🌠 خداوند مرا احمد خوانده چون در آسمانها مرا ستايش مى كنند.
👥👤 گروهى از يهود خدمت رسول الله (صلى الله عليه و آله) آمدند و سئوال كردند كه به چه سبب تو را محمد (صلى الله عليه و آله) و احمد و ابوالقاسم و بشير و نذير و داعى ناميده اند؟
🌹حضرت فرمود:
🔅مرا محمد ناميدند، براى آنكه در زمين من ستايش شده ام.
🔅احمد ناميدند، براى آنكه در آسمان مرا ستايش مى كنند.
🔅ابوالقاسم ناميدند، براى آنكه حق تعالى در قيامت بهشت و جهنم را به سبب من قسمت مى نمايد، پس هركس كافر شده است و ايمان به من نياورده است از گذشتگان و آيندگان به جهنم مى فرستم و هركس ايمان آورده و به پيامبرى من اقرار نمايد او را داخل بهشت مى گردانم.
🔅بشير ناميد، براى آنكه اطاعت كنندگان را به بهشت بشارت مى دهم.
🔅نذير ناميد، زيرا هر كس نافرمانى كند از آتش مى ترسانم.
🔅داعى ناميد، براى اينكه مردم را به دين خدا دعوت مى كنم. (۱)
📚 پی نوشت:
۱- جلاء العيون، ص ۳۳، امالى شيخ صدوق، ص ۱۵۸.
📚 قصص الرسول يا داستانهايى از رسول خدا (ص)، جلد اول و دوم، قاسم ميرخلف زاده
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#داستان_کوتاه
#عید_مبعث
#مبعث
#روایت
پرتو اشراق
☪ حکمت عدم اجبار در دین
📖 سوال مهم مأمون از تفسیر یکی از آیات قرآن و پاسخ بسیار کاربردی امام رضا علیه السلام
✋🏻 ابوصَلت، عبدالسلام بن صالح هروی می گوید:
🏰 روزی مأمون از امام رئوف حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) پرسید:
❓ای فرزند پیامبر خدا! معنای این آیه شریف: «و اگر پروردگار تو میخواست، قطعا همه آنان که در زمین اند، ایمان میآوردند. پس آیا تو مردم را ناگزیر میکنی که بگروند؟» چیست؟
🌷 #امام_رضا علیه السلام فرمودند:
🔅«پدرم موسی بن جعفر، به نقل از پدرش جعفر بن محمّد، به نقل از پدرش محمّد بن علی، به نقل از پدرش علی بن الحسین، به نقل از پدرش حسین بن علی، به نقل از پدرش علی بن ابی طالب(علیهمالسلام) برایم روایت کرد که مسلمانان به پیامبر خدا گفتند:
👥👤 ای پیامبر خدا! اگر هر تعداد از مردم را که میتوانستی به اسلام وادار کنی، وادار میکردی، شمارِ ما فراوان میشد و بر دشمنانمان قوّت مییافتیم.
🌹 پیامبر خدا فرمودند: من خداوند عزوجل را با بدعتی که برایم بنیان نگذاشته، ملاقات نخواهم کرد و من از کسانی نیستم که از پیش خود، چیزی میسازند.
✨در پی آن، خداوند متعال، این آیه را فرو فرستاد:
🔅ای محمّد! «و اگر پروردگار تو میخواست، همه آنان که در زمیناند، ایمان میآوردند»، امّا به شیوه وادار ساختن و از روی ناچاری در دنیا، همان گونه که در آخرت با مشاهده عذاب، ایمان میآورند؛ ولی اگر با آنان چنین کنم، استحقاق پاداش یا ستایش ندارند؛ امّا من خواستهام تا آنان از روی اختیار، بدون ناچاری، ایمان بیاورند تا از سوی من، استحقاق قربت، کرامت و جاودانگی در بهشت جاوید را پیدا کنند».
✍🏻 پینوشت: این روایت، بر اساس اصل اصیل قرآنی، ملاک ارزش عمل و استحقاق پاداش در قیامت را انتخاب از روی اختیار میداند و اصولا هدف خلقت انسان نیل به درجات قرب الهی از روی «انتخاب» است و به همین جهت اولیای دین، هرگز مردم را در پذیرش نبوت و امامت خود الزام نمیکردند تا نظام تشریع نیز همسو با هدف خلقت، جریان یابد «انلزمکموها و انتم لها کرهون».
📚 کتاب التوحيد صفحه ۳۳۳
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#داستان_کوتاه
#فرقه_ناجیه
#روایت
#مبعث
پرتو اشراق
📿 نقش استغفار دوستان، در نجات گرفتاران در عالم برزخ
🌷 به مناسبت #شب_جمعه، شب زیارتی ارباب بی کفن و حلول #ماه_شعبان
📚 علامه حاج ميرزا حسين نورى (رحمت الله عليه) صاحب مستدرك از يكى از علماى وارسته عصر خود، ملا ابوالحسن چنين نقل مى كند كه او گفت:
⚰ دوستى از علماى ربانى و وارسته به نام آخوند ملا جعفر داشتم، در زمان او، بيمارى واگير طاعون آمد، و افراد بسيارى بر اثر آن مردند، گروه بسيارى كه در معرض مرگ بودند، آخوند ملا جعفر را وصى خود قرار دادند، و از دنيا رفتند، آخوند ملا جعفر اموال آنان را جمع نمود تا به مصرف شايسته برساند، ولى هنوز آن اموال را به مصرف نرسانده بود، خودش نيز دار فانى را وداع كرد و آن اموال حيف و ميل شد (گويا او در مصرف آن اموال، كوتاهى كرده بود، از اين رو با بار سنگين مسئوليت، اجل فرا رسيد و در كام مرگ افتاد).
🕌 ملا ابوالحسن مى گويد: مدتى بعد از رحلت دوستم آخوند ملا جعفر، به #كربلا مسافرت كردم، شبى در نزديك حرم #امام_حسين (عليه السلام) خوابيدم و در عالم خواب مردى را ديدم كه زنجيرى به گردنش بسته اند، و دو طرف زنجير به دست دو نفر است، و زبان او بلند گشته و از دهان تا سينهاش آويخته شده است (در تعجب و هراس فرو رفتم، خدايا اين بيچاره كيست كه اين گونه در عذاب سخت است) او تا مرا ديد به طرف من آمد، نگاه كردم ديدم دوستم مرحوم اخوند ملا جعفر است!!
⛓ بر تعجب و هراسم افزود، او خواست با من سخن بگويد، آن دو نفر را زنجير را كشيدند، و از سخن گفتن، او جلوگيرى كردند، از مشاهده حال او، آن چنان وحشت نمودم كه سه بار نعره زدم، و از خواب بيدار شدم، از من پرسيد، چه شده چرا فرياد مى كشى؟
🕌 ماجرايى كه در خواب ديده بودم براى او تعريف كردم، سپس به حرم شريف امام حسين (عليه السلام) رفتم و در كنار مرقد منور آن حضرت براى نجات دوستم ملا جعفر، دعا كردم و استغفار و زارى نمودم، و سپس در همان سال براى انجام حج به مكه مشرف شدم، و بعد به مدينه رفتم و به زيارت قبر مقدس رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و ائمه اطهار (عليه السلام) و اولياء خدا پرداختم، ولى طولى نكشيد كه در مدينه، بيمار شدم، به گونهاى كه نمى توانستم حركت كنم، از دوستانم درخواست كردم كه مرا به حمام ببرند و شست شو بدهند و لباسم را عوض كنند و آنگاه مرا به روضه مطهر رسول اكرم (صلى الله عليه و آله) حمل نمايند، تا در آنجا به راز و نياز بپردازم و شفايم را بگيرم.
🕌 دوستانم درخواستم را انجام دادند، هنگامى كه وارد حرم مطهر رسول خدا(صلى الله عليه و آله) شدم، بى هوش افتادم، وقتى كه به هوش آمدم مرا نزديك ضريح مقدس آن حضرت بردند، پس از زيارت، شفاى خود را از درگاه خداوند طلبيدم، و شفاعت پيامبر (صلى الله عليه و آله) را در مورد آخوند ملا جعفر درخواست نمودم، و همچنان به راز و نياز و گريه و استغفار مشغول بودم كه ناگهان احساس كردم كه بيماريم سبك شده و حالم رو به بهبودى است، به طورى كه خودم برخاستم و با پاى خود به خانه ام باز گشتم.
⛰ پس از چند روز با دوستان كنار مرقد شريف شهداى احد رفتيم، در آنجا پس از زيارت، خواب مرا ربود، در عالم خواب مرحوم ملا جعفر را ديدم كه با قيافه اى شادان در حالى كه لباسهاى سفيد و زيبا در تن داشت، و عصائى در دستش بود، نزد من آمد و گفت:
✋🏻 مرحبا بالاخوه و الصدقه...؛ آفرين بر اين برادرى و صداقت و صميميت، كه در من روا داشتى، من در اين مدت (در عالم برزخ) با عذابها و بلاهاى سخت درگير بودم و تو از روضه مطهر رسول اكرم(صلى الله عليه و آله) بيرون نيامدى، مگر اينكه با دعاها و راز و نيازهاى خود، مرا مشمول شفاعت رسول خدا(صلى الله عليه و آله) نمودى، و خلاص كردى دو سه روز قبل مرا به حمام فرستادند و پاكيزه نمودند و اين لباسهاى پاكيزه را رسول اكرم (صلى الله عليه و آله) به من اهداء نمود، و حضرت زهرا (سلام الله عليه) اين عبا را به من مرحمت فرمود، و اينك نزد تو آمده ام، تا نجات خودم را به تو مژده بدهم، خوشحال باش كه با سلامتى به وطن باز مى گردى، و همه افراد خانواده ات به سلامت هستند. (۱)
💐 آرى اين است يك نمونه از هديه هاى مومنين، به مومنانى كه از دنيا رفته اند، بنابراين براى رهائى و نجات بستگان و دوستان خود در عالم برزخ، غافل نباشيم، كه قطعا راز و نياز و اعمال نيك ما، براى خلاصى گرفتاران، در عالم #برزخ، مفيد و موثر خواهد بود.
📚 پی نوشت:
۱. اقتباس از منتخب التواريخ، ص ۸۵۱.
📗 عالم برزخ در چند قدمى ما، محمد محمدى اشتهاردى
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#کرامات
#داستان_کوتاه
#حـلقـہ_عشـاق
✋🏻 «باید به تکلیف عمل کنیم!»
✈️ امام (رحمت الله علیه) وقتی با هواپیما از پاریس تشریف میآوردند چند نفری ایشان را همراهی میکردند؛ از جمله یک خبرنگار که اجازه گرفته بود همراه امام به ایران بیاید.
📻 وسط راه برای مصاحبه خدمت امام میرود و ابتدا عرض میکند: «از اینکه به ایران میروید چه احساسی دارید؟»
🌷امام جوابی نمیدهند.
🎤 خبرنگار با خودش میگوید شاید متوجه منظورم نشدهاند. میگوید: «دوستان شما در ایران نگران هستند.» باز امام اعتنایی نمیکند.
🎤 خبرنگار تصور میکند که امام نفهمید که چه میگویم. گفت: «آقا احتمال میدهند که هواپیمای شما را منفجر کنند؟»
🌷امام لب به سخن باز کرد و گفت: «اگر به شهادت رسیدیم که دیگر تکلیفی نداریم؛ اگر سالم رسیدیم، هر تکلیفی داریم به آن عمل میکنیم. بعد هم گفتهاند سرش را گذاشت و به خواب رفت.
✈️ خبرنگار گفت احتمال دارد هواپیمایتان را منفجر کنند! میگوید هر چه خدا میخواهد.
🤲🏻 از اینها اندکی درس بگیریم. اعتمادمان به خدا باشد: «وَعَلَى اللّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ؛ و مؤمنان بايد فقط بر خدا توكل كنند». (آل عمران، ۱۲۲)
۱۳۹۷/۱۱/۲۴ 🗓
🎙 #آیت_الله_مصباح_یزدی
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#دهه_فجر
#معارف_اخلاقی
#داستان_کوتاه
پرتو اشراق
🌠 نام گذاری از سوی خدا
🌟 بشارت:
🌠 پديده هاى با بركت كه براى جامعه انسانى پر ثمرند، و همگان از پديدار شدن آنان مسرور خواهند بود، پيش از پديدار شدن آنان انسان ها به آمدن آنها بشارت داده مى شوند.
💫 زكرياى پيامبر فرزند (۱) نداشت. در دوران پيرى با مشاهده سجاياى مريم از خداى منان آرزوى فرزند نمود. خدا نيز دعاى وى را اجابت نموده فرزند پر بركتى چون يحيى به وى بشارت داد:
🔅«يَٰزَكَرِيَّآ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَٰمٍ ٱسۡمُهُۥ يَحۡيَىٰ لَمۡ نَجۡعَل لَّهُۥ مِن قَبۡلُ سَمِيࣰّا». (۲)
💫 مسيح كه جهانى را از ظلم و نادانى نجات مى دهد و پديده اى بس با بركت است پيش از ولادت وى به مادرش مريم بشارت مى دهند كه، «إِنَّمَآ أَنَا۠ رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلَٰمࣰا زَكِيࣰّا» (۳) من پيك پرودگار تو هستم بدين منظور آمدهام تا به تو پسرى پاك هديه نمايم! و خود مسيح نيز خود را با بركت براى همگان يم خواند. وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيۡنَ مَا كُنتُ. (۴)
💫 و اينك نوبت به مادرى چون فاطمه رسيده كه فرزندى چون حسين كه جهان تا قيامت از فضايل و پرتو نور وى بهره مند است، به دامن آورد.
⚜ اينك فرشتگان بر رسول الله (ص) نازل مى شوند و به وى بشارت مى دهند كه فاطمه بزودى پسرى به دامن خواهد نهاد. فلما حملت بالحسين عليه السلام قال لها يا فاطمه انك ستلدين غلاما قد هنانى به جبرئيل فلاتر ضيعه حتى اجى اليك . (۵) هنگامى كه فاطمه به حسين باردار شد رسول الله (ص) به وى فرمود:
🔅«جبرئيل مرا بشارت داده كه بزودى پسرى به دامن خواهى آورد، هنگامى كه فرزندت به دنيا آمد كام وى را نگشا تا من حاضر شوم».
⚜ كه حضرت مى خواست كام كودك را با دست مبارك خويش بگشايد. آرى كه ولادت فرزند با بركتى همانند حسين را فرشتگان عرش بشارت مى دهند.
🌠 نامگذاري از جنس آسمان:
🌺 امام رضا عليه السلام از پدران خويش از امام سجاد عليه السلام روايت مى كند كه اسماء بنت عميس (قابله فاطمه زهراء) مى گويد هنگامى كه حسين علیه السلام متولد شد رسول الله (ص) وارد شدند و از من خواستند كه حسين را در حضور وى آورم، كودك را آوردم در دامن خويش نهاد در گوش راست وى اذان و در گوش چپ وى اقامه قرائت نمودند.
🌹آنگاه روى نموده به على از وى خواستند تا فرزند خويش را نام گذارى نمآيند.
🌷 مولا على علیه السلام اظهار مى دارد من در اين مورد بر رسول الله (ص) پيشى نمى گيرم!
🌹 رسول الله (ص) نيز مى فرمايد: من نيز بر خداى عزوجل سبقت نمى گيرم!
⚜ آنگاه جبرئيل به همراه هزار فرشته فرود مى آيد و ولادت حسين علیه السلام را تهنيت مى گويد؛
✨مى گويد خداى عزوجل سلام ابلاغ مى نمايد و مى فرمايد فرزند خويش همنام فرزند هارون شبير نام گذارى نما.
🌹حضرت نيز وى را شبير يعنى حسين نام گذارى مى نمايد.
🐏 آنگاه كه روز هفتم فرا مى رسد، رسول الله (ص) گوسفند قوچ عقيقه مى نمايد. يك ران آن را به قابله هديه مى كند.
🪒 موهاى سر كودك را مى تراشد و به وزن آن نقره صدقه مى پردازد، و سر كودك را با خلوق (گياه خوشبو) معطر مى سازد. (۶)
✅ اين رفتار آموزنده رسول الله (ص) در هنگام ولادت كودكان است كه آداب دينى را كه با نيك فرجامى افراد پيوند دارد مى آموزد. در آغازين روز ولادت نداى توحيد و نبوت بر گوش وى مى نوازد و فطرت خدا آگاه وى را با معارف فطرى آشنا مى سازد، كه گفتن اذان و اقامه اين گونه نقش موثر ايفا مى نمايد. و نيز رعايت آداب و ادب در نام گذارى فرزندان كه به بزرگترها واگذارى مى نمايد. و زحمات ماما را از نگاه دور نمى دارد. و خوشبو نمودن كودك و شستشوى وى و رعايت بهداشت، آنگاه در نام گذارى كودك كه يك امر مهم است و بايد با فرهنگ و باورهاى سازگار باشد مى آموزد كه چگونه و چه نامى را بايد براى كودكان بر گزيد.
🔅ليكن آنچه خاندان عترت را از سايرين ممتاز مى سازد، اين كه تمام شؤون آنان ملكوتى است و حتى نام گذارى آنان نيز از جانب خداى سبحان است و همان گونه كه نام گذارى برادرش امام حسن مجتبى علیه السلام با اذن خداى عزوجل شكل گرفت، نام گذارى حسين عليه السلام نيز به همان منوال به رهنمود خدا شكل مى گيرد و نام فرزندان هارون پيامبر كه جانشين موسى عليه السلام بود براى فرزندان جانشينى رسول الله (ص) على بن ابى طالب انتخاب مى شوند.
📚 پی نوشت ها:
۱- بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۳۱۵.
۲- مريم، آیه ۷.
۳- همان، آیه ۱۹.
۴- همان، آیه ۳۱.
۵- بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۲۵۴.
۶- بحارالانوار، ج ۴۳ از صفحه ۲۳۷ تا ۲۴۲.
📚 امام حسين (ع ) الگوى زندگى، جلد ۵، حبيب الله احمدى
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#میلاد_امام_حسین
#سیـره_اهـل_بیـٺ
#داستان_کوتاه
#ماه_شعبان
#امام_حسين
#روایت
پرتو اشراق
⁉️ پس از چهل سال درس خواندن، به اندازه اين بچه معدان...؟!
💚 به مناسبت ولادت حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام)
⚜ مرحوم شيخ عبدالرحيم دزفولى، همشهرى شيخ انصارى، كه مردى عالم مورد وثوق بوده است، نقل مى كند:
🎙من دو حاجت مهم داشتم كه كسى از آنها آگاه نبود و از درگاه احديت، قضا و اجابت آن را التماس مى كردم و همراه حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام و #حضرت_ابوالفضل عليه السلام را شفيع قرار مى دادم!
🕌 تا اينكه در يكى از زيارات مخصوصه از نجف به كربلا رفتم و باز در حرم شريف، آن دو مطلب را درخواست نمودم، ولى اثرى نبخشيد.
👥👥 روزى در حرم مطهر ابوالفضل عليه السلام جمعيت بسيارى را ديدم. از قضيه سؤال كردم، گفتند: پسر يكى از اعراب صحرانشين، مدتى است فلج شده، او را به قصد شفا به اين حرم شريف آورده اند و مشمول الطاف آن بزرگوار واقع شده و شفا يافته است، اينك مردم لباسهاى او را پاره كرده و براى تبرك مى برند.
❤️🔥 مى گويد: من از اين واقعه حالم دگرگون شد، آه سرد از نهاد بركشيدم و به ضريح مطهر نزديك رفته عرضه داشتم:
✋🏻 يا اباالفضل، مرا دو حاجت مشروع بود كه مكرر نزد پدر و برادر و خودت عرض كردم و اعتنا نكرديد، ولى اين بچه معدان (بادیه نشين) به محض اينكه دخيل آورد اجابت نموديد، و از اين معامله چنين فهميدم كه پس از چهل سال زيارت و مجاورت و اشتغال به علم، به قدر يك بچه معدان در نظر شما ارزش ندارم. لذا ديگر در اين شهر نمانده و به ايران مهاجرت مى كنم!!
✋🏻 اين سخن بگفتم و در حرم حضرت ابى عبدالله عليه السلام نيز، مانند كسى كه از آقاى خود قهر باشد، سلام مختصرى عرض كرده و به منزل بازگشتم و مختصر اسبابى را كه داشتم گرفته و روانه نجف اشرف شدم، به اين قصد كه عيال و اسباب خود را برداشته و شهر خويش برگردم!!
🚌 چون به نجف رسيدم از راه صحن مطهر به سوى خانه روانه شدم، در صحن ملا رحمة الله خادم شيخ (انصارى) - را ديدم و با همه مصافحه و معانقه نموديم، گفت:
🤝 شيخ تو را مى خواهند.
💭 گفتم: شيخ از كجا مى دانست كه حالا وارد مى شوم!
☝️🏻گفت: نمى دانم، اين قدر مى دانم كه به من فرمود: برو در صحن، شيخ عبدالرحيم از كربلا مى آيد، او را نزد من بياور!
💭 چون اين را شنيدم، با خود گفتم شايد به ملاحظه اينكه مجاورين فرداى روز زيارت مخصوصه در كربلا (از آن شهر) خارج و فرداى آن روز به نجف مى رسند و اغلب هم از راه صحن وارد مى شوند، از اين جهت به ملا رحمة الله فرموده كه مرا در صحن ببيند. در هر صورت به خانه شيخ روانه شديم. چون وارد بيرونى شديم، كسى نبود.
🌴 ملا درب اندرونى را كوبيد.
❓شيخ صدا زد كسيتى؟
👤ملا رحمة الله عرض كرد: شيخ عبدالرحيم را آوردم!
🫂 شيخ تشريف آوردند و به ملا فرمودند تو برو، چون او رفت به من فرمود: شما فلان فلان حاجت را دارى؟ به آنها تصريح فرمود؛ در صورتيكه به احدى اظهار نكرده بودم!
✋🏻 عرض كردم: آرى چنين است!
☝️🏻فرمود: اما فلان حاجت را من بر مى آورم و ديگرى را خودت استخاره كن اگر خوب آمد مقدمات آن را فراهم مى نمايم و خود آن را به جا بياور.
📿 من نيز رفتم و استخاره كردم خوب آمد، نتيجه را به شيخ عرض كردم، انجام داده شد. (۱)
📚 پی نوشت:
۱- زندگانى و شخصيت شيخ انصارى، صفحه ۹۲.
📚 چهره درخشان قمر بنى هاشم ابوالفضل العباس عليه السلام، جلد اول، على ربانى خلخالى
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#کرامات
#ماه_شعبان
#داستان_کوتاه
#حـلقـہ_عشـاق
#میلاد_حضرت_عباس
پرتو اشراق
🌹حکایت دلنشین امام سجاد علیهالسلام و دو قرص نان خشک
👳🏼♂ زُهری که از پایه گذاران و تقویت کنندگان حکومت بنی امیه است (*) حكايت می كند:
🌤 روزى در محفل و محضر امام زين العابدين عليه السّلام كه تعدادى از دوستان و مخالفان حضرت نيز در آن جمع حضور داشتند، نشسته بودم، كه مردى از دوستان حضرت با چهرهاى غمناك و افسرده وارد شد!
🌹حضرت فرمودند: چرا غمگينى؟ تو را چه شده است؟
🧔🏻♂✋🏻 عرض كرد: يابن رسول اللّه! چهار دينار بدهى دارم و چيزى كه بتوانم آن را بپردازم ندارم، همچنين عائله ام بسيار است و درآمدى براى تامين مخارج آن ها ندارم!!
💧در اين هنگام، #امام_سجّاد عليه السّلام به حال موالی خویش گريستند!
🧔🏻♂ من عرض كردم: آقا! چرا گريه مى كنید؟
🌹حضرت فرمودند: گريه آرام بخش عقده ها و مصائب مى باشد و چه مصيبتى بالاتر از اين كه انسان نتواند مشكلات مؤمنى از دوستانش را برطرف نمايد.
👥👤 در همين بين، حاضرين از مجلس پراكنده شدند، و مخالفين در حال بيرون رفتن از مجلس زخم زبان مى زدند، كه اين ها - ائمّه اطهار عليهم السّلام - ادّعا مىكنند بر همه جا و همه چيز دست دارند و آنچه از خدا بخواهند برآورده مى شود، ولى عاجزند از اين كه بتوانند مشكلى را برطرف نمايند!!
🧔🏻♂ آن مرد نيازمند، اين زخم زبان ها را شنيد و به حضرت عرض كرد:
✋🏻 تحمّل اين حرف ها براى من سخت تر از تحمّل مشكلات خودم بود.
🌹حضرت فرمودند: خداوند، راه حلّى براى كارهايت به وجود آورد... و سپس امام عليه السّلام به يكى از كنيزان خود فرمودند: غذايى را كه براى افطار و سحر دارم بياور، كنيز دو قرص نان خشك آورد.
🌹حضرت به او فرمودند: اين دو عدد نان را بگير، كه خداوند به وسيله آن ها بر تو خير و بركت دهد، پس آن مرد دو قرص نان را گرفت و رفت!
🐟 در بين راه، به ماهى فروشى برخورد كرد، به او گفت:
🧔🏻♂ يكى از ماهى هاى خود را به من بده تا در عوض آن قرص نانى به تو بدهم!
🍪 ماهى فروش نيز قبول كرد و يك عدد ماهى به آن مرد داد و در ازاى آن يك قرص نان دريافت نمود.
🍙 در ادامه مسیر به مردی رسید که نمک میفروخت؛ از او نیز به ازای یک قرص نان نمک خریداری نمود.
💎💎 آن مرد ماهى را گرفت و چون به منزل رسيد، خواست ماهى را براى عائله اش تميز و آماده پختن نمايد، پس همين كه شكم ماهى را پاره نمود، دو گوهر گرانبها در شكم ماهى پيدا كرد، با شادمانى آن ها را برداشت و شكر و سپاس خداوند متعال را به جاى آورد.
👥 در همين بين، شخصى درب خانه اش را كوبيد، وقتى بيرون آمد، ديد همان ماهى فروش و مرد نمک فروش هستند، و مىگويند: هر چه تلاش كرديم كه اين نان را بخوريم نتوانستيم؛ چون بسيار سفت و خشك است، گمان مىكنیم در وضعيّتى سخت به سر مىبرى، بيا این نانت را بگير؛ و ماهى و نمک را هم به تو بخشيدیم!!
👤 پس از گذشت لحظاتى، شخص ديگرى درب خانه اش را كوبيد، و چون درب را گشود، كوبنده درب گفت:
🌹حضرت زين العابدين عليه السّلام فرمودند:
🔅«خداوند متعال، مشكل تو را برطرف ساخت، اكنون غذا و نان ما را بازگردان، كه كسى غير ما نمى تواند آن نان ها را بخورد».
💎💎 و سپس آن مرد گوهرها را با قيمت خوبى فروخت و قرض خود را پرداخت كرد؛ و سرمايه اى مناسب براى كسب و كار و مايحتاج مشكلات زندگى خانواده اش تامین گردید.
📚 بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۲۰، امالى صدوق, ص ۴۵۳، الخرائج والجرائح مرحوم راوندى: ج ۲، ص ۷۰۸، ح ۳.
(*) باید بدانیم که زهری به امام علیه السلام احترام می گذاشت چون خود وی عالِم بود و بیش از بقیه عظمت امام علیهالسلام را درک می کرد، اما این به معنای پیروی و تشیع او نیست. چرا که او عملهٔ ظلم بود و نان او در خدمت به بنی امیه بود، پیروان امام علیهالسلام و اصحاب و همراهان واقعی ایشان سر سفرۀ دشمنان نمینشستند.
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#روایت
#کرامات
#داستان_کوتاه
#سیـره_اهـل_بیـٺ
پرتو اشراق
🏛 قيصر روم و سخنى بزرگ!
🔥 عبدالملك بن مروان (پنجمين خليفه اموى) از طاغوت هاى خاندان ستمگر #بنى_اميه بود، و به عنوان امير مسلمين، چند سال، خلافت كرد.
✝ در تاريخ آمده: قيصر روم (شاه ابرقدرت روم در آن عصر) براى عبدالملك به اين مضمون نامه اى نوشت:
📜 آن شترى كه پدرت (مروان) بر آن سوار شد و از مدينه فرار كرد خورده شد (يا آن را خوردم) و اينك صد هزار و صد هزار و صد هزار نفر لشكر به سوى تو (براى سركوبى تو) مى فرستم (منظور قيصر روم اين بود كه ديگر شترى نيست كه بر آن سوار شده و مثل پدرت فرار كنى و حتماً دستگير و مغلوب مى شوى).
📜 عبدالملك پس از دريافت اين نامه، براى حجاج بن يوسف ثقفى (فرماندار خونخوارش) نامه اى نوشت و از او خواست كه از #امام_سجاد (ع) بخواهد كه چگونگى جواب نامه قيصر روم را آن گونه كه موجب وحشت او شود، بفرمايد.
🏇 پس از رسيدن نامه به دست حجاج، وى جريان را به امام سجاد (ع) عرض كرد.
🌹امام فرمود: براى عبدالملك بنويس كه در جواب شاه روم چنين بنويسد:
🔅«براى خداوند لوح محفوظ هست كه در هر روز سيصد بار، آن را ملاحظه مى كند، و هيچ لحظه اى نيست مگر اينكه خداوند در آن لحظه، افرادى را مى ميراند، و زنده مى كند، و ذليل و خوار مى نمايد، و عزت مى بخشد، و آنچه بخواهد انجام مى دهد، و من اميد آن را دارم كه خداوند در يكى از لحظه ها شر تو را از ما باز دارد».
🪶 حجاج، همين مطلب را براى عبدالملك نوشت، و عبدالملك نيز پس از دريافت نامه حجاج، همين مطلب را در جواب نامه تهديدآميز قيصر روم نوشت!
🏇🏛 وقتى كه نامه به قيصر رسيد و آن را خواند (وحشت زده شد) و گفت: ما خرج هذا الا من كلام النبوة: اين مطلب جز از گفتار نبوت، نشات نگرفته است!
✅ قابل ذكر است كه پيامبران و امامان، بر اساس قانون اهم و مهم گاهى افراد فاسد را براى دفع افسد (فاسدتر) راهنمائى مى كردند:
👑 غرور سلطنت!
🕌 عبدالملك بن مروان (پنجمين خليفه اموى) قبل از آنكه بر مسند خلافت بنشيند، همواره در مسجد بود، و با قرآن و دعا سر و كار داشت، به گونه اى كه او را حمامة المسجد (كبوتر مسجد) مى ناميدند، وقتى كه پس از مرگ پدرش، خلافت به او رسيد، در مسجد مشغول قرائت قرآن بود، خبر مقام خلافت را به او دادند، او قرآن را به دست گرفت و به آن خطاب كرد و گفت:
📗 سلام عليك هذا فراق بينى و بينك: خداحافظ، اكنون زمان جدائى بين من و تو است!!
🔥 غرور سلطنت آنچنان او را مسخ و غافل كرد كه شراب مى خورد، و يكى از استاندارانش، حجاج بود كه دهها و صدها هزار نفر مسلمان را كشت، خودش مى گفت:
🗡 من قبل از سلطنت از كشتن مورچه اى مضايقه داشتم ولى اكنون حجاج براى من نوشته كه صدها نفر را كشته ام، ولى اين خبر در من هيچ اثر نمى كند، و روزى يكى از دانشمندان زمان (بنام زهرى) به او گفت: شنيده ام شراب مى نوشى گفت:
🩸آرى، خون مردم را نيز مى نوشم!!
📔 داستان دوستان، جلد اول، محمد محمدى اشتهاردى
🔰 #مطالب_مرتبط:
🌐 قصیدهای که فرزدق شاعر در مدح امام سجاد علیه السلام آنهم در مقابل دشمن آن حضرت سرود!!
🌐 پندهاى امام زين العابدين عليه السلام در روزهاى جمعه
🌐 اطلاع امام سجاد (علیه السلام) از نامه مخفیانه حاکم!
🌐 حکایتی از مدارا و نرمخویی با فامیل ناسزاگو
🌐 حسن عاقبت پیرمرد شامی
🌐 برخورد عجیب با دزد ناپاک!
🌐 چقدر حاجى كم است؟!
🌐 طولانى ترين روز عمر انسان
🌐 نيايش سجاد علیه السلام در کنار کعبه
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#میلاد_امام_سجاد
#سیـره_اهـل_بیـٺ
#داستان_کوتاه
#روایت
🇮🇳 زبان سندی!
🌹عنایت #امام_رضا سلام الله علیه به ابواسماعیل و تکلم به زبان عربی
👳🏻♂ ابواسماعيل سندى مى گويد: در سند بودم كه شنيدم براى خداوند در ميان عرب ها حجتى هست.
🐪 از وطن خود خارج شدم و در طلب او، سختى سفر را بر خود هموار نمودم. تا اينكه امام رضا- عليه السّلام- را به من معرفى كردند.
👣 بر او وارد شدم در حالى كه حتى يك كلمه هم نمى توانستم عربى حرف بزنم.
👳🏻♂✋🏻 لذا به زبان خودم به حضرت سلام كردم.
🌹 او نيز به زبان من، جواب سلامم را داد من با زبان سندى (هندى) حرف مىزدم و او نيز جوابم را با همان زبان مى داد.
☝️🏻گفتم: در سند شنيدم كه براى خداوند در ميان عربها حجتى هست لذا براى پيدا كردن او آمدهام.
🌹فرمود: آرى، من همان هستم. هر سؤالى دارى بپرس و هر چه خواهى طلب كن.
👳🏻♂ من نيز از او هر چه مىخواستم پرسيدم. وقتى كه برخاستم تا بروم، عرض كردم:
✋🏻 من عربى نمىدانم دعا بفرما تا خداوند قدرت تكلّم به زبان عربى را به من الهام كند تا با عربها بتوانم صحبت كنم.
🌹پس آن حضرت دست شريفش را بر لبانم كشيد. از همان وقت، توانستم به خوبى عربى صحبت كنم!!
📚 بحارالانوار، ج ۴۹، ص ۵۰، ح ۵۱.
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
#داستان_کوتاه
#کرامات
🌹 گذشت پیامبر (ص)
🏇 روزی حضرت علی (علیه السلام) از سمت پیامبر مامور شدند تا سه نفر را که پیامبر (صلی الله علیه و آله) را آزار داده بودند بکشند، ولی حضرت علی (علیه السلام) یک نفر را کشت و دو نفر دیگر را اسیر کرد و خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمدند.
🗡 پیامبر (صلی الله علیه و آله) به آنان فرمود اگر اسلام را قبول نکردند، به جرم توطئهگری اعدام شوند!!
⚜ جبرئیل گفت: یکی از اینان اخلاق خوش دارد و خدا او را بخشیده است.
✋🏻 او اسلام آورد و پیامبر (صلی الله علیه و آله) به او گفت: این خوشخویی و سخاوت تو را به بهشت میرساند.
📔 حکایت نامه موضوعی پیامبر(ص)، استاد حسین انصاریان
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#روایت
#مکارم_اخلاق
#داستان_کوتاه
#سیـره_اهـل_بیـٺ
پرتو اشراق
👆🏻تو یوسف میشوی!
🎊 ویژه #عید_انقلاب 🇮🇷
🌷خاطره ای خواندنی از امام خامنهای از مبارزات دوران طاغوت و پیروزی انقلاب اسلامی
🔅در یاد من خوابهای عجیبی مانده. یکی به گمانم مربوط به سال ۱۳۴۶ یا ۱۳۴۷ باشد. در آن زمان وضع سیاسی مشهد در نهایت شدت و سختی بود و اسلامگرایان دچار گرفتاری و محنت زیادی بودند. چنانکه جز چند تن از رفقا با من در میدان باقی نماندند و بقیه ترجیح دادند عرصه مبارزه را رها کنند. در آن شرایط، خواب دیدم که حضرت امام خمینی(ره) وفات کرده و جنازه ایشان در یکی از خانههای مشهد واقع در نزدیکی خانه پدر من روی زمین است. غم و اندوه وجودم را فرا گرفته بود. تابوت را روی دوش گرفتیم. جمعیت انبوهی هم در پی جنازه به حرکت در آمدند که در میان آنها شمار بسیاری از علما بودند و من هم با آنها حرکت میکردم.
🔅با صدای بلند میگریستم و از شدت تالّم و تاثّر با دست روی زانوی خود میزدم. چیزی که بر درد من میافزود این بود که میدیدم برخی علما بدون اینکه توجهی بکنند و عبرتی بگیرند و بیآنکه احساس اندوهی در آنها مشاهده شود با هم صحبت میکنند و میخندند! جنازه به آخر شهر رسید. بیشتر تشییعکنندگان بازگشتند اما جنازه راه خود را در بیرون از شهر ادامه داد. بیست سی تشییعکننده همچنان در پی جنازه حرکت میکردند. بیشتر تشییعکنندگان در پایین تپه ماندند. جنازه به همراه چهار پنج تشییعکننده به سمت بالای تپه رفت که من هم با آنها به دنبال جنازه بودم. تابوت را بالای تپه قرار دادیم. من به پایین پا نزدیک شدم تا درحالی که چهره حضرت امام را میبینم، با او وداع کنم.
👆🏻ناگهان دیدم دست راست ایشان که انگشت سبابه آن به حالت اشاره بود به سمت بالا حرکت میکند تا اینکه انگشت اشارهاش به پیشانی من رسید و آن لمس کرد یا نزدیک بود لمس کند. با شگفتی و حیرت نگاه میکردم. لبهایش را گشود و دو بار گفت: تو یوسف میشوی... تو یوسف میشوی! خوابم را برای خیلی از بستگان و دوستان نقل کردم از جمله برای مادرم (رحمةاللهعلیها) که فوراً آن را چنین تعبیر کرد: بله یوسف خواهی شد به این معنی که همواره در زندان خواهی بود!
📕 برگرفته از کتاب «خون دلی که لعل شد».
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#دهه_فجر
#امام_خمینی
#داستان_کوتاه
#حـلقـہ_عشـاق
🌹 نام گذاری حضرت علی اکبر علیه السلام
🌤 نقل است روزی علی اكبر (ع) به نزد والی مدینه رفته و از طرف پدر بزرگوارشان پیغامی را خطاب به او می برد، در آخر والی مدینه از علی اكبر سئوال كرد نام تو چیست؟
🌹 فرمود: علی!
❓سئوال نمود، نام برادرت؟
🌹 فرمود: علی!
🔥 آن شخص عصبانی شد و چند بار گفت:
⁉️ علی، علی، علی، «ما یُریدُ اَبُوك؟» پدرت چه می خواهد؟!، همه اش نام فرزندان را علی می گذارد؟!
🌷🌹این پیغام را علی اكبر (ع) نزد اباعبدالله الحسین (ع) برد.
🌷 ایشان فرمود:
🔅«والله اگر پروردگار ده ها فرزند پسر به من عنایت كند، نام همه آنها را «علی» می گذارم و اگر ده ها فرزند دختر به من عطا نماید نام همه آنها را نیز «فاطمه» می گذارم».
📗 منتهی الامال، شیخ عباس قمی، انتشارات کتاب دليل
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#میلاد_حضرت_علی_اکبر
#سـیـره_اهـل_بیـٺ
#داستان_کوتاه
#امام_حسبن
#روایت