eitaa logo
پرتو اشراق
742 دنبال‌کننده
24.6هزار عکس
12.9هزار ویدیو
52 فایل
🔮 کانال جامع با مطالب متنوع 🏮شاید جواب سئوال شما اینجا باشد! 📮ارتباط با مدیر: @omidsafaei 📲 کپی برداری مطالب جهت نشر معارف اهل بیت(ع) موجب خوشحالی است! 🔰 کانال سروش پلاس: 🆔 sapp.ir/partoweshraq
مشاهده در ایتا
دانلود
🤲🏻 روایت امام سجاد (علیه السلام) از نماز نشسته حضرت زینب (سلام الله علیها) 📚 برخى از پژوهشگران كرده اند كه حضرت زين العابدين (ع) فرمود: ▪️«عمه ام زينب در تمام طول مسافرت از كوفه به شام نمازهاى واجب و نوافلش را ايستاده مى خواند و در يكى از منازل، ديدم نشسته مى خواند، علت اين كار را پرسيدم. 🌷 پاسخ داد: به خاطر شدت گرسنگى و ضعف، سه شبانه روز است كه ديگر نمى توانم ايستاده نماز بخوانم (زيرا حضرت غذاى خود را بين كودكان تقسيم مى كرد) به خاطر اينكه دشمن به هر كدام از ما، در شبانه روز فقط يك قرص نان مى داد». 💚 هرگاه انسان به دقت به حالات آن حضرت نگاه كند و توجه و انقطاع او را به خداوند متعال ببيند، در عصمت آن حضرت ترديدى به خود راه نمى دهد و يقين مى كند كه آن حضرت از همان زنان پارسايى است كه تمام حركات و سكنات خود را وقف خداوند متعال نموده اند و از همين رهگذر به جايگاه رفيع و درجات بلندى كه از درجات پيامبران و اوصيا حكايت مى كند، رسيده است. (۱) 📚 پی نوشت؛ ۱- زينب كبرى، نقدى، ص ۶۲ و ۶۳. 📗 ۲۰۰ داستان از فضايل، مصايب و كرامات حضرت زينب (ع)، عباس عزيزى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🏰 امام سجاد (ع) و رسوائی ابن زیاد 🔗 براى رهايى از ذلت و بردگى و بازيابى عزت و آزادگى و فراهم ساختن زمينه براى يك انقلاب ريشه دار و بنيادى در سطحى گسترده بر ضد بيداد و خفقان و تحريف حقايق، راهى جز آگاهى و بيدار سازى و روشن گرى مردم نيست. ✊🏻 پس بايد مردم را روشن كرد و به آنان آگاهى و شناخت داد تا احساس مسئوليت كنند، آنگاه خود بخود شورش و انقلاب پديد مى آيد. 🏴 اين، جز نقشه امام حسين(علیه السلام) بود كه مرحله اول را خود و يارانش با شهادت انجام دادند و مرحله دوم آن يعنى رساندن پيام قيام كربلا بر عهده امام زين العابدين (علیه السلام) و زينب كبرى (سلام الله عليها) بود. ⏳تنها با اين نوع مبارزه بود كه مى شد تمام بافته هاى سى و چند ساله بنى اميه را از بين برد و شورشى بنيادى بر ضد بنى اميه پى افكند و كاخ يزيد و امويان را براى هميشه لرزاند و واژگون كرد. 🏰🌴 مرحله دوم اين مبارزه كه توأم با مظلوميت اهل بيت بود، و از عصر عاشورا شروع شد، با خطبه زينب دختر اميرمؤمنان (علیه السلام) در بازار كوفه و بعد با سخنان كوتاه و ساده، ولى بسيار پر شور و مؤثر زين العابدين در همان شهر تداوم يافت. ✋🏻 امام به جمعيتى كه بيشتر براى تماشاى اسيران آمده بودند اشاره كرد كه سكوت كنند و همه ساكت شدند. آنگاه پس از ستايش و درود خداى متعال فرمود: ▪️«مردم! آنكه مرا مى شناسد، مى شناسد، و آنكه نمى شناسد خود را بدو مى شناسانم: من على فرزند حسين فرزند على فرزند ابى طالبم. من پسر آنم كه حرمتش را در هم شكستند، دارايى و مال او را به غارت بردند... و كسان او را اسير كردند. من پسر آنم كه در كنار نهر فراتش سر بريدند، در حالى كه نه به كسى ستم كرده و نه به كسى مكرى به كار برده بود. من پسر آنم كه او را از قفا سر بريدند و اين مرا فخرى بزرگ است. مردم، شما به پدرم نامه ننوشتيد؟ و با او بيعت نكرديد؟ و پيمان نبستيد؟ و به او خيانت نكرديد؟ و به پيكار او برنخاستيد؟ چه زشت كارى! و چه بد انديشه و كردارى؟ ▪️اگر رسول خدا به شما بگويد: فرزندان مرا كشتيد و حرمت مرا در هم شكستيد، شما از امت من نيستيد! به چه رويى به او خواهيد نگريست؟» 🌪 اين سخنان كوتاه و جان گذار در آن محيط خفقان و ارعاب، طوفانى بپا ساخت و چنان در عمق روح و جان مردم كوفه نفوذ كرد كه ناگهان از هر سو بانگ شيون برخاست. 👥👥 مردم به يكديگر مى گفتند: نابود شديد و نمى دانيد. 🌹 على بن الحسين (علیه السلام) گفت: ▪️«خدا بيامرزد كسى را كه پند مرا بپذيرد و به خاطر خدا و رسول آنچه مى گويم در گوش گيرد. سيرت ما بايد چون سيرت رسول خدا باشد كه نيكوترين سيرت است». 👥👥 همه گفتند: پسر پيغمبر! ما شنوا، فرمانبردار، و به تو وفا داريم، از تو نمى بريم، با هر كه گويى پيكار مى كنيم، و با هر كس خواهى در آشتى به سر مى بريم! يزيد را دستگير مى كنيم و از ستمكاران بر تو بيزاريم! 🌹 على بن الحسين(علیه السلام) گفت: ▪️«مى خواهيد با من هم كارى كنيد كه با پدرانم كرديد؟ نه، به خدا هنوزم زخمى كه زده ايد خون فشان است و سينه از داغ مرگ پدر و برادرانم سوزان. تلخى اين غم ها گلوگير و اندوه من تسكين ناپذير است و از شما مى خواهم نه با ما باشيد نه بر ما. (۱)، (۲) 🚩 دستگاه حكومت بنى اميه از جبر ديگرى بهره بردارى مى كرد و كارها و جنايت هاى خود را به اراده خدا نسبت مى داد و بدين وسيله افكار عمومى را تخدير مى كرد، و چون (علیه السلام) و (عليها السلام) از اين شاگرد تبليغى دشمن آگاه بودند، بشدت با آن مبازره مى كردند. 🏰 نمونه روشن اين مبارزه گفتگوى امام سجاد با پسر زياد در كوفه است. پس از آنكه اسيران اهل بيت را به مجلس عمومى در كاخ پسر زياد در كوفه وارد کردند، و سخنان تندى بين او و زينب كبرى (علیها السلام) رد و بدل گرديد، پسر زياد به طرف على بن الحسين (علیه السلام) متوجه شد و گفت: 👈🏼 اين كيست؟ 👥👤 بعضى از حاضران گفتند: على بن الحسين (علیه السلام) است. - مگر خدا على بن الحسين (علیه السلام) را نكشت؟ 🌹 حضرت فرمود: برادرى داشتم كه او را نيز على بن الحسين مى گفتند، مردم او را كشتند. - نه، خدا او را كشت؟ 🌹 «اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حينَ مَوْتِها وَ الَّتي لَمْ تَمُتْ في مَنامِها» (۳)؛ ▪️«خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض مى كند و ارواحى را نيز كه نمرده اند، به هنگام خواب مى گيرد». - با چه جرأتى اين گونه جواب مرا مى دهى؟ او را ببريد و گردنش را بزنيد! 🌷ردر اين هنگام زينب كبرى(علیه السلام) كه حافظ وديعه امامت بود، گفت: پسر زياد! كسى از مردان ما را زنده نگذاشتى، اگر مى خواهى او را بكشى، مرا نيز با او بكش! 🌹على بن الحسين (علیه السلام) گفت: عمه! خاموش باش تا من با او سخن بگويم، سپس گفت: ❓«پسر زياد! مرا از كشتن مى ترسانى؟ مگر نمى دانى كه كشته شدن براى ما امر عادى، و شهادت، براى ما كرامت است؟!» (۴)، (۵) {۱}
🌴 مدينه در محاصره دشمن و تنها پشتيبان، فرشته الهى 👳🏻‍♂ سعيد بن مسيّب - كه يكى از اصحاب و ياران امام سجّاد، حضرت زين العابدين عليه السّلام است - حكايت كند: ⚔ در آن هنگامى كه دشمن به شهر مدينه طيّبه حمله و هجوم آورد و تمام اموال و ثروت مسلمان ها را چپاول كرده و به غارت بردند، مدّت سه شبانه روز اطراف مسجد النّبىّ (صلّى اللّه عليه و آله) در محاصره دشمن قرار گرفت. 🕌 و در طىّ اين مدّت، ما به همراه (عليه السّلام) بر سر قبر مطهّر حضرت رسول (صلّى اللّه عليه و آله) مى آمديم؛ و زيارت مى كرديم و نماز مى خوانديم، ولى هرگز دشمن متوجّه ما نمى شد و ما را نمى ديد!! 👌🏻و هنگامى كه كنار قبر مطهّر مى رسيديم ، حضرت سجّاد (عليه السّلام) سخنانى را با قبر مطرح و زمزمه مى نمود كه ما متوجّه آن سخنان نمى شديم! 🏇 در يكى از همين روزها در حالتى كه مشغول زيارت قبر مطهّر بوديم و حضرت نيز با قبر مطهّر و مقدّس جدّش سخن مى گفت، ناگاه مردى اسب سوار را ديديم، در حالتى كه لباس سبز پوشيده بود و سلاحى در دست داشت، بر ما وارد شد. 🗡 و چون هر يك از نيروى دشمن مى خواست به قبر شريف جسارتى كند، آن اسب سوار با سلاح خود به آن شخص مهاجم اشاره مى نمود و بدون آن كه آسيبى به او برسد، در دم به هلاكت مى رسيد. 💎 و پس از آن كه مدّت قتل و غارت پايان يافت و دشمنان از شهر مدينه طيّبه بيرون رفتند، امام سجّاد حضرت زين العابدين (عليه السّلام) تمامى زيور آلات زنان بنى هاشم را جمع آورى نمود؛ و خواست كه آن هدايا را به رسم تشكّر و قدردانى، تقديم آن اسب سوار سبزپوش نمايد؛ 🏇 ليكن او خطاب به امام زين العابدين (عليه السّلام) كرد و اظهار داشت: 🦋 يابن رسول اللّه! من يكى از ملائكه الهى هستم كه چون دشمن به شهر مدينه طيّبه و همچنين به اهالى آن حمله كرد، از خداوند متعال اجازه خواستم تا حامى و پشتيبان شما باشم. (۱) 📚 پی نوشت: ۱. بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۳۱، ح ۲۱، مناقب ابن شهر آشوب، ج ۳، ص ۲۸۴. 📗 چهل داستان و چهل حديث از إمام زين العابدين (عليه السّلام)، عبداللّه صالحى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
📜 حکایت خواندنی اطلاع (علیه السلام) از نامه مخفیانه حاکم! 🌌 يكى از كرامت هاى آن‏ حضرت اين بود كه خداوند از طريق رؤيا به‏ وسيله پيامبر (صلى الله عليه وآله)، آن‏ حضرت را از ماجرايى مطلع كرد! 🔰داستان از اين‏ قرار است: ⚜ از امام صادق‏ (عليه السلام) شده است كه فرمود: 📜 وقتى كه عبدالملك بن‏ مروان به خلافت رسيد به حجاج بن يوسف نوشت: 🔅 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ‏ ✍🏻 «از عبدالملك بن مروان اميرالمؤمنين به حجاج بن يوسف امّا بعد، در ريختن خون بنى عبدالمطلب بنگر و خون آنها را پاس‌دار و از اين كار دورى گزين كه خود شاهد بودم كه چون آل ابوسفيان در اين كار ولع نشان‏ دادند، جز اندكى بر سرير پادشاهى درنگ نكردند! و السلام» 🏇 امام صادق فرمود: عبدالملك اين نامه را نهانى به حجاج فرستاد و خبر اين نامه در همان ساعتى كه نوشته و به سوى حجاج فرستاده بود به‏ على بن الحسين رسيد. ✨به او گفته شد كه «عبدالملك نامه‏ اى چنين و چنان‏ به حجاج نوشته است و خداوند از اين بابت او را سپاس نهاده و فرمانروايى‏ اش را استوار ساخته و بر مدّت آن بيفزوده است». ⚜ امام صادق‏ (علیه السلام) فرمود: 📜 آنگاه على بن الحسين نامه‏ اى چنين نگاشت: 🔅بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ‏ 🔅«به عبدالملك بن مروان اميرالمؤمنين از على بن الحسين. امّا بعد، همانا تو در فلان روز و فلان ساعت از فلان ماه نامه‏ اى چنين و چنان نگاشته‏ اى و رسول خدا (صلى الله عليه وآله) مرا از اين نامه آگاه كرد و خداوند اين كار تو را سپاس نهاد و پايه‏ هاى فرمانروايى‏ ات را استوار نمود و بر مدّت آن افزود». 🐪 سپس نامه را پيچيد و بر آن مهر نهاد و به غلامش سپرد كه بر اشترش‏ بنشيند و به محض آنكه عبدالملك را ديد اين نامه را به وى تسليم كند. 🏰 چون غلام به دربار عبدالملك رسيد نامه را تسليم وى كرد. 📜 وقتى‏ عبدالملك نامه را گشود و به تاريخ آن نظر كرد، ديد درست همان‏ تاريخى است كه در آن به حجاج نامه نگاشته. بنابراين در صداقت على بن‏ الحسين‏ (عليهما السلام) ترديد نكرد و بسيار شادمان شد و به پاداش آنكه اين نامه‏ شادمانش كرده بود، به سنگينى شتر آن‏ حضرت، براى وى درهم فرستاد! (۱) 📚 پی نوشت: ۱ - بحارالانوار، ج‏ ۴۶، ص‏ ۴۴. 📗 زندگانى امام سجّاد عليه السلام، (هدايتگران راه نور)، سيد محمد تقي مدرسي 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
❓چرا اصرار بر نامِ علی؟ 💡 (علیه السلام) پاسخ به این سوال را به ما رسانده‌اند! ⚜ علامه مجلسی (ره) نقل کرده: 📗 در کتاب نَسَب آمده: 🔥 یزید بن معاویه (لعنهم الله) به حضرت علی بن الحسین (علیهما السّلام) گفت: تعجب می‌کنم از پدرت که این همه نام فرزندان خود را «علی» می‌گذارد؟ 🌷 حضرت سجاد (علیه السّلام) فرمودند: چون پدرم، پدرش را خیلی دوست داشت، لذا نام او را تکرار نموده است. 📚 بحارالانوار، ج ۴۵، ص ١٧۵. ⚜ همچنین طبق شیخ کلینی (رحمت الله): 🔥 معاویه، مروان بن حکم (لعنهم الله) را والى مدینه قرار داد و به او فرمان داد که براى جوانان قریش سهمیّه‌اى از بیت‌المال قرار دهد؛ او نیز چنین کرد. 🌷 امام سجّاد على بن الحسین (علیه السلام) مى‌فرماید: من به نزد او رفتم (تا حقّ خود را از بیت المال بگیرم). 🔥 به من گفت: نامت چیست؟ 🌷 گفتم: على بن الحسین. 🔥 پرسید: نام برادرت چیست؟ 🌷 گفتم: على! 🔥 گفت: على و على؟! پدرت چه منظورى دارد که نام همه فرزندانش را على مى گذارد؟ سپس سهمیّه مرا مشخص کرد. 🦋 وقتى که به نزد پدرم بازگشتم و ماجرا را بازگو نمودم؛ پدرم فرمودند: ▪️«وَیْلی عَلَى ابْنَ الزَّرْقاءِ دَبّاغَهِ الاُدُمِ، لَوْ وُلِدَ لی مِایَهٌ لاَحْبَبْتُ اَنْ لا اُسَمِّىَ اَحَداً مِنْهُمْ اِلاّ عَلیّاً»؛ ▪️«واى بر پسر زن زاغ چشمى که پوست‌ها را دبّاغى مى‌کرد، من اگر یک‌صد فرزند داشته باشم، دوست دارم جز «على» نامى دیگر براى آنان انتخاب نکنم». 📚 الکافی، ط_الاسلامیه، ج ۶، ص ١٩.
🏴 سوگوارى دشمن شکن اسیران آل الله در شام 🦋 حرکت کاروان خاندان رسول الله از شام به سمت مدینه 📓 در كامل بهائى آمده است كه: ام كلثوم (۱) كسى را به نزد يزيد فرستاد تا اجازه دهد براى حسين عليه السلام سوگوارى كنند، يزيد هم موافقت كرد و دستور داد كه اهل بيت را به «دار الحجاره» ببرند تا در آنجا به سوگوارى بپردازند! 🕯 اهل بيت عليه السلام در آن مكان هفت روز عزادارى نمودند و هر روز گروه زيادى از زنان شام، گرد آن جمع مى‏شدند و عزادارى مى‏كردند. 🔥 مروان (۲) به نزد يزيد رفت و او را از اجتماع مردم در آن محل آگاه كرد و گفت: روحيه مردم دگرگون شده است و ماندن اهل بيت در شام به صلاح پادشاهى تو نيست! بايد كه مقدمات سفر ايشان را فراهم سازى و آنان را به مدينه گسيل دارى كه اگر اينان در اينجا بمانند كار حكوكت تو تمام است. (۳) ⚜ يزيد و سه خواسته امام سجاد عليه‏السلام 🏰 وقتى يزيد تصميم گرفت اهل بيت را به مدينه باز گرداند، عليه‏السلام سه چيز را از يزيد خواست. 🔥 يزيد گفت: آن سه خواسته‏اى كه انجام آنها را وعده داده‏ام براى من بازگو تا آنها را برآورده سازم. 🌷 حضرت سجاد عليه السلام فرمود: ▪️اول آنكه يك بار ديگر مى‏خواهم صورت مبارك پدرم را ببينم. ▪️دوم آنكه بگويى هر چه از ما به يغما برده‏اند به ما باز گردانند. ▪️سوم آنكه اگر تصميم، به كشتن من گرفته‏اى، فردى مطمئن را با اين زنان همراه كن تا آنان را به حرم جدشان برساند. 🔥 يزيد گفت: خواسته اول تو هرگز بر آورده نخواهد شد؛ و اما خواسته دوم را چندين برابر جبران مى‏كنم؛ و در مورد سوم، كسى جز تو همراه زنان نخواهد بود. 🌷 امام عليه السلام فرمود: اموال تو را نخواهيم و مال تو بر تو ارزانى باد، و آنچه را از ما به غارت برده‏اند به ما باز گردان، چون در ميان آنها مغزل و مقنعه و گردن بند و پيراهن فاطمه عليها السلام قرار دارد. 🔥 يزيد فرمان داد تا آنها را باز گردانيدند و خود دويست دينار بر آنها افزود و امام سجاد عليه السلام آن دينارها را به مستمندان بخشيد و يزيد دستور داد كه اسيران اهل بيت را به وطن خود مدينه باز گردانند. (۴) 🐪🐫 باز گرداندن اهل بيت به مدينه به خواست خودشان صورت گرفت، و يزيد به هنگام حركت آنان مقدار زيادى از اموال را همراه كاروان كرد و به ام كلثوم گفت: اينها عوض مصائبى است كه به شما وارد شده است!!! 🌹 ام كلثوم فرياد زد: چقدر تو بى حيا و بى شرمى برادرم حسين و اهل بيت او را مى‏كشى و در مقابل مال و منال به ما مى‏دهى ؟! هرگز اين اموال را قبول نمى كنيم. (۵) 🏰 🐫🐪 به هر حال پس از هفت روز كه اهل بيت در شام بودند، به دستور يزيد، نعمان بن بشير (۶) وسائل سفر آنان را فراهم نمود و به همراهى مردى امين آنان را روانه مدينه منوره كرد. (۷) 🌌 یزید دوباره نعمان بن بشير را خواست و براى رعايت حال و حفظ آبروى اهل بيت به او سفارش كرد كه شبها اهل بيت را حركت دهد و در پيشاپيش آنان خود حركت كند و اگر على بن الحسين را در بين راه حاجتى باشد بر آورده سازد؛ و نيز سى سوار در خدمت ايشان مأمور ساخت؛ و به روايتى خود نعمان بن بشير را و به قولى «بشير بن حذلم» را با آنان همراه كرد. (۸) 🐫🐪 و همانگونه كه يزيد سفارش كرده بود به آهستگى و مدارا طى مسافت كردند و به هنگام حركت، فرستادگان يزيد بسان نگهبانان گرداگرد آنان را مى‏گرفتند، و چون در مكانى فرود مى‏آمدند از اطراف آنان دور مى‏شدند كه به آسانى بتوانند وضو سازند. 📚 پی نوشت ها: ۱. در مصدر، بجاى ام كلثوم نام زينب ذكر شده است. ۲. اينكه همزمان با حضور اهل بيت در شام، مروان نيز در شام بوده است معلوم نيست زيرا بلاذرى نقل كرده است كه چون سر مقدس حسين عليه‏السلام را به مدينه آوردند از هر طرف صداى شيون و ناله بلند شد و مروان بن حكم در مدينه بود؛ ولى صاحب قمقام زخار مى‏گويد: صحيح آن است كه مروان در آن زمان حاكم مدينه نبوده، بلكه امير عمرو بن سعيد بن العاص بوده است. (قمقام زخار ۵۸۸). ۳. قمقام زخار ۵۷۹. ۴.- الملهوف ۸۲ و قمقام زخار ۵۷۹ باكمى اختلاف. ۵. بحار الانوار ۴۵/۱۹۷ ۶. نعمان بن بشير همان كسى است كه هنگام ورود مسلم بن عقيل به كوفه از طرف يزيد امير كوفه بود، يزيد او را بركنار و به جاى او عبيدالله بن زياد را به امارت كوفه برگزيد. نعمان بن شام آمد و از هواداران معاويه و يزيد بود. پس از هلاكت يزيد، مردم را به بيعت عبدالله بن زبير فراخواند، اهالى حمص با او مخالفت كرده و او را بعد از واقعه مرج راهط در سال شصت و چهار هجرى كشتند. (الاستيعاب ۴/۱۴۹۶). ۷. قمقام زخار ۵۷۹. ۸. قمقام زخار ۵۷۹. 📓 قصّه كربلا‏، على نظرى ‏منفرد. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
✋🏻 آشنایی با یکی از شاهکارهای شعر عرب هم از جهت محتوا و هم سبک 🕋 قصیده‌ای که فرزدق شاعر در مدح امام سجاد علیه السلام آنهم در مقابل دشمن آن حضرت سرود!! 🌹... با رایحه‌ای دل‌انگیز که بوی بهشت را می‌مانست، با آرامش و وقاری که خاص او و خاندانش بود، وارد مسجدالحرام شد. 🕋 یادگار ارجمند علیه السلام با خضوغ و فروتنی بسیار به سوی کعبه و حجرالاسود گام بر می‌داشت و حقیقت بندگی پرودگار را مجسم می‌کرد. این افتادگی، بر عظمت او می‌افزود و او را در چشم بینندگان بیشتر به جلوه می‌آورد. 👥👥 هنگامی که علیه السلام نزدیک حجرالاسود رسیدند، مردم راه را برای ایشان باز کردند. آن حضرت به راحتی بر سنگ سیاه دست کشیدند و‌ پس از آن به طواف پرداختند. 🔥 هشام بن عبدالملک دهمین خلیفهٔ بنى اميه، ولیعهد برادرش ولید بن عبدالملک بود. او در ایام ولایتعهدی‌اش، در موسم حج وارد مسجدالحرام شد. در آن سال، زائران بسیار بودند و زیادی جمعیت، انجام مراسم و آداب زیارت را دشوار می‌ساخت. 🕋 هشام در حال طواف، به حجرالاسود رسید و چون خواست دست بر آن بکشد به دلیل ازدحام زیاد، ممکن نشد. به ناچار منبری برای او در مسجدالحرام نصب کردند و‌ هشام بر روی آن نشست. بزرگان شام که همراه با او به حج آمده بودند نیز در کنارش ایستاده و مردم را می‌نگریستند. 🔥 مشاهده‌ی احترام مردم به حضرت سجاد علیه السلام برای هشام، که خود را بالاتر از همه می‌دانست، گران آمد و موجب خشم او شد و آتش کینه و حسد را در دل او شعله‌ور نمود. 👤 یکی از بزرگان شام که در کنارش بود از او پرسید: این کیست که مردم برای او احترام ویژه‌ای قائلند و او را بر خود مقدم می‌شمارند؟ 🔥 هشام برای اینکه شامیان، امام سجاد علیه السلام را نشناسند و هم چنین برای تحقیر آن حضرت خود را به نادانی زد و گفت: او را نمی‌شناسم!! 👳🏻‍♂ شاعر اهل بیت علیهم‌السلام در آن جا حضور داشت. ✋🏻 او گفت: اگر شما او را نمی‌شناسید، من او را می‌شناسم و به شما معرفی می‌کنم. 👥👤 شامیان از او خواستند آن حضرت را به آنان معرفی کند. 👳🏻‍♂✋🏻 فرزدق، حضرت سجاد علیه السلام را در قالب قصیده‌ای بلند توصیف و معرفی کرد که مضمون آن به این شرح است: 🔅«این که تو او را نمی‌شناسی اهمیتی ندارد، او همان کسی است که سرزمین بطحاء جای قدم‌هایش را می‌شناسد، و کعبه... و حرم در شناسایی‌اش همدم و هم‌قدمند. این شخصیت فرزند بهترین بندگان خداست. او همان شخصیتِ منزه از هر آلودگی و پیراسته از هر عیب و‌ دور از هر نقص و کوه بلند دانش و فضیلت است. او همان کسی است که احمد مختار که درود و رحمت خدا جاودانه بر او جاری و روان باد، پدر اوست. او همان کسی است که جعفر طیار و حمزهٔ سیدالشهداء عموهای اویند. حمزه همان قهرمان نامدار که هر انسان آزاده‌ای مهرش را بر دل دارد و بر پیمان خود با او پایدار است. او فرزند فاطمه، سرور بانوان جهان است، و پسر وصی پیامبر است که شعلهٔ انتقام خدا از زبانهٔ تیغ بی‌دریغش پیوسته می‌درخشید... چون به طرف حجرالاسود می‌رود، حجر او را می‌شناسند و نزدیک است که آن سنگ، دست امام را ببوسد. این که گفتی: «او کیست؟» از عظمت، جلال و شکوه شخصیت او نمی‌کاهد، زیرا آن کسی که تو او را نمی‌شناسی، عرب و عجم هر دو او را به خوبی می‌شناسند. اگر او را نمی‌شناسی او پسر و فرزند فاطمه است و به خاطر نیای او پیامبران الهی خاتمه پیدا کرده است...». 🔥 هشام با شنیدن اشعار فرزدق به خشم آمد و از او پرسید: چرا چنین اشعاری درباره ما نمی‌سرایی؟ 👳🏻‍♂ فرزدق پاسخ داد: «نِیایی چون نیای او، پدری همچون پدرش و مادری بسان مادر او بیاور تا دربارهٔ تو‌ نیز اشعاری مانند او بسرایم!!» 🔥 هشام با شنیدن این پاسخ خشمگین تر شد. دستور داد حقوق فرزدق را قطع کنند و او را به مکانی بین مکه و مدینه تبعید کرد. 🏇 این خبر به حضرت سجاد علیه السلام رسید. آن حضرت ۱۲ هزار دینار برای فرزدق فرستاده و عذرخواهی کردند که در آن زمان بیشتر از آن مقدار، برایشان مقدور نیست. 👳🏻‍♂ فرزدق در حالی که آن مبلغ را باز پس می‌فرستاد، به حضرت پیام داد که کار او به خاطر خدا و رسولخدا (صلی الله علیه و آله) بوده است. 🏇 امام بار دیگر آن وجه را به فرزدق باز گرداندند. ⏳هدیهٔ امام معادل ۴۰ سال حقوقی بود که او‌ دریافت می‌کرد. فرزدق پس از چهل سال چشم از جهان فرو بست. 📚 مستدرک سفینة البحار، ج ۸، ص ۱۷۰ و... 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🕕 💠🌷💠 📖 شهیدی که عاشق صحیفه سجادیه بود! ✌️🏻در یک بازه زمانی ۳ تا از برادرانم در جبهه حضور داشتند، جعفر در جنوب کشور در حال خدمت سربازی بود و محمد و جواد به عنوان بسیجی در منطقه دیگری در حال دفاع از کشور از جمله در عمیلات کربلای ۵ حضور داشتند. ✉️ نامه‌ای با مهر امام(ره): ⌚️بعد از عملیات کربلای ۵ محمد تنها آمد و من ساعت جواد را در دست محمد دیدم و تقریباً اکثر اعضای خانواده حس کرده بودند که اتفاقی رخ داده ولی محمد به هیچکس چیزی نگفت تا اینکه از طرف سپاه شهادت جواد را اعلام کردند. 🌌 مادرم شب قبل از شهادت خواب می‌بیند که امام خمینی(ره) در اطاقی نشسته‌اند و بقیه شهدا در حال تلاوت قرآن هستند. 📄 وقتی به حضور امام(ره) می‌رسند، کنار امام می‌نشینند و آن امام ورقه‌ای را مهر و تحویل مادرم می‌دهند. 🛏 مادرم وقتی از خواب بیدار شد گفتند یکی از فرزندانم شهید خواهد شد ولی نمی‌دانست کدام از برادرانم شهید می‌شود، تا اینکه محمد سالم برگشت و بعد از یک هفته خبر شهادت جواد اعلام شد. 💞 جواد عاشق پدر و مادرم بود و احترام خاصی برای آنان قائل بود، وقتی در جبهه نبود پیش پدرم در میدان بار می‌رفت و در حجره به او کمک می‌کرد. 📗 یکی دیگر از ویژگی‌های اخلاقی جواد عشق و علاقه‌اش به صحیفه سجادیه و دعاهای (ع) در این کتاب بود که در اکثر مواقع بعد از نماز این دعاها را قرائت می‌کرد و همیشه این کتاب را با خودش همراه داشت، من بعد از شهادتش به یادگار آن را نگه داشتم. ⌛️راوی: برادر شهید 🌷 📸 نفر ۴ سمت چپ ایستاده: شهید جواد شربتی
💚 نيايش سجاد علیه السلام 🧔🏻‍♀ طاووس يمانى مى گويد: 🕋 حضرت على بن الحسين (ع) را ديدم كه از وقت عشاء تا سحر به دور خانه خدا طواف مى كرد و به عبادت مشغول بود. 🌌 چون خلوت شد و كسى را نديد به آسمان نگريست و گفت: 🤲🏻 «خدايا ستارگان در افق ناپديد شدند و چشمان مردم به خواب رفت و درهاى تو بر روى درخواست كنندگان گشوده است...». 🧔🏻‍♀ طاووس جمله هاى زيادى در اين زمينه از مناجاتهاى خاضعانه و عابدانه آن حضرت نقل مى كند و مى گويد: 💧«امام چند بار در خلال مناجات خويش ‍ گريست... سپس به خاك افتاد و بر زمين سجده كرد؛ من نزديك رفتم و سرش را بر زانو نهاده و گريستم؛ اشكهاى من سرازير شد و قطرات آن بر چهره اش چكيد؛ برخاست و نشست و گفت: ❓«كيست كه مرا از ياد پروردگارم بازداشت؟» 🧔🏻‍♀✋🏻 عرض كردم: «من طاووس هستم اى پسر پيامبر! اين زارى و بى تابى چيست؟ ما مي بايد چنين كنيم كه گناهكار و جفا پيشه ايم. پدر تو حسين بن على و مادر تو فاطمه زهرا و جد تو رسول خداست - يعنى شما چرا با اين نسب شريف و پيوند عالى در وحشت و هراس هستيد؟» 🌹 به من نگريست و فرمود: 🔅«هيهات هيهات يا طاووس دع عنّى حديث ابى و اُمّى و جدّى، خلق اللّه الجنة لمن اطاعه و احسن ولو كان عبداً حبشيا و خلق النّار لمن عصاه ولو كان ولداً قرشيّا. اما سمعت قوله تعالى: فاذا نفخ فى الصّور فلا انساب بينهم يومئذٍ و لا يتسائلون. و اللّه لا ينفعك غداً الا تقدمةٌ تقدمها من عمل صالح»؛ 🔅«نه، نه، اى طاووس! سخن نسب را كنار بگذار، خدا بهشت را براى كسى آفريده است كه مطيع و نيكوكار باشد هر چند غلامى سياه چهره باشد؛ و آتش را آفريده است براى كسى كه نافرمانى كند ولو آقازاده اى از قريش ‍ باشد. مگر نشنيده اى سخن خداى تعالى را: 🔅«وقتى كه در صور دميده شود، نسبها منتفى است و از يكديگر پرسش نمى كنند»، به خدا قسم فردا تو را سود نمى دهد مگر عمل صالحى كه امروز پيش مى فرستى». (۱) 📚 پی نوشت: ۱- مجموعه آثار، ج ۱، ص ۳۳۳. 📗 حكايتها و هدايتها در آثار استاد شهيد آية الله مرتضى مطهرى، محمّد جواد صاحبى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🌹 پندهاى امام زين العابدين عليه السلام در روزهاى جمعه 🤲🏻 به مناسبت ، شب نزول رحمت و مغفرت 📿 🕌 امام سجاد (عليه السلام) هر در مسجد پيامبر (صلى الله عليه و آله) مردم را با اين كلمات موعظه مى كرد: ☝️🏻«اى مردم! خدا ترس باشيد! بازگشت شما به سوى اوست، هر كس اينجا كار نيكى كرده است، آنجا پيش روى خود خواهد يافت و هر كس اعمال بد انجام داده، دوست دارد ميان او و اعمال بدش فاصله زيادى بيفتد، خداوند شما را مى ترساند. 🔅افسوس تو، اى فرزند آدم كه غافلى! اما از تو غافل نيستند، مرگ سريعتر از هر چيز به سويت مى آيد و تو را مى جويد و به زودى تو را در خواهد يافت، و آن هنگام اجلت فرا رسيده و تنها به قبرت درآيى و فرشتگان سؤال، براى پرسش و امتحانى سخت نزد تو مى آيند. 🔅نخستين سؤال: از آفريدگارى است كه او را پرستش مى كردى و از پيامبرى كه براى هدايت تو آمده بود و از دينى كه بدان پايبند بودى و از كتابى كه مى خواندى و از امامى كه پيروش بودى و از دستوراتش اطاعت مى نمودى. 🔅آنگاه از عمرت مى پرسند كه در چه راه مصرف كردى و از مال و ثروتت مى پرسند كه از كجا آوردى و در چه راه خرج كردى... پس در خود بنگر و پيش از پرسش آماده پاسخ باش! 🔅اگر ايمان دارى، خدا ترس و دين شناسى، از پيشوايان راستگو پيروى مى كنى و دوست دار دوستان خدايى، نگران مباش! خداوند زبانت را به حق گويا خواهد كرد و تو را به بهشت و رضاى خويش بشارت خواهد داد و فرشتگان با نعمتهاى فراوان به استقبال تو خواهند آمد، وگرنه زبانت بند آمده و از عهده پاسخ بر نخواهى آمد و تو را به آتش وعده خواهند داد و فرشتگان با آب جوشان و آتش سوزان از تو پذيرايى خواهند كرد». (۱) 📚 پی نوشت: ۱. بحارالانوار، ج ۶، ص ۲۲۳. 📗 داستانهاى بحارالانوار، جلد پنجم، محمود ناصرى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
⏳طولانى ترين روز عمر انسان 👳🏻‍♂✋🏻 شخصى محضر امام زين العابدين رسيد و از وضع زندگيش شكايت نمود. 🌹امام (عليه السلام) فرمود: 🔅«بيچاره فرزند آدم، هر روز گرفتار سه مصيبت است كه از هيچكدام از آنها پند و عبرت نمى گيرد. اگر عبرت بگيرد دنيا و مشكلات آن برايش آسان مى شود؛ 🔆 مصيبت اول اينكه، هر روز از عمرش كاسته مى شود. اگر زيان در اموال وى پيش بيايد غمگين مى گردد، با اينكه سرمايه ممكن است بار ديگر باز گردد ولى عمر قابل برگشت نيست. 🔆 دوم: هر روز، روزى خود را مى خورد، اگر حلال باشد بايد حساب آن را پس ‍ بدهد و اگر حرام باشد بايد بر آن كيفر ببيند. 🌹سپس فرمود: سومى مهمتر از اين است! ✋🏻 گفته شد، آن چيست؟! 🌹امام فرمود: 🔆 «هر روز را كه به پايان مى رساند يك قدم به آخرت نزديك شده اما نمى داند به سوى بهشت مى رود يا به طرف جهنم!!» 🌹آنگاه فرمود: ⏳«طولانى ترين روز عمر آدم، روزى است كه از مادر متولد مى شود». 🔬 دانشمندان گفته اند اين سخن را كسى پيش از (عليه السلام) نگفته است. (۱) 📚 پی نوشت: ۱. بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۱۶۰. 📗 داستانهاى بحارالانوار، جلد چهارم، محمود ناصرى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq