🔻نويسنده اگر دست از مشاهده بردارد فاتحه‌اش خوانده شده است. ولى لازم نيست كه آگاهانه به مشاهده بپردازد يا فكر كند چگونه به درد خواهد خورد. اين‌طور برخورد شايد در اوايل كار مصداق داشته باشد. ولى بعد هرچه كه مى‌بيند به گنجينه‌ی بزرگ چيزهايى افزوده مى‌شود كه مى‌داند يا مشاهده كرده است. اگر بخواهيد بدانيد، من هميشه مى‌كوشم بنابر اصل يخ‌هاى شناور بنويسم. كوه يخ يک هشتمش پديدار است و هفت هشتمش زير آب. هرچه را كه مى‌دانيد، مى‌توانيد از قلم بيندازيد، اين عمل صرفاً كوه يخ‌تان را نيرو مى‌بخشد، آن بخش را كه به چشم نمى‌خورد. اگر نويسنده چيزى را حذف كند چون آن را نمى‌داند سوراخى در داستان پديد مى‌آيد. 🔻[پيرمرد و دريا] مى‌توانست به هزار صفحه برسد، همه اهالى دهكده و طرز تلاش معاش يک‌يک‌شان، به دنيا آمدن‌شان، درس خواندن‌شان، بچه‌دار شدن و غيره ذالِک آن‌ها را در برگيرد. اين كار را نويسندگان ديگر خوب و شايسته انجام مى‌دهند. آن‏‌چه كه پيش‏تر به‌صورت پسنديده به قلم آمده است دست و پاى نويسنده را مى‌بندد. از اين‌رو كوشيده‌ام ياد بگيرم كار ديگرى بكنم؛ كوشيده‌ام چيزهاى ناضرورى را براى انتقال تجربه به خواننده كنار گذارم به‌طورى كه پس از خواندن داستان، ماجرا جزئى از تجربه خواننده شود و گمان كند كه به‌راستى روى داده است. انجام اين كار بسيار دشوار است و در تحقق آن سخت كوشيده‌ام. 💡ارنست همینگوی 📚 هنر داستان‌نویسی [گزیده‌ای از گفت‌وگو با نویسندگان در پاریس ریویو] 🔍 ترجمه‌ی حسن کامشاد 🤗عضو پاراگراف بشوید. ⚘️👇 ▣⃢🪴📚 ‌‌‌┄┅─═◈═─┅┄⁣𑁍┄┅─═◈═─ https://eitaa.com/joinchat/2729640001Cb1d34d8ce8