. ☘️ @paknewis