تابستان شصت و يک مرتضي پارسائيان ابراهيم در تابستان 1631 که به خاطر مجروح شدن تهران بود، پيگير مسائل آموزش و پرورش شد. در دوره هاي تكميلي ضمن خدمت شركت كرد. همچنين چندين برنامه و فعاليت فرهنگي را در همان دوران كوتاه انجام داد. بــا عصاي زير بغــل از پله هــاي اداره كل آموزش و پرورش بــالا و پايين مي رفت. آمدم جلو و سام كردم. 🌼🌼🌼 گفتم:آقا ابرام چي شده؟! اگه كاري داري بگو من انجام مي دم. گفت: نه،كار خودمه. بعــد به چند اتــاق رفت وامضاءگرفت. كارش تمام شــد. مي خواســت از ساختمان خارج شود. پرسيدم: اين برگه چي بود. چرا اينقدر خودت را اذيت كردي!؟ گفت: يك بنده خدا دو سال معلم بوده. اما هنوز مشكل استخدام داره. كار او را انجام دادم. پرسيدم: از بچه هاي جبهه است!؟ گفت: فكر نمي كنم، اما از من خواست برايش اين كار را انجام دهم. من هم ديدم اين كار از من ساخته است، براي همين آمدم. @parastohae_ashegh313