🔰فلسفۀ وجود ابهام در دین، طبق کلام امیرالمؤمنین(ع) 🌀 - ج۱-قسمت دوم ⭕️ما با ابهاماتی که برای‌مان پیش می‌آید امتحان می‌شویم ⭕️اگر همه‌‌چیز روشن و بی‌ابهام باشد که دیگر جایی برای امتحان باقی نمی‌ماند! ⭕️علی(ع): خدا بندگانش را به چیزهایی مبتلا و امتحان می‌کند که اصل (دلیل) آن را نمی‌دانند ⭕️ابهام و جهل در امتحان، موجب می‌شود که استکبار و خودخواهیِ آدم‌ها رو بیاید ⭕️آدم متواضع همیشه یک حسابی برای جهل خودش باز می‌کند، لذا هیچ موضعی را محکم نمی‌گیرد؛ مگر اینکه واقعاً ابهامش برطرف شده باشد ___________________ 🔶در اینجا با استفاده از خطبۀ قاصعۀ نهج‌البلاغه سراغ این موضوع می‌رویم که چرا در دین ابهاماتی هست؟ امیرالمؤمنین‌(ع) یک دلیل یا فلسفۀ این ابهامات را در این خطبۀ شریف بیان فرموده است: 🔻علی(ع) دربارۀ خلقت آدم می‌فرماید: اگر خدا می‌خواست، آدم را از نوری خلق می‌کرد که از شدت زیبایی او چشم‌ها فرو می‌افتاد و با عطری می‌آفرید که همه را مدهوش می‌کرد. اگر خدا این‌کار را می‌کرد، گردن‌ها به تواضع خم می‌شد و امتحان برای ملائکه آسان می‌شد (...وَ لَوْ فَعَلَ لَظَلَّتْ لَهُ الْأَعْنَاقُ خَاضِعَةً وَ لَخَفَّتِ الْبَلْوَی فِیه عَلَی الْمَلاَئِکَةِ» (نهج‌البلاغه/ خطبۀ 192) 🔶اما خداوند آدم را از گِل آفرید-که پایین‌تر از جنس فرشته و جن است- و این موجب شد که ابلیس و فرشته‌های الهی دربارۀ حضرت آدم دچار اشتباه شوند. فرشته‌ها گفتند: موجودی را می‌خواهی بیافرینی که ظلم می‌کند؟ (بقره/30) ابلیس هم گفت: آدم از گل است و من از نار؛ پس من بهترم(اعراف/12) 🔻حضرت در ادامه، می‌فرماید: «وَ لکِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ یبْتَلِی خَلْقَهُ بِبَعْضِ مَا یجْهَلُونَ أَصْلَهُ» اما خداوند متعال بندگانش را به چیزهایی مبتلا و امتحان می‌کند که اصلش را نمی‌دانند! اگر همه‌‌چیز روشن و بی‌ابهام باشد دیگر جایی برای امتحان باقی نمی‌ماند! 🔶گاهی اولیاء خدا در پاسخ به سؤال مردم دربارۀ علت رفتارهای خودشان می‌فرمودند: «اگر من این کار را نکنم، خدا چگونه مردم را امتحان کند؟» یعنی خودشان را جزئی از امتحان خدا می‌دانستند. مثلاً به امام حسین‌(ع) می‌گفتند: آقا به سمت کوفه نروید، این راه خطرناک است! حضرت فرمود: اگر من نروم پس چگونه مردم امتحان بشوند؟ (فَإِذَا أَقَمْتُ فِی مَکَانِی فَبِمَا یُمْتَحَنُ هَذَا الْخَلْقُ الْمَتْعُوسُ وَ بِمَا ذَا یُخْتَبَرُونَ؛ لهوف/67) به أمیرالمؤمنین(ع) هم گفتند: چرا همان روز اول-بعد از رحلت پیامبر(ص)- برای خلافت نیامدی و سراغ تدفین بدن مطهر پیغمبر(ص) رفتی؟ فرمود: اگر من می‌آمدم، مردم چگونه امتحان می‌شدند؟ 🔻در عبارت مشهور «من کنتُ مولاه فهذا علیٌّ مولاه» کلمۀ «مولا» چند تا معنا دارد، لذا یک ابهامی در آن هست. اما فلسفه‌ این ابهام چیست؟ پیامبر(ص) این کلمه را استفاده کرد تا مردم را امتحان کند و بعضی‌ها هم سوءاستفاده کردند. 🔶حالا چرا خداوند این ابهام را ایجاد می‌کند؟ علی(ع) پاسخ می‌دهد: «تَمْيِيزاً بِالاخْتِبَارِ لَهُمْ وَ نَفْياً لِلِاسْتِكْبَارِ عَنْهُمْ» (همان) در انسان‌ها چیزی وجود دارد به نام «تکبر» که راه از بین‌بردنش همین ابهام و جهل در بستر امتحان است. بین تکبر، فهم، جهل، ابهام و امتحان رابطه وجود دارد. 👈ادامه مطلب در پست بعد👇👇 @Panahiyan