👶 کودک گرسنه بود، شیر میخواست...
👩🏻 اما مادر خودش هم گرسنه بود، شیر نبود و نوزاد گریه میکرد.
🐕دشمن نزدیک بود، با سگ ها... اگه سگ ها صدایی میشنیدن، هممون میمردیم.
👥👥👥 گروهمون حدود سی نفر بود...میفهمید؟
👌بالاخره تصمیم گرفتیم....
👩🏻 هیچکس جرئت نکرد دستور فرمانده رو منتقل کنه، اما مادر خودش قضیه رو حدس زد.
🌊 قنداق نوزاد رو تو آب فرو برد و مدت زیادی همونجا نگه داشت... نوزاد دیگه گریه نمیکرد... هیچ صدایی نمیاومد...
👁 ما نمیتونستیم سرمون رو بالا بگیریم... نه میتونستیم تو چشمای مادر نگاه کنیم، نه تو چشمای همدیگه...
📗 جنگ چهره زنانه ندارد | سوتلانا آلکساندرونا آلکسیویچ
🆔
@partoweshraq
#داستان_کوتاه