ما آزمودهایم در این شهر بختِ خویش
بیرون کشید باید از این وَرطه رَختِ خویش
از بس که دست میگَزَم و آه میکشم
آتش زدم چو گُل به تنِ لَختلَختِ خویش
دوشم ز بلبلی چه خوشآمد که میسرود
گل گوش پهنکرده ز شاخِ درختِ خویش
کهای دل تو شاد باش که آن یارِ تندخو
بسیار تند روی نشیند ز بختِ خویش
خواهی که سخت و سست جهان بر تو بگذرد
بگذر ز عهدِ سست و سخنهایِ سختِ خویش
وقت است کز فراقِ تو وز سوزِ اندرون
آتش درافکنم به همه رَخت و پَختِ خویش
ای #حافظ ار مراد مُیَسَّر شدی مدام
جمشید نیز دور نماندی ز تخت خویش
#شعر
#حافظ
@paknewis
گر چه بر واعظ شهر این سخن آسان نشود
تا ریا ورزد و سالوس مسلمان نشود
رندی آموز و کرم کن که نه چندان هنر است
حَیَوانی که ننوشد می و انسان نشود
گوهر پاک بباید که شود قابل فیض
ور نه هر سنگ و گِلی، لؤلؤ و مرجان نشود
اسم اعظم بکند کار خود ای دل، خوش باش
که به تَلبیس و حیَل، دیو سلیمان نشود
عشق میورزم و امّید که این فن شریف
چون هنرهای دگر موجب حِرمان نشود
دوش میگفت که فردا بدهم کام دلت
سببی ساز خدایا که پشیمان نشود
حسن خلقی ز خدا میطلبم خوی تو را
تا دگر خاطر ما از تو پریشان نشود
ذره را تا نبوَد همت عالی #حافظ
طالب چشمهٔ خورشید درخشان نشود
#حافظ
#بیت
درین عالم اگر سودیست با «درویش خرسند» است
خدایا! منعمم گردان به «درویشی» و «خرسندی»
✅نظر شما چیه؟
پ.ن:
۱.«درویشی» به نظرم بیشتر معنای «زهد» میده تا «فقر»؛
درویشی به معنای فرقه و اینجور چیزا هم که اصن حرفشو نزنیم.
۲.بعضی بیتها صبحِ اول صبح میان میشینن تو ذهنم و تا یه جایی خرجشون نکنم، دست بردار نیستن.
دلیل خاصی هم ندارن.
@paknewis
.
کی شعر تر انگیزد؟ خاطر که حزین باشد
یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد
غمناک نباید بود از طعنِ حسود ای دل!
شاید که چو وابینی خیر تو در این باشد
هر کو نکند فهمی زین کِلک خیالانگیز
نقشش به حرام ار خود صورتگر چین باشد
جام می و خون دل هر یک به کسی دادند
در دایرهٔ قسمت اوضاع چنین باشد
در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود
کآن شاهدِ بازاری وین پردهنشین باشد
آن نیست که #حافظ را رندی بِشُد از خاطر
کـاین سابقهٔ پیشین تا روزِ پَسین باشد
#شعر
#غزل
#ادبیات_کهن
@paknewis