eitaa logo
پاک‌نویس ( تمرین نویسندگی)
607 دنبال‌کننده
294 عکس
35 ویدیو
6 فایل
♦️ آموزش تخصصی شعر و نویسندگی ✒️📚 💌 پرواز در دنیای ادبیات گروه همراهان پاک‌نویس: https://eitaa.com/joinchat/1348534631C0c1e9e59aa ارتباط با ادمین: @fateme_imani_62 وبگاه؛ fatemeimani.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
💬پاسخ هوش مصنوعی به سوال مردمانی از سرزمین پارس 😂 @paknewis .
هدایت شده از فاطمه ایمانی
باران! باران! دوباره باران! باران! باران! باران! ستاره‌باران! باران! ای کاش تمام شعرها حرف تو بود : باران! باران! بهار! باران! باران! @paknewis
هدایت شده از فاطمه ایمانی
دیشب باران قرار با پنجره داشت روبوسی آبدار با پنجره داشت یکریز به گوش پنجره پچ پچ کرد چک‌چک چک‌چک...چکار با پنجره داشت؟ شعر @paknewis
هدایت شده از فاطمه ایمانی
هفته‌های قبل گفتیم که «تکرار» پایه و اصل ایجاد موسیقی در شعره. چه وزن عروضی و قافیه و ردیف و چه سایر عوامل موسیقایی در شعر، به وسیله تکرار ایجاد میشن. 💢در دوبیتی‌های بالا از قیصر امین‌پور، انواعی از تکرار رو دیدیم. -هم وزن و قافیه و ردیف، -هم تکرار اسم باران که درخودش معنای لطافتی‌ست پرتکرار و زیبا، -و هم تکرار آوای «چک‌چک» باران و ارتباطش با کلمه‌ی چه‌کار. 💢همه‌ی این انواع، هم در شعر قدیم نمونه‌های بسیار زیاد و زیبایی داشتن و هم در شعر امروز توجه ویژه‌ای بهشون شده. 💢مثلاً بعضی از مجموعه‌شعرهای معاصر هستند که همه‌ی شعرهاشون با یک عبارت شروع میشه یا همه شعرها درباره موضوع خاصی هستند. 🌷بعضی از نمونه‌ها رو در پست‌های بعدی ببینید. @paknewis paknewis.ir
💌«حالا که آمده‌ای» و 💌«حالا که رفته‌ای» نام دو مجموعه شعر از محمدرضا عبدالملکیان است که همه‌ی شعرهای این دو مجموعه، با عبارت‌های عنوان کتاب آغاز می‌شوند. 💌 حالا که آمده‌ای من هم همین را می‌گویم میان من و تو فاصله‌ای نیست میان من و تو تنها پرنده‌ای ست که دو آشیانه دارد. 💌 حالا که رفته‌ای پرنده‌ای آمده‌است حوالی همین باغ رو‌به‌رو چیزی نمی‌خواهد فقط می‌گوید: کو کو @paknewis paknewis.ir
✅حمیدرضا شکارسری سه مجموعه شعر به همین سبک و سیاق دارد. مجموعه شعرهای 🔺 «عاشقانه‌های پستی» با موضوع نامه 🔺 «چتر شورشی» با موضوع ابر و باران 🔺«شکل‌های فروتنی» که همه شعر ها با این عبارت شروع می‌شوند: چه فروتن ... ✅ «بهار محمدی» در کتابی با عنوان « در تنهایی چای» از کلمه چای در همه‌ی شعرهایش استفاده کرده و مضمون‌ها و تصویرهای تازه‌ای آفریده. شعر @paknewis paknewis.ir
🔺شما هم یه واژه انتخاب کنید؛ یه واژه‌ی ویژه برای خودتون. واژه‌ای که فکر می‌کنید می‌شه درباره‌اش حرف زد، از زاویه‌های مختلف بهش نگاه‌کرد و درباره‌اش نوشت. 🔺چند روزی درباره‌ی واژه‌ی خودتون بنویسید. مثلاً به چیزهای مختلف تشبیهش کنید؛ بهش شخصیت بدید، با کلمه‌های دیگه ترکیبش کنید و خلاصه هربلایی دوست دارید سرش بیارید. 🔺از خوندن نمونه‌ها هم غافل نشید.🌷 @paknewis paknewis.ir
ملیحه پرسید: این کیه طاهر؟ طاهر آلبوم را گرفت. هنوز دیده ندیده آن را طوری بست که از صدایش شانه‌های ملیحه تکان خورد: - آشغال، اون یه آشغال بود.سیگار من کجاست؟ ملیحه به خاطر سیگار به اطرافش نگاه کرد. صورتش پر از خطوط آب بود. جعبه سیگار را پیدا کرد و به طاهر داد ولی جرأت نکرد آلبوم را دوباره باز کند. جلد آلبوم (سنگ قبر) روی آدم‌هایی افتاده بود که صفحه به صفحه در آلبوم راه می‌رفتند و نمی‌رفتند و بی‌آنکه صدای خنده‌ای شنیده شود یا هق‌هق، عکس‌های گریه به عکس‌های خنده چسبیده بود. تا وقتیکه طاهر گفت: - بازش کن تا یه چیزی نشونت بدم. ملیحه داشت فکر می‌کرد که حتماً سینی عمه‌فردوس برگشته، لیوان‌ها شکسته و آلبوم پر از براده‌ شیشه شده‌است. اما فردوس باز هم خم شده بود که سینی را روی سفره بگذارد و مرد کراوات‌زده هنوز آن ران مرغ را نخورده‌بود. طاهر گفت: - این بچه که چهار دست و پا راه میره منم، این آشغال هم تیموره؛ سه روز بعد از این عکس، دکتر حشمت را دار زدند. اگر آن روزها من سن و سال حالا را داشتم آنقدر تیمور رو می‌زدم که دیگه هرگز نتونه این کراواتو از گردنش واکنه... 📝میدونید نویسنده این داستان کیه؟ ❓دوست دارید ادامه‌ی این داستان رو بخونید؟ 🔺اگه دوست دارید اینجا کلیک کنید و به ما بگید.🌷 @paknewis paknewis.ir .
پاک‌نویس ( تمرین نویسندگی)
#داستان ملیحه پرسید: این کیه طاهر؟ طاهر آلبوم را گرفت. هنوز دیده ندیده آن را طوری بست که از صدایش
«بیژن نجدی» معلم، شاعر و نویسنده‌ی فقید ایرانی است. از او چند کتاب شعر و یک کتاب داستانک به نام «یوزپلنگانی که با من دویده‌اند» به جا مانده‌است. داستان بالا، بخشی از همین کتاب است. داستان‌های نجدی را می توان نمونه‌ی زیبایی از «داستان‌های شاعرانه» برشمرد که پیشتر درباره‌اش سخن گفتیم. داستان شاعرانه، داستانی است که عنصر «زبان» در آن مستقلاً مورد توجه قرار می‌گیرد و تنها به عنوان ابزاری برای بیان مقصود نیست. با خواندن این کتاب، به تفاوت نثر «نجدی» به عنوان یک شاعر، با دیگر نثرهای داستانی به خوبی پی‌ می‌برید. 🌱 @paknewis paknewis.ir .
«یوزپلنگانی که با من دویده اند» را از طاقچه دریافت کنید https://taaghche.com/book/126546
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💌اول سلام و بعد سلام و سپس سلام 👋 با هر نَفَس ارادت و با هر نفس سلام فرقی نمی‌کند که کجایی‌ست لهجه‌ات اَترک سلام، کَرخه سلام و اَرَس سلام   ظهر بلوچ، نیمه شبِ کُرد و ترکمن صبح خلیج فارس، غروب طبس سلام💐 بازارگان درد! اگر می‌روی به هند از ما به طوطیان رها از قفس سلام   معنای عشق غیر سلام و علیک نیست وقتی سلام رکن نماز است، پس سلام 🌹   (علیرضا قزوه)
هدایت شده از فاطمه ایمانی
📌❓نظر شما درباره این جمله چیه؟ @fateme_imani_62 @paknewis paknewis.ir .
پاک‌نویس ( تمرین نویسندگی)
#آموزش هفته‌های قبل گفتیم که «تکرار» پایه و اصل ایجاد موسیقی در شعره. چه وزن عروضی و قافیه و ردیف
چیست؟ 📌«ردیف‌» به کلماتی گفته می‌شود که به یک معنا در شعر تکرار می‌شوند و از ویژگی‌های شعر فارسی به شمار می‌رود. 📌در شعر سنتی، ردیف معمولاً پس از قافیه و در آخر بیت می‌آمده است. نوعی از ردیف هم هست که پیش از قافیه یا بین دو قافیه قرار می‌گیرد که به آن «حاجب» می‌گویند. 📌 دکتر شفیعی کدکنی معتقد است ۸۰ درصد غزل‌های موفق فارسی دارای ردیف هستند. 📌 در شعر نو و سپید، ردیف به شکل شعر سنتی به کار نمی‌رود اما انواع دیگری از «تکرار کلمات» در شعر استفاده می‌شود که تداعی‌کننده‌ی ردیف هستند و موسیقی شعر را شکل می‌دهند. در ادامه، نمونه‌هایی از انواع ردیف در شعر خواهیم دید. 🌷 @paknewis paknewis.ir @fateme_imani_62
تکرار کلمه‌ی ردیف در ابتدای عبارت‌ها به ردیف‌های بی‌قافیه‌ای که در ابتدای سطرها می‌آید، «قائم مقام ردیف» می‌گویند. (دکتر شمیسا) نوبت وصل و لقاست نوبت حشر و بقاست نوبت لطف و عطاست بحر صفا در صفاست (مولوی) 🔰 این نوع ردیف در شعر امروز، یکی از راه‌های ایجاد انسجام در شعر است و مورد توجه شاعران قرار گرفته است: یک نفر دلتنگ است. یک نفر می بافد. یک نفر می شمرد. یک نفر می خواند. زندگی یعنی : یک سار پرید... (سهراب سپهری) @paknewis paknewis.ir @fateme_imani_62
تکرار کلمه ردیف در میانه‌ی شعر به این نوع ردیف «ردیف میانی» گفته می‌شود که پیش از قافیه می‌آید: هرچند رسد هر نفس از یار غمی باید نشود رنجه دل از یار دمی 📌در شعر سنتی، به نوعی از ردیف که بین دو قافیه قرار می‌گیرد «حاجب» گفته می‌شود. ای شاه زمین بر آسمان داری تخت سست است عدو تا تو کمان داری سخت حمله سبک آری و گران داری لخت پیری تو به تدبیر و جوان داری بخت (امیر معزی) @paknewis paknewis.ir @fateme_imani_62
زندگی دام نیست عشق دام نیست حتی مرگ دام نیست چرا که یاران گم شده آزادند آزاد و پاک... من عشق ام را در سال بد یافتم که می‌گوید مایوس نباش.. من امیدم را در یاس یافتم مهتابم را در شب عشقم را در سال بد یافتم و هنگامی که داشتم خاکستر می شدم گر گرفتم. @paknewis paknewis.ir @fateme_imani_62 (احمد شاملو)
01-tekyegah(www.virgule.ir).mp3
995.4K
ای تکیه‌گاه و پناهِ زیباترین لحظه‌های پرعصمت و پرشکوهِ تنهایی و خلوت من ای شطِ شیرین پرشوکت من ای با تو من گشته بسیار درکوچه‎های بزرگ نجابت ظاهر نه بن‌بست عابر فریبنده‎ی استجابت در کوچه‎های سرور و غم راستینی که‎مان بود در کوچه باغ گل ساکت نازهایت در کوچه باغ گل سرخ شرمم در کوچه‎های نوازش در کوچه‎های چه شبهای بسیار تا ساحل سیمگونِ سحرگاه رفتن در کوچه‎های مه آلود بس گفت‌وگوها بی هیچ از لذت خواب گفتن در کوچه‎های نجیب غزلها که چشم تو می خواند گهگاه اگر از سخن باز می‎ماند افسون پاک منش پیش می‎راند ای شط پر شوکت هر چه زیبایی پاک ای شط زیبای پر شوکت من ای رفته تا دوردستان آنجا بگو تا کدامین ستاره است روشن‎ترین همنشین شب غربت تو؟ ای همنشین قدیم شب غربت من   ای تکیه‎گاه و پناه غمگین‎ترین لحظه‎های کنون بی‎نگاهت تهی‌مانده از نور در کوچه‎باغ گل تیره و تلخ اندوه در کوچه‎های چه شبها که اکنون همه کور آنجا بگو تا کدامین ستاره است که شب‎ فروز تو خورشیدپاره است؟ شعر و صدای «مهدی اخوان ثالث» @paknewis paknewis.ir
مخترع پرده‌ را کنار زد و از پنجره‌ی طبقه‌ی پانزدهم به خیابان نگاه کرد. مردی که تنها، روبه روی مغازه‌ی لباس‌فروشی زنانه ایستاده بود، با دست، ابرهای روی سرش را پراکنده می کرد. زنی با یک کلاه بزرگ در ایستگاه اتوبوس نشسته بود و با یک بادبزن زیبا، ابر روی سرش را پراکنده می کرد. بیشتر مردم، به سرعت راه می رفتند و سعی می کردند حرف بزنند، با بغل دستی‌شان، با تلفن و بعضی‌ها هم با خودشان؛ وقتی چند ثانیه ساکت می‌شدند تا نفسی بکشند، روی سرشان ابر کوچکی تشکیل می‌شد که معمولاً روی آن نوشته شده‌بود «ای بر پدر مخترع این گوشی های جدید ...» خوشبختانه همه مواظب بودند که زود ابر را پراکنده کنند تا ادامه‌ی جمله نوشته‌نشود. مرد، جلوی آینه آمد و به خودش نگاهی انداخت؛ صدای قار و قور شکمش بلند شد. ریش و سبیلی را که تازه خریده بود روی صورتش چسباند، یکی از عینک های جلوی آینه را به چشمش زد، کلاه پنکه‌داری را که به تازگی اختراع کرده‌بود روی سرش گذاشت و از خانه بیرون رفت. @paknewis paknewis.ir @fateme_imani_62