💬پاسخ هوش مصنوعی به سوال مردمانی از سرزمین پارس 😂
#هوش_مصنوعی
#تکنولوژی
#شعر
#شعرعاشقانه
#chatgpt
@paknewis
.
هدایت شده از فاطمه ایمانی
باران! باران! دوباره باران! باران!
باران! باران! ستارهباران! باران!
ای کاش تمام شعرها حرف تو بود :
باران! باران! بهار! باران! باران!
#قیصرامینپور
#شعر
#آموزش_شعر
@paknewis
هدایت شده از فاطمه ایمانی
دیشب باران قرار با پنجره داشت
روبوسی آبدار با پنجره داشت
یکریز به گوش پنجره پچ پچ کرد
چکچک چکچک...چکار با پنجره داشت؟
#قیصرامینپور
#شعر
#آموزش شعر
@paknewis
هدایت شده از فاطمه ایمانی
#آموزش
هفتههای قبل گفتیم که «تکرار» پایه و اصل ایجاد موسیقی در شعره.
چه وزن عروضی و قافیه و ردیف و چه سایر عوامل موسیقایی در شعر، به وسیله تکرار ایجاد میشن.
💢در دوبیتیهای بالا از قیصر امینپور، انواعی از تکرار رو دیدیم.
-هم وزن و قافیه و ردیف،
-هم تکرار اسم باران که درخودش معنای لطافتیست پرتکرار و زیبا،
-و هم تکرار آوای «چکچک» باران و ارتباطش با کلمهی چهکار.
💢همهی این انواع، هم در شعر قدیم نمونههای بسیار زیاد و زیبایی داشتن و هم در شعر امروز توجه ویژهای بهشون شده.
💢مثلاً بعضی از مجموعهشعرهای معاصر هستند که همهی شعرهاشون با یک عبارت شروع میشه یا همه شعرها درباره موضوع خاصی هستند.
🌷بعضی از نمونهها رو در پستهای بعدی ببینید.
@paknewis
paknewis.ir
💌«حالا که آمدهای»
و
💌«حالا که رفتهای»
نام دو مجموعه شعر از محمدرضا عبدالملکیان است که همهی شعرهای این دو مجموعه، با عبارتهای عنوان کتاب آغاز میشوند.
💌 حالا که آمدهای
من هم همین را میگویم
میان من و تو فاصلهای نیست
میان من و تو
تنها پرندهای ست
که دو آشیانه دارد.
💌 حالا که رفتهای
پرندهای آمدهاست
حوالی همین باغ روبهرو
چیزی نمیخواهد
فقط میگوید:
کو کو
#شعر
#آموزششعر
#تمرین
@paknewis
paknewis.ir
✅حمیدرضا شکارسری
سه مجموعه شعر به همین سبک و سیاق دارد.
مجموعه شعرهای
🔺 «عاشقانههای پستی»
با موضوع نامه
🔺 «چتر شورشی»
با موضوع ابر و باران
🔺«شکلهای فروتنی»
که همه شعر ها با این عبارت شروع میشوند:
چه فروتن ...
✅ «بهار محمدی»
در کتابی با عنوان « در تنهایی چای» از کلمه چای در همهی شعرهایش استفاده کرده و مضمونها و تصویرهای تازهای آفریده.
#شعر
#آموزش شعر
#معرفیکتاب
@paknewis
paknewis.ir
#تمرین
🔺شما هم یه واژه انتخاب کنید؛
یه واژهی ویژه برای خودتون.
واژهای که فکر میکنید میشه دربارهاش حرف زد، از زاویههای مختلف بهش نگاهکرد و دربارهاش نوشت.
🔺چند روزی دربارهی واژهی خودتون بنویسید.
مثلاً به چیزهای مختلف تشبیهش کنید؛
بهش شخصیت بدید، با کلمههای دیگه ترکیبش کنید و خلاصه هربلایی دوست دارید سرش بیارید.
🔺از خوندن نمونهها هم غافل نشید.🌷
#شعر
#آموزش
#آموزششعر
@paknewis
paknewis.ir
#داستان
ملیحه پرسید: این کیه طاهر؟
طاهر آلبوم را گرفت. هنوز دیده ندیده آن را طوری بست که از صدایش شانههای ملیحه تکان خورد:
- آشغال، اون یه آشغال بود.سیگار من کجاست؟
ملیحه به خاطر سیگار به اطرافش نگاه کرد. صورتش پر از خطوط آب بود.
جعبه سیگار را پیدا کرد و به طاهر داد ولی جرأت نکرد آلبوم را دوباره باز کند.
جلد آلبوم (سنگ قبر) روی آدمهایی افتاده بود که صفحه به صفحه در آلبوم راه میرفتند و نمیرفتند و بیآنکه صدای خندهای شنیده شود یا هقهق، عکسهای گریه به عکسهای خنده چسبیده بود.
تا وقتیکه طاهر گفت:
- بازش کن تا یه چیزی نشونت بدم.
ملیحه داشت فکر میکرد که حتماً سینی عمهفردوس برگشته، لیوانها شکسته و آلبوم پر از براده شیشه شدهاست. اما فردوس باز هم خم شده بود که سینی را روی سفره بگذارد و مرد کراواتزده هنوز آن ران مرغ را نخوردهبود. طاهر گفت:
- این بچه که چهار دست و پا راه میره منم، این آشغال هم تیموره؛ سه روز بعد از این عکس، دکتر حشمت را دار زدند. اگر آن روزها من سن و سال حالا را داشتم آنقدر تیمور رو میزدم که دیگه هرگز نتونه این کراواتو از گردنش واکنه...
📝میدونید نویسنده این داستان کیه؟
❓دوست دارید ادامهی این داستان رو بخونید؟
🔺اگه دوست دارید اینجا کلیک کنید و به ما بگید.🌷
@paknewis
paknewis.ir
.
پاکنویس ( تمرین نویسندگی)
#داستان ملیحه پرسید: این کیه طاهر؟ طاهر آلبوم را گرفت. هنوز دیده ندیده آن را طوری بست که از صدایش
«بیژن نجدی»
معلم، شاعر و نویسندهی فقید ایرانی است.
از او چند کتاب شعر و یک کتاب داستانک به نام «یوزپلنگانی که با من دویدهاند» به جا ماندهاست.
داستان بالا، بخشی از همین کتاب است.
داستانهای نجدی را می توان نمونهی زیبایی از «داستانهای شاعرانه» برشمرد که پیشتر دربارهاش سخن گفتیم.
داستان شاعرانه، داستانی است که عنصر «زبان» در آن مستقلاً مورد توجه قرار میگیرد و تنها به عنوان ابزاری برای بیان مقصود نیست.
با خواندن این کتاب، به تفاوت نثر «نجدی» به عنوان یک شاعر، با دیگر نثرهای داستانی به خوبی پی میبرید. 🌱
#داستان
#داستانکوتاه
#داستان_شاعرانه
@paknewis
paknewis.ir
.
«یوزپلنگانی که با من دویده اند» را از طاقچه دریافت کنید
https://taaghche.com/book/126546
پاکنویس ( تمرین نویسندگی)
📌داستانهای منظوم بعضی از داستانسرایان، داستانهای خود را به شکل موزون و آهنگین بیان کردهاند.
📌دربارهی داستانهای شاعرانه 📚
💌اول سلام و بعد سلام و سپس سلام 👋
با هر نَفَس ارادت و با هر نفس سلام
فرقی نمیکند که کجاییست لهجهات
اَترک سلام، کَرخه سلام و اَرَس سلام
ظهر بلوچ، نیمه شبِ کُرد و ترکمن
صبح خلیج فارس، غروب طبس سلام💐
بازارگان درد! اگر میروی به هند
از ما به طوطیان رها از قفس سلام
معنای عشق غیر سلام و علیک نیست
وقتی سلام رکن نماز است، پس سلام 🌹
(علیرضا قزوه)
هدایت شده از فاطمه ایمانی
پاکنویس ( تمرین نویسندگی)
#آموزش هفتههای قبل گفتیم که «تکرار» پایه و اصل ایجاد موسیقی در شعره. چه وزن عروضی و قافیه و ردیف
#آموزش
#شعر
#ردیف چیست؟
📌«ردیف» به کلماتی گفته میشود که به یک معنا در شعر تکرار میشوند و از ویژگیهای شعر فارسی به شمار میرود.
📌در شعر سنتی، ردیف معمولاً پس از قافیه و در آخر بیت میآمده است.
نوعی از ردیف هم هست که پیش از قافیه یا بین دو قافیه قرار میگیرد که به آن «حاجب» میگویند.
📌 دکتر شفیعی کدکنی معتقد است ۸۰ درصد غزلهای موفق فارسی دارای ردیف هستند.
📌 در شعر نو و سپید، ردیف به شکل شعر سنتی به کار نمیرود اما انواع دیگری از «تکرار کلمات» در شعر استفاده میشود که تداعیکنندهی ردیف هستند و موسیقی شعر را شکل میدهند.
در ادامه، نمونههایی از انواع ردیف در شعر خواهیم دید. 🌷
@paknewis
paknewis.ir
@fateme_imani_62
⭕ تکرار کلمهی ردیف در ابتدای عبارتها
به ردیفهای بیقافیهای که در ابتدای سطرها میآید، «قائم مقام ردیف» میگویند.
(دکتر شمیسا)
نوبت وصل و لقاست
نوبت حشر و بقاست
نوبت لطف و عطاست
بحر صفا در صفاست
(مولوی)
🔰 این نوع ردیف در شعر امروز، یکی از راههای ایجاد انسجام در شعر است و مورد توجه شاعران قرار گرفته است:
یک نفر دلتنگ است.
یک نفر می بافد.
یک نفر می شمرد.
یک نفر می خواند.
زندگی یعنی : یک سار پرید...
(سهراب سپهری)
#شعر
#آموزش
#آموزششعر
@paknewis
paknewis.ir
@fateme_imani_62
⭕ تکرار کلمه ردیف در میانهی شعر
به این نوع ردیف «ردیف میانی» گفته میشود که پیش از قافیه میآید:
هرچند رسد هر نفس از یار غمی
باید نشود رنجه دل از یار دمی
📌در شعر سنتی، به نوعی از ردیف که بین دو قافیه قرار میگیرد «حاجب» گفته میشود.
ای شاه زمین بر آسمان داری تخت
سست است عدو تا تو کمان داری سخت
حمله سبک آری و گران داری لخت
پیری تو به تدبیر و جوان داری بخت
(امیر معزی)
#شعر
#آموزش
#آموزششعر
@paknewis
paknewis.ir
@fateme_imani_62
#شعرمعاصر
زندگی دام نیست
عشق دام نیست
حتی مرگ دام نیست
چرا که یاران گم شده آزادند
آزاد و پاک...
من عشق ام را در سال بد یافتم که میگوید مایوس نباش..
من امیدم را در یاس یافتم
مهتابم را در شب
عشقم را در سال بد یافتم
و هنگامی که داشتم خاکستر می شدم گر گرفتم.
#شعر
#آموزش
#آموزششعر
@paknewis
paknewis.ir
@fateme_imani_62
(احمد شاملو)
01-tekyegah(www.virgule.ir).mp3
995.4K
ای تکیهگاه و پناهِ
زیباترین لحظههای
پرعصمت و پرشکوهِ
تنهایی و خلوت من
ای شطِ شیرین پرشوکت من
ای با تو من گشته بسیار
درکوچههای بزرگ نجابت
ظاهر نه بنبست عابر فریبندهی استجابت
در کوچههای سرور و غم راستینی کهمان بود
در کوچه باغ گل ساکت نازهایت
در کوچه باغ گل سرخ شرمم
در کوچههای نوازش
در کوچههای چه شبهای بسیار
تا ساحل سیمگونِ سحرگاه رفتن
در کوچههای مه آلود بس گفتوگوها
بی هیچ از لذت خواب گفتن
در کوچههای نجیب غزلها که چشم تو می خواند
گهگاه اگر از سخن باز میماند
افسون پاک منش پیش میراند
ای شط پر شوکت هر چه زیبایی پاک
ای شط زیبای پر شوکت من
ای رفته تا دوردستان
آنجا بگو تا کدامین ستاره است
روشنترین همنشین شب غربت تو؟
ای همنشین قدیم شب غربت من
ای تکیهگاه و پناه
غمگینترین لحظههای کنون بینگاهت تهیمانده از نور
در کوچهباغ گل تیره و تلخ اندوه
در کوچههای چه شبها که اکنون همه کور
آنجا بگو تا کدامین ستاره است
که شب فروز تو خورشیدپاره است؟
شعر و صدای «مهدی اخوان ثالث»
#شعر
#پاکنویس
@paknewis
paknewis.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱قسمتی از شعر اخوان ثالث از زبان رهبری
خطاب به ...
#رهبری
#شعر
#اخوانثالث
#پاکنویس
@paknewis
paknewis.ir
مخترع
پرده را کنار زد و از پنجرهی طبقهی پانزدهم به خیابان نگاه کرد.
مردی که تنها، روبه روی مغازهی لباسفروشی زنانه ایستاده بود، با دست، ابرهای روی سرش را پراکنده می کرد.
زنی با یک کلاه بزرگ در ایستگاه اتوبوس نشسته بود و با یک بادبزن زیبا، ابر روی سرش را پراکنده می کرد.
بیشتر مردم، به سرعت راه می رفتند و سعی می کردند حرف بزنند، با بغل دستیشان، با تلفن و بعضیها هم با خودشان؛
وقتی چند ثانیه ساکت میشدند تا نفسی بکشند، روی سرشان ابر کوچکی تشکیل میشد که معمولاً روی آن نوشته شدهبود «ای بر پدر مخترع این گوشی های جدید ...»
خوشبختانه همه مواظب بودند که زود ابر را پراکنده کنند تا ادامهی جمله نوشتهنشود.
مرد، جلوی آینه آمد و به خودش نگاهی انداخت؛ صدای قار و قور شکمش بلند شد. ریش و سبیلی را که تازه خریده بود روی صورتش چسباند، یکی از عینک های جلوی آینه را به چشمش زد، کلاه پنکهداری را که به تازگی اختراع کردهبود روی سرش گذاشت و از خانه بیرون رفت.
#داستانک
@paknewis
paknewis.ir
@fateme_imani_62