eitaa logo
پرتو اشراق
788 دنبال‌کننده
25.5هزار عکس
13.9هزار ویدیو
58 فایل
🔮 کانال جامع با مطالب متنوع 🏮شاید جواب سئوال شما اینجا باشد! 📮ارتباط با مدیر: @omidsafaei 📲 کپی برداری مطالب جهت نشر معارف اهل بیت(ع) موجب خوشحالی است! 🔰 کانال سروش پلاس: 🆔 sapp.ir/partoweshraq
مشاهده در ایتا
دانلود
🌟 جواب دندان شکن امام حسن مجتبی به نماینده معاویه در مراسم خواستگاری 📜 هنگامى كه مروان، حاكم مدينه، مأمور شد تا دختر عبدالله بن جعفر را براى يزيد خواستگارى كند، وى با عبدالله تماس گرفته و موضوع را در ميان گذاشت. ✋🏻 عبدالله در پاسخ گفت: اختيار دختران و زنان ما با حسن بن على عليه السلام است، دخترم را از او خواستگارى كن! 🔥 مروان به حضور امام حسن عليه السلام آمد و دختر عبدالله را خواستگارى نمود. 🌹 امام حسن عليه السلام فرمود: هر كس را كه در نظر دارى دعوت كن، تا اجتماع نمايند و من نظريم را بگويم! 👥👥 مروان، بزرگان دو طائفه بنى هاشم و بنى اميه را دعوت كرد و همه آن ها در يك مجلسى اجتماع نمودند، امام حسن عليه السلام نيز حاضر شد. 🔥مروان برخاست و پس از حمد و ثنا چنين گفت: اميرمومنان معاويه، به من فرمان داده تا زينب دختر عبدالله بن جعفر را براى يزيد بن معاويه خواستگارى كنم به اين ترتيب كه: 🔥 ۱. هر قدر پدرش خواست مهريه تعيين كند، مى پذيرم. 🔥 ۲. هر مبلغى كه پدرش بدهكار باشد، بدهى هايش را ادا مى كنيم. 🔥 ۳. اين وصلت موجب صلح بين دو طائفه بنى اميه و بنى هاشم خواهد شد. 🔥 ۴. يزيد بن معاويه همتايى است كه نظير ندارد، به جانم سوگند حسرت و افتخار شما به يزيد، بيشتر از حسرت و افتخار يزيد به شما است. 🔥 ۵. يزيد كسى است كه به بركت چهره او از ابرها طلب باران مى شود. 🔥آن گاه سكوت كرده و در كنارى نشست. 🌹 در اين هنگام امام حسن عليه السلام لب به سخن گشوده و بعد از حمد و ستايش پروردگار فرمود: 🔅۱. اما در مورد مهريه، ما از سنت پيامبر صلى الله عليه و آله در مورد مهريه دختران و بستگان خويش تجاوز نمى كنيم. 🔅۲. در مورد قرض هاى پدرش، چه موقع زن هاى ما قرض هاى پدرانشان را پرداخته اند كه اين هم يكى از آن ها باشد. 🔅۳. در مورد صلح دو طايفه، دشمنى ما با شما براى خداست و در راه اوست. بنابراين براى دنيا با شما صلح نمى كنيم؛ فانا عادينا كم لله و فى الله فلا تصالحكم للدنيا. 🔅۴. در مورد اينكه افتحار ما به وجود يزيد، بيشتر از افتخار يزيد به ما است، اگر مقام خلافت بالاتر از مقام نبوت است. ما بايد بر يزيد افتخار كنيم ولى اگر مقام نبوت بالاتر از مقام خلافت است، او بايد به وجود ما افتخار كند. 🔅۵. اما اينكه گفتى به بركت چهره يزيد، از ابرها باران طلبيده مى شود، چنين چيزى درست نيست مگر در مورد محمد و آل محمد (صلى الله عليه و آله). 🌹حضرت در ادامه افزود: نظر ما اين شده است كه دختر عبدالله را به ازدواج پسر عمويش قاسم بن محمد بن جعفر درآوريم، و من هم اكنون او را همسر قاسم قرار دادم و مهريه اش را زمين مزروعى خود كه در مدينه دارم تعيين نمودم و همان زمين زراعتى زندگى آن ها را نيز تامين مى كند و ديگر نيازى به ديگران نيست. 📜 مروان مايوس شده و ماجرا را براى معاويه نوشت، معاويه گفت: ما از آن ها خواستگارى كرديم. جواب منفى به ما دادند، اما اگر آن ها از ما خواستگارى كنند، جواب مثبت خواهيم داد. (۱) 📚 پی نوشت: ۱. بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۱۹ و ۱۲۰. 📗 تربيت در سيره و سخن امام حسن مجتبى عليه السلام، عبدالكريم پاك نيا 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
⏳آخرین جمله و سفارش امام صادق در حالت احتضار و وقت شهادت چه بود؟ 📚 شیخ صدوق از ابوبصیر روایت کرده است که گفت: 🕯 خدمت امّ حمیده امّ ولد، همسر حضرت صادق (علیه السلام) برای تسلیت گوئی مشرف شدم پس او گریست و من نیز به جهت گریه او گریستم. 🌹پس از آن فرمود: ای ابومحمد اگر حضرت صادق (علیه السلام) را در وقت شهادت می دیدی، همانا امر عجیبی را مشاهده می کردی!! 🛌 چشمهای خود را گشود و گفت: «هر کسی که بین من و او قرابت و خویشی است، به نزد من بیاورید». 👥👥 پس ما همه خویشان را به نزد او آوردیم، آن حضرت نگاهی به سوی آنها انداخت و فرمود: ▪️«اِنَّ شَفاعَتَنا لا تَنالُ مُستَخِفّاً بِالصَّلوهِ»؛ ▪️«شفاعت ما به کسی که نماز را سبک بشمارد نمی رسد». (توجّه داريد كه نفرمود، تارك الصّلوة و بي نماز مشمول شفاعت نمي‌شود، بلكه فرمود، نمازخواني كه نماز را سبك بشمارد! مثلاً گاهي بخواند و گاهي نخواند يا از اوّل وقت تأخير بياندازد و رعايت احترام و ادب به هنگام اداي نماز را ننمايد، از شفاعت ما محروم مي‌گردد). 🛌 آنگاه اسم چند نفر از بستگانش را برد و فرمود: «فلان مبلغ پول به فلان شخص و فلان مبلغ به فلان آدم بدهيد و...» ✋🏻 يكي از حُضّار گفت: آقا! آن كسي كه با كارد به شما حمله كرد و مي‌خواست شما را بكشد، دستور مي‌دهيد به او پول بدهند؟! 🛌 فرمود: «آيا مي‌خواهي من از كساني نباشم كه خدا فرموده: ▪️«وَالَّذِينَ يَصِلُونَ ما أمَرَاللهُ بِهِ أنْ يُوصَلَ...‌»؛ (سوره رعد، آیه ۲۱) ▪️«پيوندهايي را كه خدا به برقرار داشتن آن فرمان داده است، برقرار مي‌دارند...». يعني اين كار من «صله‌ی ارحام» است و خدا دستور صله‌ی ارحام داده است...!» 📚 بحارالانوار، جلد ۴۷، صفحه ۲. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🌟 بخشش بی حساب 🏜 سالى حضرت علیه السلام به همراه برادرش امام حسين و عبداللَّه بن جعفر عازم سفر حج شدند. در ميان راه از اسباب و اثاثيه خود غافل شدند و آنها را از دست دادند. ⛺️ هر سه گرسنه و تشنه بودند تا آنكه پيرزنى را در خيمه‌اى ديدند. پس از او آب خواستند. 🐐 پيرزن گفت: اين گوسفند، شيرش را بدوشيد و از گوشت آن بخوريد. آنگاه سر گوسفند را بريد و كبابى براى آنها فراهم ساخت. 👥👤 چون هر سه غذا خوردند به پير زن گفتند: ما از قبيله قريشيم كه اكنون به سوى مكّه مى رويم چون از حج بازگشتيم به سوى ما بيا تا درباره تو نكويى كنيم. 🌴 روزها گذشت و پيرزن به تنگدستى مبتلا شد پس به سوى مدينه منوره حركت كرد. 🌹 امام حسن علیه السلام همين كه چشمش به پيرزن افتاد، او را شناخت و پرسيد: آيا مرا مى‌شناسى؟ ✋🏻 پيرزن گفت: نه! 🌹 امام فرمود: من در چنين و چنان روزى ميهمان تو بودم آنگاه دستور داد هزار گوسفند و هزار دينار به وى ببخشند سپس پيرزن را نزد امام حسين فرستاد و آن‌حضرت نيز همان تعداد گوسفند و دينار به وى بخشيد و آنگاه او را نزد عبداللَّه بن جعفر فرستاد و عبداللَّه نيز همان تعداد گوسفند و همان‌. 📗 زندگانى كريم اهل بيت حضرت حسن بن على(ع) نویسنده: مدرسى، سيد محمد تقى، جلد ۱، صفحه ۸۰. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🤲🏻 نماز یکشنبه‌ های ماه ذی‌القعده را از دست ندهیم! 🌙 این ماه اولین ماه از ماههای حرام است که جنگ با کفار در آن ماه ها حرام می باشد و انسان از این مطلب حکم جنگیدن و مخالفت با خدا را می فهمد. بنابراین، ای نفس! بکوش در این ماه ها دل و بدنت را بیشتر از سایر ماه ها حفظ نموده، کاری بر خلاف احکام الهی انجام نداده و حتی از بلایا و مصیبتهایی که ناشی از قضای اوست راضی باشی. 🤲🏻 توبه ای منقول از پیامبر اکرم (صلوات الله علیه) و فضیلت توبه و استغفار: 💧برای به دست آوردن طاعت خدا در این ماه قبل از هر چیز از تمام مسائلی که قبلا گرفتار آن بودی توبه کن؛ توبه ای صادقانه. ☀️ از رسول خدا (صلوات الله علیه) روایت شده است که در روز یکشنبه ماه فرمود: 🌹«مردم! کدام یک از شما می خواهید توبه کنید؟» ✋🏻 راوی می گوید: گفتیم: رسول خدا! همه ما می خواهیم توبه کنیم!! 🌹حضرت فرمودند: «غسل کرده، وضو گرفته و چهار رکعت نماز به جا آورید. در هر رکعت یک بار (فاتحة الکتاب)، سه بار (قل هو الله احد) و یک بار معوذتین (قل اعوذ برب الناس و قل اعوذ برب الفلق) بخوانید. آنگاه هفتاد بار استغفار نموده و در پایان (لَا حَولَ وَ لا قُوَّةَ إِلّا باللّهِ العَلیِّ العَظیمِ) بگویید. سپس بگویید: «يَا عَزِيزُ يَا غَفَّارُ اغْفِرْ لِي ذُنُوبِي وَ ذُنُوبَ جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فَإِنَّهُ لَا يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْتَ»: ای عزیز! ای بخشاینده! گناهان من و گناهان تمام مردان و زنان مؤمن را ببخش که جز تو کسی گناهان را نمی بخشد». 🌹آنگاه فرمود: «بنده ای از امت من چنین عملی را انجام نمی دهد مگر این که از آسمان به او ندا می رسد: بنده خدا! عمل را از نو شروع کن که توبه تو قبول، و گناهانت بخشیده شد. فرشته دیگری از زیر عرش ندا می کند: ای بنده! مبارک باد بر تو و بر خانواده و خاندانت. منادی دیگری صدا می زند: در روز قیامت، دشمنانت را از تو راضی می نمایند. فرشته دیگری ندا می کند: ای بنده! با ایمان از دنیا می روی؛ دینت از تو گرفته نشده و قبر تو نورانی و وسیع خواهد شد. منادی دیگر صدا می زند: پدر و مادرت از تو راضی می شوند، گرچه خشمگین باشند؛ پدر و مادر و خاندانت بخشیده شده و در دنیا و آخرت خوش رزق خواهی بود. جبرئیل ندا می کند: من با فرشته مرگ پیش تو آمده و به او دستور می دهم که با تو خوش رفتار بوده، به خاطر مرگ آسیبی به تو نرسانیده و به نرمی روح را از بدنت خارج نماید». ✋🏻 گفتیم: رسول خدا! اگر کسی در زمان دیگری چنین بگوید چطور؟ 🌹فرمودند: «چیزهایی را که گفتم برای او نیز خواهد بود. جبرئیل این مطالب را در شب معراج به من گفت». 🌷 امام باقر علیه السلام فرمودند: 🔅«خداوند از توبه بنده خود بیش از شخصی که در شب دراز و بسیار تاریک مرکب سواری و آذوقه خود را گم کرده و سپس پیدا کند، خوشحال می شود». 💚 و نیز از امیرالمومنین علیه السلام روایت شده است که به شخصی که در حضور حضرت گفت: 👤 «استغفرالله!» 💚 فرمودند: «مادرت به عزایت بنشیند. می دانی استغفار چیست؟ استغفار درجه بلند مرتبگان بوده و شش شرط دارد: 🔆 اول - پشیمانی از گذشته. 🔆 دوم - تصمیم بگیری که هیچگاه آن را انجام ندهی. 🔆 سوم - این که حقوق تمام مخلوقات را ادا کرده تا جایی که خداوند را سبکبار دیدار نمایی. 🔆 چهارم - تمام واجباتی را که ضایع کرده ای جبران نمایی. 🔆 پنجم - گوشتی را که از مال حرام روییده با اندوه ذوب کرده تا پوست به استخوان بچسبد و گوشت جدیدی به وجود اید. 🔆 ششم - رنج فرمان برداری را به جسم بچشانی، همان گونه که شیرینی گناه را به آن چشانیده ای. و در این هنگام بگو: استغفرالله». 📗 المراقبات، مرحوم آیت الله حاج میرزا جواد ملکی تبریزی (ره) 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
⛲️ حمام عمومى 💚 يكى از نكات بارز در اخلاق ائمّه اطهار عليهم السلام، همان جنبه مردمى آنان مى باشد، به طور مثال حضرت (ع) كه مى توانستند در خانه براى خودشان حمّام اختصاصى بسازند، و يا لااقل هنگام رفتن به حمام عمومى، مثل بسيارى از قدرتمندان دستور بدهند كه آنجا را خلوت كنند، در نهايت تواضع و فروتنى مثل تمام مردم روزى به حمام عمومى تشريف بردند، داخل آن حمام مردى غريب و ناشناس بود كه مى خواست كسى بدنش را كيسه بكشد، نگاهى به اطراف حمّام انداخت و چشمش به رخسار پر مهر و لطف امام هشتم (ع) افتاد، آنگاه از امام خواهش كرد كه: ✋🏻 آقا اگر ممكن است پشتم را كيسه بكشيد؟ 💧و امام رضا (ع) با آن شخصيّت معنوى و همچنين مقام ظاهرى كه داشتند بدون هيچگونه تكبّرى، خواسته آن مرد ناشناس را بر آورده، و كيسه را بدست گرفته، و او را شستشو مى دادند... 👥👤 كه در اين ميان افرادى وارد حمام شده، و بر آن حضرت با خطاب: يابن رسول الله! سلام كردند، آن مرد غريب كه متوجّه اشتباه خود شده بود، با دستپاچگى از جاى برخواسته و از حضرت معذرت خواهى كرد، ولى حضرت به او امركردند كه بنشيند تا كارشان تمام بشود، و همينطور هم شد [۱]، از اين داستان دو نكته مهم به دست مى آيد: 🔆 ۱ ـ اينكه حضرت امام رضا (ع) آنقدر مردمى بوده اند كه نه تنها بدون تشريفات وارد حمام عمومى مى شده، بلكه با حالتى ساده ظاهر مى شدند تا آنجائى كه افرادى او را نشناخته، و از وى درخواست كشيدن كيسه به بدنشان مى كرده اند. 🔆 ۲ـ حضرت امام رضا (ع) علاوه بر مقام امامت، دوّمين شخصيت دولت اسلامى آن روز از نظر ظاهر و با اين وجود بدون تكبر از برآوردن حاجت پيش پاافتاده مؤمنى ابا نكرده، بلكه از او مى خواهند كه كارشان را به آخر برسانند، و اين درس مهمّى است براى حاكمان و فرمانروايان كه در ميان مردم چگونه زندگى كنند. 📚 پی نوشت: ۱. مناقب آل ابى طالب، جلد ۴، صفحه ۳۶۲. 📗 نقش رهبري حضرت رضا (ع)، سيد محمد شيرازي 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🌙 فضیلت احیا شب نیمه ذی قعده 🌃 از کارهای مهم این ماه اعمال شب نیمه (پانزدهم) آن است: سرور ما (قدس سره) در اقبال از احمد بن جعفر بن شاذان کرده است که گفت: 🔅«از پیامبر (صلوات الله علیه) روایت شده است که: شب پانزدهم ذی القعده شب مبارکی است. خداوند در آن با رحمت به بندگان مؤمنش می نگرد. پاداش کسی که در آن با عمل از خداوند فرمانبرداری کند، مانند پاداش صد روزه دار ملازم مسجد که به اندازه یک چشم به هم زدن نیز نافرمانی خدا را ننموده اند، می باشد. بنابراین انسان باید در نیمه شب مشغول به طاعت خداوند شده و به دعا و نماز بپردازد. زیرا روایت شده است: 🤲🏻 کسی در این شب چیزی از خدا نمی خواهد مگر اینکه به او عنایت می فرماید». (۱) 🌠 ویژگی طاعت و عبادت این شب؛ 🤲🏻 طاعت و عبادت، در این شب از این جهت که مشهور نبوده و مردم کمتر، در آن به طاعت خدا مشغول می گردند، آن را از سایر شبهای مشهور ممتاز می گرداند. که این مطلب نزد اهل مراقبت مهم است. زیرا توجه، در زمان غفلت عموم، از مراقبات مهم و باعث سرعت اجابت است. و نیز اعمال آن نزد خداوند بزرگتر و به قبول نزدیکتر است و اجر بیشتری دارد. 📚 پی نوشت: ۱. إقبال الأعمال، جلد ۱، صفحه ۳۰۹. 🗞 مجله خیمه، آبان ۱۳۸۷، شماره ۴۶ 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
💞 جشن عروسى آسمانی 🌙 مراسم روز اول سال دوم هجرى قمرى (مطابق با هفتم خرداد ماه سال سوم هجرى شمسى) و يا ششم ذي الحجه سال دوم هجرى قمرى (۱) (مطابق ۱۲ خرداد ماه سال سوم هجرى شمسى) و يك ماه پس از مجلس عقد صورت گرفت. [برخى اين فاصله را يكسال نوشته اند.] ⏳در فاصله بين عقد و عروسى على (عليه السلام) شرم مى كرد درباره همسرش با پيامبر (صلى الله عليه و آله) صحبت كند. ☀️ روزى عقيل برادر على (ع) به او گفت: چرا همسرت را به خانه نمى آورى تا با عروسى تو چشم ما روشن شود؟ 🌴 موضوع به اطلاع پيامبر (ص) رسيد. على (ع) را خواست و از او سوال كرد كه آيا حاضر است عروسى كند؟ 🌷 على (ع) پاسخ مثبت داد. 🌹پيامبر (ص) فرمود: ان شاءالله امشب يا فردا شب عروسى را بر پا مى كنم. آنگاه به همسرانش دستور داد فاطمه (عليهاالسلام) را بياراييد و خوشبويش نماييد و برايش اطاقى فرش كنيد، تا مراسم عروسى را بر پا كنيم. (۲) 🌹 رسول خدا (صلى الله عليه و آله) به على (عليه السلام) فرمود: عروسى بى مهمانى نمى شود. 🐑 يكى از بزرگان انصار بنام سعد گفت: من گوسفندى هديه مى كنم و جمعى از انصار هم چند صاع ذرت آوردند، (۳) مقدارى كشك و روغن و خرما هم از بازار خريدارى شد. 🥘 گوشت را پختند و پيامبر (ص) در آن عروسى باصفا خود آشپزى را به عهده گرفت و با دستان مباركش آنها را مخلوط كرد و به تهيه نوعى غذاى مطبوع عربى بنام حبيص يا حيس پرداخت. (۴) 🍲 به هر صورت غذايى تهيه شد، اما دعوت عمومى بود. عده‌ى زيادى شركت كردند و به بركت دست رسول خدا (ص) همه از غذا خوردند و سير شدند مقدارى از غذا را هم براى فقرا و بيچارگان بردند، ظرفى هم براى عروس و داماد گذاشتند. (۵) 👏🏻 پس از صرف غذا زنان شادى كنان دور فاطمه (ع) را گرفتند، پيامبر (ص) او را بر استر سوار نمود، سلمان مهار استر را به دست گرفت و با تشريفات خاصى دليرانى چون حمزه، و عده اى ديگر از اهلبيت و محارم فاطمه (ع) با شمشيرهاى كشيده دور مركب را گرفتند. زنان زيادى پشت سر عروس تكبيرگويان در انتظار بودند. مركب عروس را به حركت در آوردند زنان شادى كنان تكبير و سپاس خدا را مى گفتند، آنگاه يك يك سرودهاى زيبايى را كه سروده بودند خواندند و با شكوه و شادى عروس را به خانه داماد بردند. 🍶 پيامبر (ص) نيز خود را به جمعيت رساند و به حجله وارد شد. آنگاه ظرف آبى خواست، آب را حاضر كردند، قدرى آن را به سينه فاطمه (ع) پاشيد و فرمود با بقيه آن وضو گيرد و دهانش را بشويد، قدرى آب هم به على پاشيد و فرمود تا وضو گيرد و دهانش را شستشو دهد. آنگاه به هر دو سفارش همديگر را كرد و در حق آنان چنين دعا فرمود: 🤲🏻 «خدايا آنان را با هم مأنوس بگردان! خدايا بر آنان مبارك گردان! و در زندگى آنان بركت قرار ده». 🌹 هنگامى كه مى خواست خارج شود فرمود: «خداوند شما و نسلتان را پاك گرداند. من با دوستانتان دوستم، و با دشمنانتان دشمن. اينك با شما خداحافظى مى كنم و شما را به خدا مى سپارم». (۶) 🥛 فردا صبح پيامبر (ص) با ظرفى شير به ديدار دخترش رفت و آن شير را به عروس و داماد نوشانيد. (۷) 🗓 پس از آن ديدار، ديگر پيامبر (ص) تا سه روز به خانه آنها نرفت و روز چهارم به ديدار آنان شتافت. (۸) 📚 پی نوشت ها: ۱. بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۹۲ تطبيق تاريخ از آقاى عبدالحسين نيرى. ۲. بحارالأنوار، ج ۴۳ ص ۱۳۰ و ۱۳۱. ۳. طبقات، ج ۸، ص ۱۲ - بحارالأنوار، ج ۴۳، ص ۱۳۷. ۴. بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۱۱۴ و ۱۰۶. ۵. مناقب ابن شهرآشوب، ج ۳، ص ۳۵۴. ۶. مناقب ابن شهرآشوب، ج ۳، ص ۳۵۴ / ۳۵۵. ۷. مناقب، ج ۳، ص ۳۵۶. ۸. بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۱۳۲. 📗پزندگاني فاطمه زهرا (سلام الله عليها)، محمد قاسم نصيرپور 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
💚 محبت خاندان نبوت ✝ شخصى از يوسف بن يعقوب - كه مردى نصرانى و از اهل فلسطين بود - پيش متوكل، سخن چينى كرد!! 👈🏻 متوكل دستور داد براى مجازات احضارش كنند. 👳🏻‍♂ يوسف نذر كرد: اگر خداوند او را به سلامت به خانه اش برگرداند و از متوكل آسيبى به او نرسد، صد اشرفى به حضرت امام على النقى عليه السلام پرداخت نمايد. 🏰 در آن موقع، خليفه حضرت را از حجاز به سامرا آورده و خانه نشين كرده بود و از لحاظ معيشت در سختى به سر مى برد. 👳🏻‍♂ ‌يوسف مى گويد: همين كه به دروازه سامرا رسيدم با خودم گفتم: 💭 خوب است قبل از آنكه پيش متوكل بروم، صد دينار را خدمت امام عليه السلام بدهم، اما چه كنم كه منزل امام عليه السلام را نمى شناسم و من مرد نصرانى چگونه از منزل عليه السلام سؤال كنم؟ مى ترسيدم كسى قضيه را به متوكل خبر دهد و بيشتر باعث ناراحتى و عصبانيت او بشود و از طرف ديگر، متوكل هم ملاقات با ايشان را قدغن كرده، كسى نمى تواند به خانه حضرت برود. 🐎 ناگاه به خاطرم رسيد كه مركبم را آزاد بگذارم، شايد به لطف خداوند بدون پرسش - به منزل حضرت - برسم. چون مركب را به اختيار خود گذاشتم، از كوچه و بازارها گذشت تا بر در منزلى ايستاد. هر چه سعى كردم، از جايش تكان نخورد. + از كسى پرسيدم: خانه از كيست؟ - گفت: منزلى ابن الرضا (امام هادى)، است! ✊🏻 اين حادثه را نشانى بر عظمت امام عليه السلام دانسته و با تعجب تكبير گفتم! 👨🏿 در اين حال، غلامى از اندرون خانه بيرون آمد و گفت: - تو يوسف پسر يعقوب هستى؟ 👳🏻‍♂ گفتم: بلى! 👨🏿 گفت: پياده شو! 👳🏻‍♂ پياده شدم. مرا به داخل خانه برد. با خود گفتم: اين دليل دوم بر حقيقت اين بزرگوار كه غلام، نديده مرا شناخت! 👨🏿 سپس گفت: صد اشرفى را كه نذر كرده بودى به من بدهيد. 💭 با خودم گفتم: اين هم دليل سوم بر حقانيت آن حضرت، پول را دادم و غلام رفت و كمى بعد دوباره آمد. مرا به داخل منزل برد. 👁 ديدم مرد شريفى نشسته است. 🌹 فرمود: اى يوسف آيا هنوز وقت آن نرسيده كه اسلام اختيار كنى ؟ ✋🏻 گفتم: آنقدر دليل و برهان ديده ام، كفايت مى كند. 🌹فرمود: نه! تو مسلمان نمى شوى، ولى فرزند تو اسحق، به زودى مسلمان مى شود و از شيعيان ما خواهد شد. سپس فرمود: اى يوسف! بعضى خيال مى كنند محبت و دوستى ما براى امثال شما فايده ندارد، به خدا سوگند هرگز چنين نيست. هر كه به ما محبتى نمايد بهره اش را مى بيند؛ چه مسلمان باشد و چه غير مسلمان. آسوده خاطر پيش متوكل برو و هيچ تشويش و نگرانى نداشته باش به همه خواسته هايت مى رسى. 🏰 يوسف مى گويد: بدون نگرانى نزد متوكل رفتم و به تمام هدفهايم رسيدم و برگشتم. 👳🏻‍♀ پس از مرگ مرد نصرانى پسرش، اسحاق، مسلمان شد و از شيعيان خوب به شمار آمد و خودش پيوسته اظهار مى داشت: من به بشارت سرور خود، امام هادى عليه السلام مسلمان شده ام. (۱) 📚 پی نوشت: ۱. بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۱۴۴. 📗 داستانهاى بحارالانوار، جلد اول، محمود ناصرى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
💎 یک راه تضمینی برای عاقبت بخیری و ثروت 🌹 امیرالمومنین علیه‌السلام فرمودند: 🍛 هر کس به یک مومن در روز غدیر افطاری بدهد انگار به ده فئام افطاری داده. 👥👤 پرسیدند: فئام یعنی چه؟ 🌷 فرمود: «صد هزار پیامبر و صدیق و شهید» 🌹 بعد حضرت فرمود: «حالا اگر کسی عهده‌دار افطاری چند نفر از مومنین و مومنات بشود دیگر چه ثوابی دارد؟! 🌟 من برای چنین کسی از طرف خدا ضمانت می‌کنم که از کفر و فقر در امان باشد. ⏳ و اگر در شب و روز غدیر یا تا غدیر آینده از دنیا برود و مرتکب گناه کبیره‌ای نشده باشد اجر او با خداست». 🔅«وَ مَنْ فَطَّرَ مُؤْمِناً فِي لَيْلَتِهِ فَكَأَنَّمَا فَطَّرَ فِئَاماً وَ فِئَاماً يَعُدُّهَا بِيَدِهِ عَشَرَةً فَنَهَضَ نَاهِضٌ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَا الْفِئَامُ قَالَ مِأَتَيْ (مائة) أَلْفِ نَبِيٍّ وَ صِدِّيقٍ وَ شَهِيدٍ فَكَيْفَ بِمَنْ يَكْفُلُ عَدَداً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فَأَنَا ضَمِينُهُ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى الْأَمَانَ مِنَ الْكُفْرِ وَ الْفَقْر...». 📚 اقبال الاعمال، ج ۱، ص ۴۶۳. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
📜 نامه امام موسى بن جعفر (ع) به استاندار يحى بن خالد! 🧔🏻‍♂ شخصى از اهالى رى نقل مى كند: يحيى بن خالد كسى را والى (استاندار) ما كرد. مقدارى ماليات بدهكار بودم. از من مى خواستند و من از پرداخت آن معذور بودم، زيرا اگر از من مى گرفتند فقير و بينوا مى شدم. 💚 به من گفتند والى از پيروان مذهب شيعه است، در عين حال ترسيدم كه پيش او بروم، زيرا نگران بودم كه اين خبر درست نباشد و مرا بگيرند و به پرداخت بدهى مجبور ساخته و آسايشم را به هم بزنند. 🕋 عاقبت تصميم گرفتم براى حل اين قضيه به خدا پناه برم، لذا به زيارت خانه خدا رفتم و خدمت مولايم امام موسى بن جعفر عليه السلام رسيدم و از حال خود شكايت كردم. 🧔🏻‍♂✋🏻 آن حضرت پس از شنيدن عرايض من نامه اى اين چنين به والى نوشت: 📜 «بسم الله الرحمن الرحيم اعلم ان لله تحت عرشه ظلا لا يسكنه الا من اسدى الى اخيه معروفا او نفس عنه كربة ، او ادخل على قلبه سرورا، و هذا اخوك والسلام»؛ 🔅«بدان كه خداوند را در زير عرش سايه اى است كه كسى در زير آن ساكن نمى شود مگر آنكه فايده اى به برادرش رساند و يا مشكل او را بر طرف سازد و يا دل او را شاد كند و اين برادر توست. والسلام». 🐫🐪🐪 پس از انجام حج به شهر خود بازگشتم و شبانه به نزد آن مرد رفتم و از او اجازه ملاقات خواستم و گفتم: 🧔🏻‍♂✋🏻 من پيك موسى بن جعفر عليه السلام هستم! 👣 استاندار خود پابرهنه آمد و در را گشود و مرا بوسيد و در آغوش گرفت و پيشانى ام را بوسه زد. 🫂 هر بار كه از من درباره ديدن امام عليه السلام مى پرسيد، همين كار را تكرار مى كرد و چون او را از سلامتى حال آن حضرت مطلع مى ساختم، شاد مى گشت و خدا را شكر مى كرد. 📜 سپس مرا در خانه اش قسمت بالاى اتاق نشانيد و خود رو به رويم نشست. نامه اى را كه امام خطاب به او نوشته و به من داده بود به وى تسليم كردم. او ايستاد و نامه را بوسيد و خواند. سپس پول و لباس خواست پول ها را دينار دينار و درهم درهم و جامه ها را يك به يك با من تقسيم كرد، و حتى قيمت اموالى را كه تقسيم آنها ممكن نبود به من مى پرداخت!! 👳🏻‍♂✋🏻 وى هر چه به من مى داد مى پرسيد: برادر! آيا تو را شاد كردم؟ 🧔🏻‍♂ و من پاسخ مى دادم: آرى! به خدا تو بر شادى من افزودى! 🪶 سپس دفتر ماليات را طلبيد و هر چه به نام من نوشته بودند حذف كرد و نوشته به من داد مبنى بر اين كه من از بدهى ماليات معافم و من خداحافظى كردم و بازگشتم. 💭 با خود گفتم: من كه از جبران خدمت اين مرد ناتوانم، جز آن كه در سال آينده، هنگامى كه به حج مشرف شدم برايش دعا كنم و وقتى محضر امام موسى بن جعفر عليه السلام رسيدم از آنچه او براى من انجام داد آگاهش سازم. 🕋 به مكه رفتم پس از انجام اعمال حج خدمت امام موسى بن جعفر (ع) رسيدم و از آنچه ميان من و آن مرد گذشته بود، سخن گفتم. 🌹 سيماى آن حضرت از شادى بر افروخته گشت. 🧔🏻‍♂ عرض كردم: سرورم! آيا اين خبر موجب خوشحالى شما شد؟ 🌹حضرت فرمود: «آرى! به خدا اين خبر مرا و اميرالمؤمنين عليه السلام و جدم رسول خدا (صلى الله عليه و آله) و خداى متعال را مسرور كرد». (۱) 📚 پی نوشت: ۱. بحار، ج ۴۸، ص ۱۷۴ و ۳۱۴. 📗 داستانهاى بحارالانوار جلد اول، محمود ناصری 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
⚜ امام کاظم علیه السلام: 🔅«مُهر قبولی اعمال شما این است: تا آنجا که از دستتان برمی‌آید نیازهای برادرانتان را برآورده کنید و به آن‌ها خوبی کنید، وگرنه هیچ عملی از شما قبول نخواهد شد! به برادرانتان محبت کنید و با آنها مهربان باشید تا به ما ملحق شوید». 🔅«إِنَّ خَوَاتِيمَ أَعْمَالِكُمْ قَضَاءُ حَوَائِجِ إِخْوَانِكُمْ وَ الْإِحْسَانُ إِلَيْهِمْ مَا قَدَرْتُمْ وَ إِلَّا لَمْ يُقْبَلْ مِنْكُمْ عَمَلٌ حَنُّوا عَلَى إِخْوَانِكُمْ وَ ارْحَمُوهُمْ تَلْحَقُوا بِنَا». 📚 بحارالانوار، ج ۷۲، ص ۳۷۹. 💖 و چه برادری عزیزتر از مولا صاحب الزمان علیه السلام؟ 🤲🏻 امروز برای حاجت او قدمی برداشته‌ای؟! ❤️ خدمت به امام زمان علیه‌السلام = مُهر قبولی اعمال 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🌹 نمونه اى از ايثار خاندان نبوّت 🌌 شب فرا رسيد، هنگام نماز عشاء بود، مسلمين در مسجد مدينه براى اداى نماز با پيامبر (ص) جمع شده بودند، نماز عشاء به جماعت خوانده شد، پس از نماز، هنوز صفهاى نماز برقرار بود كه مردى از ميان صف برخاست و به حاضران گفت: 👳🏼‍♂✋🏻 من مردى غريب و گرسنه هستم، از شما تقاضاى غذا دارم! 🌹پيامبر (ص) فرمود: از غربت و غريبى، سخن مگو كه با ياد آن، رگهاى قلبم بريده مى شود، بدان كه افراد غريب، چهار عدد هستند: 🔅 ۱- مسجدى كه در ميان قبيله و قومى باشد، ولى در آن نماز نخوانند. 🔅۲- قرآنى كه در دست مردم باشد و آن را نخوانند. 🔅۳- دانشمندى كه در ميان جمعيتى قرار گيرد، ولى مردم به او بى اعتنا باشند و او را تنها بگذارند. 🔅۴- اسيرى كه در ميان كافران خدانشناس باشد. 👥👥 سپس پيامبر(ص) رو به جمعيت كرد و فرمود: كيست در ميان شما، كه عهده دار مخارج زندگى اين مستمند شود، تا شايسته بهره مندى از فردوس ‍ بهشت گردد؟ ✋🏻 در ميان جمعيت، امام على (ع) برخاست و اعلام آمادگى براى رسيدگى به امور آن فقير كرد، دست فقير را گرفت و به خانه اش برد، و جريان را به فاطمه (س) گفت. 🍪 در خانه غذائى جز به اندازه يك نفر نبود، با اينكه على (ع) و فاطمه (س) و فرزندانشان، گرسنه بودند، و على (ع) در آن روز، روزه بود و هنگام افطار، نياز به غذا داشت. در عين حال، على (ع ) فرمود: آن طعام را حاضر كن. 🍛 فاطمه (س) غذا را حاضر كرد، على (ع) به آن غذا نگاه كرد، ديد اندك است، با خود گفت: اگر از آن غذا بخورم، مهمان سير نمى شود، و اگر از آن نخورم، مهمان از آن غذا نخواهد خورد (و يا غذا براى مهمان ناگوار خواهد شد). 🪔 طرحى به نظر على (ع ) رسيد و آن اين بود كه به فاطمه (س) آهسته فرمود: چراغ را روشن كن، ولى در روشن كردن چراغ، دست بدست كن و طول بده، تا مهمان از غذا بخورد و سير شود. و خود على (ع) نيز دهانش را مى جنبانيد، و وانمود مى كرد كه غذا مى خورد، و فقير بى آنكه متوجه شود، بطور كامل غذا خورد و سير شد و به كنار نشست، و باز از غذا ماند، خداوند به آن غذا بركت داد، همه افراد خانواده از آن غذا خوردند و سير شدند. 🕌 صبح وقتى كه على (ع) براى اداى نماز به مسجد رفت، پيامبر (ص) از او پرسيد: با مهمان چه كردى؟ آيا غذايش را دادى؟ ✋🏻 على (ع) عرض كرد: آرى سپاس خداوند را كه كار به نيكوئى انجام شد. 🌹پيامبر (ص) به على (ع) فرمود: خداوند به خاطر مهمان نوازى تو و اشتغال به چراغ و نخوردن غذا تعجب كرد، و جبرئيل، اين آيه را در شأن شما خواند: 🔅«و يوثرونَ عَلى اَنفُسِهم و لَو كانَ بِهِم خصاصَةًُ»؛ 🔅«آنها، تهيدستان را بر خودشان، مقدم مى دارند، اگر چه نياز سخت به آن (غذا) داشته باشند». (قسمتى از آيه ۹ سوره حشر) 📔 داستان دوستان، جلد چهارم، محمد محمدى اشتهاردى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🌌 معراج در عاشورا 🌄 عصر تاسوعاى ۶۱ هجرى فرا رسيد، لشكر كفر و نفاق به فرماندهى عمر سعد طبق دستور عبيداللّه زياد، شبانه حمله كردند تا با حسين (ع) بجنگند. 🌹 (ع)، به برادرش ابوالفضل العباس (علیه السلام) فرمود: ▪️«به اينها بگو: يك شب را مهلت بدهند، فردا براى جنگ آماده ام، زيرا برادر، خدا خودش مى داند كه من مناجات با او را دوست دارم، من مى خواهم امشب را به عنوان شب آخر عمرم با خداى خودم مناجات بكنم و آن را شب توبه و استغفار خويش قرار دهم». 🌠 شب شروع شد، آن شب، شب معراج بود، يك دنيا شادى و بهجت و مسرت حكمفرما بود. ⛺️ خودشان را پاكيزه مى كردند، موهاى بدنشان را مى ستردند، انگار كه خود را براى يك جشن و مهمانى آماده مى كنند. خيمه اى بود بنام خيمه تنظيف، كسى در داخل آن مشغول نظافت خويش بود، دو نفر هم در بيرون خيمه نوبت گرفته بودند، يكى از آنها كه ظاهراً برير است با ديگرى مزاح و شوخى مى كند، آن فرد به برير مى گويد: - امشب كه شب مزاح نيست؟ ✋🏻 برير جواب مى دهد: - من اهل مزاح نيستم ولى امشب را براى مزاح مناسب مى بينم! 📖 آن شب از خيمه ها صداى صوت قرآن و ذكر و دعا زياد شنيده مى شد، آواز خوش آن بلبلان خوش الحان فضا را پر كرده بود به طوريكه، وقتى دشمن از نزديك خيمه هاى اين مستغفرين و توبه كنندگان واقعى عبور مى كرد، مى گفت: - انگار كه اين خيمه ها لانه زنبور عسل است! 🤲🏻 اينسان ياران امام حسين (ع) در شب عاشورا با پروردگار خويش خلوت كرده و راز و نياز مى كردند و از گذشته خود توبه مى نمودند. ❓آن وقت آيا ما نيازى به توبه نداريم؟ ❓آنها نيازمند هستند و ما بى نياز از توبه؟ 🌹حتى حسين (ع) مى فرمايد: ▪️«من امشب را مى خواهم شب استغفار و توبه خود قرار دهم»، تا چه رسد به ما؟! (۱) 📚 پی نوشت: ۱. گفتارهاى معنوى، صفحه ۱۲۶ - ۱۲۵. 📗 داستانهاى استاد، عليرضا مرتضوى كرونى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🌷 آرامش خاطر سيدالشهداء (عليه السلام) ⚜ امام سجاد على بن حسين (عليه السلام) فرمود: ⚔ هنگامى كه روز جريان كار بر (عليه السلام) بسيار سخت شد، عده اى از اصحاب آن حضرت ديدند كه حالات امام (عليه السلام) با حالات آنها فرق دارد. 🫀حال آنها چنين بود: هر چه بيشتر در محاصره دشمن قرار مى گرفتند ناراحت تر مى شدند، و دل هاى شان بيشتر به طپش مى افتاد. 🌷 ولى امام حسين (عليه السلام) و بعضى از خوّاص آن حضرت چنين نبودند. رنگ چهره آنها برافروخته تر مى شد و اعضاءشان آرامتر مى گرديد. 👥👤 در اين حال بعضى به يك ديگر مى گفتند: ببينيد، گويى اين مرد اصلاً باكى از مرگ ندارد. 🌷 امام حسين (عليه السلام) رو به آنها كرد و فرمود: ▪️«اى فرزندان عزيز و بزرگوار من! قدرى آرام بگيريد و صبر و تحمّل كنيد. زيرا مرگ پلى است كه شما را از گرفتارى ها و سختى ها به سوى بهشت هاى وسيع و نعمت هاى جاويدان مى رساند؛ فَاَيُّكُمْ يَكْرَهُ اَنْ يَنْتَقِلَ مِنْ سِجْن اِلى قَصر؛ كدام يك از شماها دوست نداريد كه از زندانى به سوى قصرى انتقال يابيد؟ در حالى كه مرگ براى دشمنان شما هم مانند پلى است كه از قصرى به سوى زندان و شكنجه گاه انتقال مى دهد؛ زيرا پدرم نقل كرد كه رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) فرمود: ▪️«اِنَّ الدُّنْيا سِجْنُ المُؤْمِنِ وَ جنَّةُ الكافِرِ، والمَوْتُ جِسْرُ هؤلاء الى جَنانِهِمْ و جِسْرُ هؤلاء اِلى جَحيم؛ همانا دنياى زندان مؤمنان و بهشت كافران است؛ و مرگ پلى است كه اين ها (مؤمنان) را به سوى بهشت و آنها را (كافران) را به سوى دوزخ مى كشاند». 🌷 سپس فرمود: «ما كَذَبْتُ ولا كَذِبْتُ؛ من دروغ نمى گويم و به من دروغ گفته نشده است. و نه من دروغ مى گويم نه پدرم به من دروغ گفته است». (۱) 📚 پی نوشت ها: ۱. شيخ صدوق، ابى جعفر، معانى الأخبار، ص ۱۹۵. 📕 از ازل تا قيامت، محمّد جواد مصطفوى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🏴 پنج سال عزاى مداوم ⚜ عمر بن على بن الحسين (ع) مى گويد: 🩸پـس آز آن كـه خبر شهادت حـسـيـن (ع) بـه مدینه رسید، زنـان بنی هاشـم، تـا سال ها لباس سياه مى پوشيدند و از سرما و گرما پرهيز نمى كردند و براى (ع) و شهداى كـربـلا، عـزادارى می نمودند و عـلى بـن الحـسـيـن (ع) بـراى آنـان غـذا تهیه مـى كرد. (۱) 🏴 امام صادق (ع) فرمود: پس از حادثه هيچ زنى از زنان ما (بنى هاشم) آرايش نكرد و خـضـاب نـبـسـت تـا زمـانى كه مختار سر بريده ابن زياد و عمر سعد را براى ما (به مدينه) فرستاد. (۲) 📚 در روايتى ديگر، امام صادق (ع) فرمودند: ▪️پس از مصيبت ، هيچ زنى از بنى هاشم سرمه نكشيد و خضاب نبست و از خانه هاى ما تا پنج سال، دودى برنخاست و غذاى گرم پخته نشد (و همچنان حالت عزا و ماتم حكمفرما بود) تا اين كه ابن زياد كشته شد. (۳) 🌹فـاطـمـه (۴) دختر اميرالمؤمنين (ع) نيز مى گويد: 🏴 پس از شهادت امام حسين (ع)، هـيـچ زنـى از ما حـنـا نـبـست و سرمه به چشم نكشيد و مويش را شانه نزد تا آنگه كه مختار سر بريده ابن زياد را به مدينه فرستاد. (۵) 🩸مـصـيـبت عاشورا اعظم مصايب براى جهان اسلام، خاصه خاندان پيامبر(ص) بود. هيچ حادثه اى به اندازه اين فاجعه دلخراش، اهل بيت پيامبر (ص) را متأثر نكرد و جا داشت تا سرهاى بريده دشـمنان خود و قاتل حضرتش را نبينند آرام نگيرند و از حالت عزا خارج نشوند. اين مهمّ نيز به دست با كفايت مختار انجام شد. خداوند به او جزاى خير عنايت كند! 🌴 از مجموع ايـن احاديـث، وضعـيـّت شهر مـديـنـه بـه دسـت مـى آيـد و اثـر عـمـيـق حـزن اهـل بـيت (ع) بر مردم اين شهر مشخص مى شود و اين زمينه يك انفجار انتقام آميز بر ضدّ دستگاه امـوى شد كـه واقـعـه (حـرّه) نـمـونـه آن بـود. 🏴 قطعاً اصـرار اهـل بـيـت پـيامبر(ص) در برپايى مجالس سوگوارى براى سالار شهيدان در زنده نگه داشتن عـاشـورا، در تـوجـّه دادن مـردم بـه اهـداف عـاشـورا و شـنـاخـت حـق از باطل بود كه در طول تاريخ، تاكنون آثار مثبت آن را مى بينيم. 💧گريه هاى مداوم امام سجّاد علیه السلام 🌹 امـام صـادق (ع) فـرمـود: ▪️«امـام زيـن العـابـديـن (ع) چـهـل سـال صائم النهار و قائم الليل بود و هرگاه طعامى براى او مى آوردند، به آن خيره مى شد». ✋🏻 غـلامـش مـى گـفت: آقا، بفرماييد. 🌷 امام با چشم گريان مى فرمود: ▪️«فرزند پيامبر(ص) را گرسنه كشتند، فرزند پيامبر را تشنه كشتند». 🍲 و اين برنامه او بود و آن قدر مى گريست تا اشك چشم او همراه غذايش مى شد و اين چنين بود تا پايان عمر. (۶) 🏜 يـكـى از غـلامان (ع) مى گويد: روزى همراه آن حضرت به صحرا رفتيم. امام را ديدم سـر بـر سنگى نهاد و در حال سجده، صداى گريه و ناله اش را مى شنيدم و شمردم هزار بار ايـن جمله را در سجده مى گفت و مى گريست: ▪️«لا اله الاّ اللّه حقّا حقّا، لا اله الاّ اللّه تعبّدا ورقًّا، لا اله الاّ اللّه ايـمـانـا وتـصـديقا» سپس سر از سجده برداشت، در حالى كه صورت و محاسنش از اشـك چـشـمـش خـيـس شده بود. ✋🏻 گفتم: سرورم، آيا وقت آن نرسيده كه حزن شما پايان پذيرد و گـريـه هـايـتـان تـمـام شـود؟ 🌷فـرمـود: واى بر تو، چگونه؟ يعقوب پيامبر، فرزند اسحق، فـرزند ابراهيم پيامبر بود و پيامبر زاده. او دوازده پسر داشت. خداوند يكى از آنان را از نظر او غايب كرد. او از شدّت حزن و گريه، مويش سفيد و قدش خميده شد و بينايى اش را از دست داد و حال آن كه فرزندش در اين دنيا زنده بود. امّا من پدرم و برادرم و هفده نفر از خاندانم را در يك روز از دست داده ام . چگونه حزن من تمام شود و گريه هايم به پايان رسد؟ (۷) ✊🏻 بـديـن تـرتـيـب گـريـه هـاى امام سجاد (ع) و حـزن اهل بيت (ع) و سخنان پرشور زينب، دختر امـيـرالمـؤمـنـيـن (ع) شـهـر مـديـنـه را، بـه كـانـونـى بـراى انـفـجـار بـر ضـدّ حـاكـمـيّت اموى تبديل كرد و قيام (حرّه) نتيجه اين پيامد عاشورا بود. 📚 پی نوشت ها: ۱. بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۸۸. ۲. رجـال كشى، محمد بن الحسن الطوسی، ص ۱۲۷؛ بحار الانوار، ج ۴۵، ص ۳۴۴؛ تنقيح المقال، شيخ عبدالله مامقانى ج ۳، ص ۲۰۳. ۳. بـحـارالانـوار، ج ۴۵، ص ۳۸۶؛ تـنـقـيـح المـقـال، ج ۳، ص ۳۰۴؛ معجم رجال الحديث، ج ۵، ص ۹۴. ۴. فاطمه از زنان عالى قدر اهل بيت (ع) است. شيخ مفيد و ديگران او را از جمله فرزندان امیرالمؤمنين (ع) ياد كرده اند. وى بانويى فاضله بود، عمرى طولانى كرد و زمان امام صادق (ع) را درك نمود. بحار الانوار، ج ۴۲، ص ۱۰۶، حديث ۳۲. ۵. بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۳۸۶. ۶. بحار الانوار، ج ۴۵، ص ۱۴۹. ۷. بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۴۹؛ به نقل از: ابن طاووس ملهوف، ص ۲۳۴. 📓 پیامدهای عاشورا، سيد ابوالفضل اردكانى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🩸 پس از فاجعه ، پیرزنی عصا به نزد اُسرای آمد، چشم او به زینب کبری (صلوات الله علیها) افتاد عرضه داشت از کجا هستید؟ 🌹 فرمود: از اسيران کربلا! ❓پرسید: از کدام شهرید؟ 🌹فرمود: مدینه الرسول (صلی اللّه علیه وآله) ❓پرسید: از کدام طايفه هستید؟ 🌹فرمود: از بنی هاشم! ✋🏻 عرضه داشت من و شوهرم در زمان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در کوفه (حتماً مدینه بوده که نساخ اشتباه نوشتند) آمدیم، شوهرم فقیر بود از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه پولی طلب کرد... 🌷فرمود: ای فرزندم حسین، قرض این فقیر را بده..‌‌. 🌴 با حسین او (صلوات الله علیه) رفتیم به در خانه فاطمه زهرا (صلوات الله علیها)، دیدم فاطمه زهرا (صلوات الله علیها) به دخترکی کوچک که زینب (صلوات الله علیها) نام داشت، فرمود: ▪️گردنبند خود را بده به این فقیر! ⚜ آن دختر چنین کرد، به برکت آن گردنبند تاکنون فقیر نشده ام، به من بگو آیا زینب کبری صلوات الله علیها به سلامت است؟ 💔 یک مرتبه ام کلثوم صلوات الله علیها به گریه درآمد فرمود: آن زینب که تو می گویی همین زن است که با او صحبت می کنی. 📔 منبع: مقتل خطی جامع المجالس، ص۷۵ م اول 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🏴 زائر امام حسين عليه السلام ✋🏻 احمد پسر داود مى گويد: همسايه اى داشتم، به نام على پسر محمد، نقل كرد: 🌕 ماهى يك مرتبه از كوفه به زيارت قبر عليه السلام مى رفتم، چون پير شدم و جسمم ناتوان شد، نتوانستم به زيارت امام بروم. 👣 يك بار پاى پياده به راه افتادم، پس از چند روز به زيارت قبر مطهر امام مشرف شدم و سلام كردم و دو ركعت نماز زيارت خواندم و خوابيدم. 🌷 در عالم رؤيا ديدم امام حسين عليه السلام از قبر بيرون آمد و فرمود: ❓اى على! چرا در حق من جفا كردى؟ در صورتى كه تو به من مهربان بودى؟ 👳🏼‍♂✋🏻 عرض كردم: سرورم! جسمم ضعيف شده و پاهايم توان راه رفتن ندارد و احساس مى كنم عمرم به پايان رسيده است و اكنون كه آمده ام چند روز در راه بودم و با سختى بسيار به زيارتت مشرف شدم، دوست دارم روايتى را كه نقل كرده اند از خود شما بشنوم! 🌷 حضرت فرمود: بگو كدام است؟ ✋🏻 عرض كردم: روايت كرده اند؛ كه فرموده ايد: هر كس در حال حياتش مرا زيارت كند، من او را پس از وفاتش زيارت خواهم كرد؟ 🌷 امام عليه السلام فرمود: «بلى من گفته ام، (افزون بر اين) هرگاه ببينم زوار من گرفتار آتش جهنم است، او را از آتش جهنم بيرون مى آورم». (۱) 📚 پی نوشت: ۱. بحارالانوار، ج ۱۰۱، ص ۱۶. 📔 داستانهاى بحارالانوار، جلد چهارم، محمود ناصرى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
{۲} ⏳بالاخره او را بردم در وادى ايمن (قبرستان كربلا) دفن كردم، من در كربلا بودم، پس از بيست روز رفقائى كه در قافله بودند به كربلا رسيدند آنها از من سئوال مي كردند تو كى آمدى؟ و چگونه آمدى؟ ✋🏻 من براى آنها به اجمال مطالبى را ميگفتم و آنها تعجب مى كردند... 🕌 تا آنكه روز عرفه شد وقتى به حرم حضرت سيدالشهداء اباعبداللّه الحسين (ع) رفتم ديدم بعضى از مردم را به صورت حيوانات مختلف مى بينم از شدت وحشت به خانه برگشتم باز دو مرتبه از خانه در همان روز بيرون آمدم، باز هم آنها را به صورت حيوانات مختلف ديدم. 🐷 عجيب تر اين بود كه بعد از آن سفر چند سال ديگر هم ايام عرفه به كربلا مشرف شده ام و تنها روز عرفه بعضى از مردم را به صورت حيوانات مى بينم ولى در غير آن روز آن حالت برايم پيدا نمى شود. ☀️ لذا تصميم گرفتم ديگر روز عرفه به كربلا مشرف نشوم و من وقتى اين مطالب را براى مردم در اصفهان مى گفتم آنها باور نمى كردند و يا پشت سر من حرف مى زدند. تا آنكه تصميم گرفتم كه ديگر با كسى از اين مقوله حرف نزنم و مدتى هم چيزى براى كسى نگفتم، تا آنكه يك شب با همسرم غذا مى خورديم، صداى در حياط بلند شد، رفتم در را باز كردم ديدم شخصى مى گويد: 👤 جعفر! حضرت صاحب الزمان (عج) تو را مي خواهد. 👳🏻‍♂ من لباس پوشيدم و در خدمت او رفتم مرا به مسجد جمعه در همين اصفهان برد، ديدم آن حضرت در صفحه اى كه منبر بسيار بلندى در آن هست نشسته اند و جمعيّت زيادى هم خدمتشان بودند... 💭 من با خودم مي گفتم: در ميان اين جمعيت چگونه آقا را زيارت كنم و چگونه خدمتش ‍ برسم؟ 🌹ناگهان ديدم به من توجّه فرمودند و صدا زدند جعفر بيا... 👣 من به خدمتشان مشرّف شدم... 🌹 فرمودند: چرا آنچه در راه كربلا ديده اى براى مردم نقل نمى كنى؟! 👳🏻‍♂✋🏻 عرض كردم اى آقاى من آنها را براى مردم نقل مي كردم ولى از بس مردم پشت سرم بدگوئى كردند تركش نمودم!! 🌹 حضرت فرمودند: تو كارى به حرف مردم نداشته باش تو آن قضيّه را براى آنها نقل كن تا مردم بدانند كه ما چه نظر لطفى به زوّار جدّمان حضرت ابى عبداللّه الحسين (ع) داريم. (۱) 📔 پی نوشت: ۱. ملاقات، ۱/۲۹۱. 📔 كرامات الحسينية جلد دوم، معجزات حضرت سيدالشهداء عليه السلام بعد از شهادت، على مير خلف زاده 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
💚 امام زمان (عج) به یاد ما 🌤 امروز، احساس كردي كه بيماري ات سبك شده. ⛲️ با خودت گفتي غسل مي كنم و نماز را پشت سر امام مي خوانم. ⚡️همين كار را هم كردي، ولي بين خطبه ها، بيماري ات دوباره شدت گرفت. 👂🏻رُميله از شنيدن مو به موي شرح حالش از زبان امام تعجب كرده بود. ‼️ تعجبش وقتي بيشتر شد كه امام، به او فرمود: ☝️🏻«هيچ زن و مرد مؤمنى بيمار نمى شود مگر اين كه ما هم به خاطر او بيمار مى شويم. و اندوهى به او نمى رسد جز اين كه ما هم اندوهگين مى شويم. 🔅و هيچ دعايى نمى كند مگر اين كه ما آمين مى گوييم. وقتي هم كه سکوت کند ما برايش دست به دعا برمی داریم». ❓رميله پرسيد: فقط با اهالی این شهر اينطوريد؟ 🌷 امير اهل ايمان، علی بن ابیطالب علیه السلام جواب فرمود كه: 🌍 «هيچ زن و مرد مؤمنى در شرق و غرب عالم از نظر ما پنهان نيست، مگر اين كه او با ماست و ما با اوييم». (۱) 📚 پی نوشت: ۱. مکیال المکارم، ج ۱، ص ۵۰۳، بحارالانوار،ج ۵۱، ص ۱۴۰. 📗 صاحب لواء: روایت هایی داستانی پیرامون وجود مقدس امام عصر سلام الله علیها با نگاهی به کتاب شریف مکیال المکارم 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🦋 حضور نيازمندان بیگانه و غیر مسلمان در محضر امام حسن عسكرى (ع) 🧔🏻‍♂ محمد بن على مى گويد: تهى دست شديم زندگى بر ما خيلى سخت شد، پدرم به من گفت: 👳🏼‍♂ برويم نزد امام عسکرى عليه السلام مى گويند مرد بخشنده است! 🧔🏻‍♂ گفتم: او را مى شناسى؟ 👳🏼‍♂ پدرم گفت: نه او را مى شناسم و نه تا به حال وى را ديده ام. 🧔🏻‍♂👳🏼‍♂ با هم به سوى خانه آن حضرت حركت كرديم، پدرم در بين راه به من گفت: + پانصد درهم نيازمنديم كاش امام مى داد، دويست درهم براى خريد لباس، دويست درهم براى خريد آرد و صد درهمش را براى مخارج ديگر زندگى مى رسانيم. 🧔🏻‍♂ محمد بن على مى گويد: من با خود گفتم: 💭 اى كاش سيصد درهم نيز به من بدهد كه صد درهم براى خريد يك درازگوش و صد درهم براى مخارج و صد درهم نيز براى خريد لباس باشد، تا به جبل (قسمتهاى كوهستانى غرب ايران تا همدان و قزوين) بروم. 🌴 هنگامى كه به خانه امام عليه السلام رسيديم غلام آن حضرت بيرون آمد و گفت: 🧔🏽 على بن ابراهيم و پسرش وارد شوند. 🧔🏻‍♂👳🏼‍♂ چون وارد شديم و سلام كرديم امام عليه السلام به پدرم فرمود: 🌹اى على! چرا تاكنون نزد ما نيامدى؟ ✋🏻 پدرم گفت: سرورم! خجالت مى كشيدم با اين وضع شما را ديدار كنم! 🧔🏽 چون از محضر امام بيرون آمديم، غلام آن حضرت به دنبال ما آمد و يك كيسه پول به پدرم داد و گفت: 💰اين پانصد درهم است! دويست درهم براى خريد لباس، دويست درهم براى خريد آرد و صد درهم براى ساير مخارج!! 💰آنگاه كيسه ديگرى به من داد و گفت: اين سيصد درهم است! با صد درهم آن درازگوش بخر! و با صد درهم آن لباس تهيه كن! و صد درهمش براى مخارج ديگر تو باشد. 🧔🏽 سپس گفت: به ايران نرو بلكه به سورا (شهرى در عراق يا محلى در بغداد بوده) برو محمد بن على نيز به سورا رفت و در آنجا با زنى ازدواج نمود و روزانه چهار هزار دينار درآمد داشت. 🔥 متاسفانه در عقيده واقفی مذهب باقی ماند. (يعنى هفت امامى است و عقيده دارد موسى بن جعفر عليه السلام نمرده و او امام قائم است!!!) (۱) 👈🏻 محمد بن ابراهيم گويد: به او گفتم: واى بر تو! مگر دليلى روشن‌تر از اين می‌خواهى‌ بر امامت امام عسکری علیه السلام؟! 🧔🏻‍♂ او گفت: اين امری‌ست كه بدان عادت كرده‌ايم، (يعنى كيش و مذهب خانوادگى ماست!!!) 📚 پی نوشت: ۱. بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۲۷۸. 📔 داستانهاى بحارالانوار، جلد سوم، محمود ناصرى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🛌 حکایت دلنشین حضور امام على عليه السلام در بالين حارث همدانى ❤️ يكى از دوستان و ارادتمندان مخلص حضرت على بود، و مقام ارجمندى در نزد امام داشت حارث مريض شد، حضرت على عليه السلام به عيادت او رفت و پس از احوالپرسى به او فرمود: ✋🏻 اى حارث! به تو بشارت مى دهم كه در وقت مرگ و هنگام عبور از پل صراط، و در كنار حوض كوثر، و موقع (مقاسمه) مرا مى بينى و مى شناسى! 🛌 حارث عرض كرد: مقاسمه چيست؟ 🌹حضرت فرمود: 🔥 مقاسمه، با آتش انجام مى گيرد. روز قيامت من با آتش جهنم مردم را تقسيم مى كنم، به آتش مى گويم: 👈🏻 اى آتش! اين دوست من است او را رها كن! و اين دشمن من است او را بگير! 🤝 آنگاه حضرت دست حارث را گرفت و فرمود: اى حارث! همين طور كه دست تو را گرفته ام، پيامبر (صلى الله عليه و آله) دست مرا گرفته بود، در آن وقت من از حسد قريش و منافقين به آن حضرت شكايت نمودم، به من فرمود: 🔅هنگامى كه روز قيامت برپا مى شود من ريسمان محكم خدا را مى گيرم، و تو اى على! دامن مرا مى گيرى و شيعيان دامن تو را مى گيرند... 🌹سپس سه بار فرمود: 🔅اى حارث تو با آن كسى كه دوستش دارى خواهى بود و همراه كردارت مى باشى. 🛏 حارث برخاست و از شدت خوشحالى عباى خود را مى كشانيد و مى گفت: بعد از اين، باكى ندارم كه من به سوى مرگ روم، يا مرگ به سوى من آيد. 🔻همين حديث را شاعر اهلبيت (سيد حميرى) چنين به شعر در آورده است: (۱) 🔅اى حارث همدانى هر كس كه بميرد مرا رخ به رخ خواهد ديد مؤمن باشد يا منافق. 🔅چشمان او به من مى نگرد و من او را با تمام صفات و نام و عمل مى شناسم. 🔅و تو، اى حارث! روى پل صراط مرا خواهى ديد و خواهى شناخت. 🔅بنابراين از لغزش و لرزش نترس. من آب خنك در آن تشنگى سوزان آنجا به تو مى نوشانم، كه از شدت شيرينى پندارى كه عسل است. 🔅در اين هنگام كه تو را در مقام عرض و حساب متوقف سازند، من به آتش ‍ مى گويم: او را رها كن و به اين مرد نزديك نشو! 🔅او را رها كن و ابدا كنار او نيا! و به او نزديك نشو! زيرا دست او به ريسمان محكم است كه از آن ريسمان به ريسمان ولايت وصى رسول خدا صلى الله عليه و آله (يعنى على عليه السلام) پيوند دارد. (۱) 📚 پی نوشت ها: ۱- يا حار همدانى من يمت يرنى من مؤمن او منافق قبلا يعرفنى طرفه و اعرف بنعته و اسمه و ما عملا و انت عند الصراط تعرفنى فلا تخف عثرة و لا زللا اسيقك من بارد على ظماء تخاله فى الحلاوة العسلا اقول للنار حين توقف للعرض دعيه لا تقربى الرجلا دعيه لا تقربيه ان له حبلا بحبل الوصى متصلا ۲- بحارالانوار، ج ۶، ص ۱۷۹. 📚 داستانهاى بحارالانوار، جلد پنجم، محمود ناصرى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
💚 مزاح گويي پیامبر اکرم (ص) 1⃣ پيرزني به حضور پيامبر گرامي اسلام (ص) رسيد و عرض کرد: ✋🏻 اي رسول خدا! در صورت امکان مرا از عاقبت و جايگاهم در قيامت آگاه ساز!! 🌹 حضرت فرمود: پيرزن به بهشت نمي رود. 💔 زن ناراحت و دلگير شد و از حضور آن جناب خارج شد. در مسير راه، با بلال حبشي مواجه شد در حالي که پيرزن گريان بود. 🧔🏿‍♂ بلال از او پرسيد: پيرزن! چرا غمزده و نگران هستي؟ ✋🏻 جريان را براي وي بازگو نمود. بلال از سخن پيامبر (ص) تعجب نمود!! 🌴🕌 با يکديگر به محضر رسول گرامي اسلام (ص) رسيدند. 🧔🏿‍♂✋🏿 بلال، موضوع را با حضرت در ميان گذارد. 🌹حضرت فرمود: آري درست است نه پيرزن به بهشت مي رود و نه سياه!! 💔 بلال نيز افسرده خاطر گرديد و از نزد پيامبر (ص) خارج شدند. 👳🏻‍♂ در راه، ابن عباس - يکي از اصحاب (ص) - را ديدند و جريان را به اطلاع وي رساندند. ابن عباس گفت: رسول خدا (ص) با شما مزاح کرده است. منظور حضرت اين است که پيرزن، جوان مي شود و سياه نيز سفيد مي گردد و سپس وارد بهشت مي شوند نه آنکه با حالت پيري و با رخساري سياه روانه بهشت شوند. 🌟 آنان با شنيدن اين سخن، خوشحال گشته و از خوشحالي در پوست خويش نمي گنجيدند و از اينکه پيامبر (ص) با آن جايگاه و موقعيت والاي اجتماعي، آنان را طرف مزاح خويش قرار داده است، بسي مسرور و خشنود گرديدند. [۱] 2⃣ عمه آن حضرت - صفيه دختر عبدالمطلب - نيز که پير و فرتوت شده بود، از آن حضرت خواست که برايش دعا کند تا به بهشت برود. 🌹حضرت عين سخن فوق را فرمودند و او دلگير شد. سپس حضرت، مزاح خويش را به آیه کريمه قرآني «إنّا أنشاءناهنّ إنشاء فجعلناهنّ أبکاراً» مستند ساختند که مي فرمايد: «ما آنان را به صورت دوشيزگان وارد بهشت مي کنيم». [۲] 3⃣ البته نظاير اين رفتار در لابلاي برگهاي تاريخ به گونه هاي مختلف آمده است که از جمله آنها شوخي حضرت با کودکان خردسال است. 🌹او گاهي آنان را «ذو الاُذنين» صدا مي کرد و مي فرمود: «اي دو گوش» و بدين ترتيب، موجبات شادي خاطر و لبخند کودکان را به وجود مي آورد. گاهي نيز با اصحاب و ياران خويش، به تفريح و سرگرمي مي پرداخت و يا مسابقه دو و کشتي برگزار مي کرد. [۳] 👌🏻تأمل و درنگ در اين سيره رفتاري حضرت چه با حسن و حسينش علیهم السلام، چه با ديگر خردسالان و يا با ياران و اصحابش، گوياي آنست که جايگاه فردي و اجتماعي شخص، از رهگذرِ رياست جامعه و حکومت، و يا برخورداري از دانش و بينش برتر نبايد مانع و حجابي فراروي گفتگوي صميمي، دوستانه و يا مزاح گويي و تبسم وي در کانون گرم خانواده، جمع دوستان و يا در ميان ديگر آحاد جامعه گردد. 🪑 از اين رو، مقوله هايي چون برخورداري فرد از مسئوليت اجتماعي و پست اجرايي، تکيه بر کرسي تدريس در مراکز علمي آموزشي، قرار گرفتن در جمع نخبگان و چهره هاي موفق جامعه، و يا برخورداري از ثروت و امکانات انبوه اقتصادي و... در نقش راهزني شيطاني براي آدمي جلوه مي کنند تا وي را از همزيستي متوازن و برقراري مناسبات انساني سالم - متناسب با شرايط و سنين گوناگون انسانها - بازدارند. 📚 تأمل و کاويدن در سيره پيامبر اعظم (ص) و الگوگيري از روش و منشِ آن حضرت، در تضعيفِ شکل گيري و سامان يابيِ چنين راهزني هايي، تأثير بسزا خواهد داشت. در واقع، دين مبين اسلام، ديني جامع و رهبرانِ معنوي آن - رسول گرامي اسلام (ص) و امامان معصوم عليهم السلام - رهبراني پاسخگو به نيازهاي طبيعي بشر و پيام آوران و مبلغان مشي متعادل و ميانه براي آحاد انسانها بوده و هستند. از اين رو، همواره از ارائه دستوراتي يک سويه، خشک و غير قابل انعطاف پرهيز داشتند، و در معرفي آييني همسو با طبع بشري و همخوان با عقل و خرد آدمي سعي وافر به خرج داده، و همگان را به دوري از افراط و تفريط سفارش و توصيه مي نمودند. 🌹 پيامبر رحمت (ص) در سخني، يکي از صفات مؤمنان راستين را شوخي و انعطاف پذيري بر شمرده و در مقابل، انسان هاي منافق را داراي روحياتي خشن و چهره اي در هم کشيده معرفي نموده اند. 🌹 ايشان مي فرمايند: 🔅«انسان مؤمن، شوخ و شنگ است و فرد منافق، اخمو و خشمگين است». [۳] 💖 بدون ترديد، انسانهاي وارسته و پرهيزگار در تأسي به پيامبر اعظم (ص) و الگوي حيات بخش زندگاني بشر، نشاط و شادابي اشان در چهره آنان نمودار است. آنها در عين توأم ساختن جدّيت، قاطعيت و تلاش و کوشش خستگي ناپذير در عرصه حيات اجتماعي، در مناسبات انسانيِ خويش، از سرِ انعطاف، رحمت و نرمخويي همراه با شوخي و مزاح تعامل مي کنند. 📚 پی نوشت ها: ۱. بحراللئالي، صفحه ۱۷۱. ۲. سوره واقعه، آيه ۳۴. ۳. خزائن، صفحه ۳۹۶. ۴. المؤمن دَعِب لَعِب، و المنافق قَطِب غَضِب، تحف العقول، ص ۴۹. 📗 سيره پيامبر اعظم (ص)، على اصغر عطاران طوسى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🌹 گوشه‌ای از اخلاق عظیم رضَوی 📚 به سند عالی و معتبر شده از یاسر خادم که علیه السلام هرگاه فراغت می‌یافت، تمام خدم و حشم از کوچک و بزرگ را جمع می‌کرد و با آنها صحبت می‌نمود و با آنها همدمی می‌کرد. 🍲 و هرگاه بر سر سفره می‌نشست هیچ کوچک و بزرگی را از قلم نمی‌انداخت مگر اینکه همراهش بر سر سفره‌اش می‌نشانید حتی حجامت کار و سرپرست حیوانات را! 🌹و می‌فرمود: 🔅«زمانی که مشغول خوردن غذا هستید، حتی اگر من بالای سر شما حاضر شوم، از جای خود برنخیزید!» 🍪 و چه بسا پیش می‌آمد که امام علیه‌السلام با ما کاری داشت و به او گفته می‌شد که آنان مشغول خوردن‌اند. 🌹می‌فرمود: کاری به کارشان نداشته باشید تا غذایشان را تمام کنند. 📚 و در حدیثی دیگر، یک راوی بلخی می‌گوید: 🐪🐫 یک روز در مسافرت امام رضا به خراسان فرمود سفره‌ای آوردند و تمام خادمانش از سیاهان و سائرین را بر سر سفره جمع کرد! 👳🏻‍♂✋🏻 من عرض کردم: قربانت گردم، کاش یک سفره‌ای در کناری برای اینها جدا کنی!! 🌹فرمود: «ساکت باش! البته خدای ما تبارک و تعالی یکی است و مادرمان هم یکی و پدرمان هم یکی است، و جزاء نیز به کردار است». 📚 منابع: 📚 عیون أخبار الرضا، ج ۲، ص ۱٥۹. 📚 الکافي، ج ٦، ص ۲۹۸. 📚 الکافي، ج ۸، ص۲۳۰. 🌺 «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا، الَّذِي ارْتَضَيْتَهُ وَ رَضَّيْتَ بِهِ مَنْ شِئْتَ مِنْ خَلْقِكَ، اللَّهُمَّ وَ كَمَا جَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلَى خَلْقِكَ، وَ قَائِماً بِأَمْرِكَ، وَ نَاصِراً لِدِينِكَ، وَ شَاهِداً عَلَى عِبَادِكَ، وَ كَمَا نَصَحَ لَهُمْ فِي السِّرِّ وَ الْعَلَانِيَةِ، وَ دَعَا إِلَى سَبِيلِكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ، فَصَلِّ عَلَيْهِ أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ وَ خِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ، إِنَّكَ جَوَادٌ كَرِيمٌ». 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
💧گريه پيامبر (ص) از واگذاری خدا به خود!! 🤲🏻 به مناسبت ، شب نزول رحمت و مغفرت 📿 🌌 رسول خدا (صلى الله عليه و آله) شبى در خانه همسرشان امّ سلمه بود. نيمه شب از خواب برخاست و در گوشه تاريكى مشغول دعا و گريه زارى شد. 🛏 امّ سلمه كه جاى (صلى الله عليه و آله) را در رختخوابش خالى ديد، حركت كرد تا ايشان را بيابد. 🤲🏻 متوجه شد رسول اكرم صلى الله عليه و آله در گوشه خانه، جاى تاريكى ايستاده و دست به سوى آسمان بلند كرده اند. در حال گريه مى فرمود: 🔅خدايا! آن نعمت هايى كه به من مرحمت نموده اى از من نگير! 🔅مرا مورد شماتت دشمنان قرار مده و حاسدانم را بر من مسلط مگردان! 🔅خدايا! مرا به سوى آن بديها و مكروههايى كه از آنها نجاتم داده اى برنگردان! 🔅خدايا! مرا هيچ وقت و هيچ آنى به خودم وامگذار و خودت مرا از همه چيز و از هر گونه آفتى نگهدار! 👣 در اين هنگام، در حالى كه به شدت مى گريست به جاى خود برگشت. 🌹پيامبر صلى الله عليه و آله كه صداى گريه ايشان را شنيدند به طرف وى رفتند و علت گريه را جويا شدند. ✋🏻 امّ سلمه گفت: - يا رسول الله! گريه شما مرا گريان نموده است، چرا مى گرييد؟ وقتى شما با آن مقام و منزلت كه نزد خدا داريد، اين گونه از خدا مى ترسيد و از خدا مى خواهيد لحظه اى حتى به اندازه يك چشم به هم زدن به خودتان وانگذارد، پس واى بر احوال ما! 🌹رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند: - چگونه نترسم و چطور گريه نكنم و از عاقبت خود هراسان نباشم و به خودم و به مقام و منزلتم خاطر جمع باشم، در حالى كه حضرت يونس ‍ عليه السلام را (١) خداوند لحظه اى به خود واگذاشت و آمد بر سرش آنچه نمى بايست! (٢) 📚 پی نوشت ها: ۱- حضرت يونس به رسالت مبعوث شد و در شهر نينوا به تبليغ قوم خويش پرداخت مردم حقيقت را از او نپذيرفتند. يونس گمان كرد وظيفه اش به پايان رسيده، پيش از آنكه فرمان الهى برسد، خشمگين شهرش را ترك نمود و از ميان قومش بيرون رفت همچنان راه مى پيمود تا به كنار دريا رسيد و در دريا گرفتار شكم ماهى شد يكدفعه به خود آمد كه بايد صبر و تحمل مى كرد و بدون فرمان خداوند از ميان قومش بيرون نمى آمد شايد گوش شنوا و دلى حقيقت پذيرى در ميان ايشان پديد مى آمد از اين جهت در ميان ظلمت ها به مناجات پرداخت و نجاتش را از خداوند منان خواست ، خداوند نيز دعاى يونس را پذيرفت و او را نجات داد. ۲- بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۲۱۷. 📚 داستانهاى بحارالانوار، جلد اول، محمود ناصرى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
📜 نوشته اى به خط سبز! 💚 وعده راست امام جعفر صادق علیه السلام به یکی از شیعیان 🕋 مردى از بزرگان جبل هر سال به زيارت مكه مشرف مى شد و هنگام برگشت در مدينه محضر امام صادق (ع) مى رسيد. 🌴 يك بار قبل از تشرف به حج، خدمت امام عليه السلام رسيد و ده هزار درهم به ايشان داد و گفت: - تقاضا دارم با اين مبلغ خانه اى برايم خريدارى نماييد. 🐫🐪 سپس به قصد زيارت مكه معظمه از محضر امام عليه السلام خارج شد 🕋 پس از انجام مراسم حج، خدمت امام صادق (ع) رسيد و حضرت او را در خانه خود جاى داد و نوشته اى به او مرحمت نمود و فرمود: 📜 خانه اى در بهشت برايت خريدم كه حد اول آن به خانه محمد مصطفى صلى الله عليه و آله، حد دومش به خانه على (ع)، حد سوم به خانه حسن مجتبى (ع) و حد چهارم آن به خانه حسين بن على (ع) متصل است. ✋🏻 مرد كه اين سخن را از امام شنيد، قبول كرد. 🐪🐪 حضرت آن مبلغ را ميان فقرا و نيازمندان از فرزندان امام حسن و امام حسين عليهم السلام تقسيم كردند و مرد جبلى به وطن خود بازگشت. 🛌 چون مدتى گذشت، آن مرد مريض شد و بستگان خود را احضار نموده، گفت: - من مى دانم آنچه امام صادق (ع) فرمود، حقيقت دارد. خواهش مى كنم اين نوشته را با من دفن كنيد! 📜 پس از مدت كوتاهى از دنيا رفت و بنابر وصيتش آن نوشته را با او دفن كردند. روز ديگر كه آمدند، ديدند مكتوبى با خط سبز روى قبر اوست كه در آن نوشته شده: 🟢 «به خدا سوگند! جعفر بن محمد به آنچه وعده داده بود وفا نمود!» (۱) 📚 پی نوشت: ۱. بحارالانوار، ج ۴۷، ص ۱۳۴ 📗 داستانهاى بحارالانوار، جلد اول، محمود ناصرى