8.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 #بشنوید و نشر دهید | #پادکست | #کرامات
⚜ سرمایه زندگی
🎙 حجت الاسلام #عالی
🌺 ویژه #میلاد_امام_هادی علیه السلام
🌹 اهلبیت علیهم السلام مدیون کسی نمیشوند. اگر همراهشان باشیم، امکان ندارد که از ما دستگیری نکنند.
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🌹 ابهت و عظمت امام هادی علیه السلام
🏰 راوی میگوید: هر زمانی که حضرت هادی علیه السلام وارد میشد، تمامی مردم در برابر او از مرکب خود پیاده میشدند.
👥👤 بعضی گفتند: ما چرا در برابر این پسر پیاده شویم که نه شرافت او از ما بیشتر است و نه سن او از ما زیادتر است. به خدا سوگند که برای او پیاده نمیشویم.
👳🏻♂ ابوهاشم جعفری میگوید: به خدا سوگند! وقتی او را ببینید، پیاده خواهید شد، در حالی که خوار باشید.
🌹 وقتی امام علیهالسلام وارد شد، همگی به احترام حضرت پیاده شدند.
👳🏻♂✋🏻 ابوهاشم به آنان گفت: پس سوگندتان چه شد؟
👥👤 آنان گفتند: به خدا قسم! نتوانستیم خودداری کنیم و بیاختیار پیاده شدیم؛ «و الله ما ملکنا أنفسنا حتی ترجلنا». [۱]
📚 شیخ طوسی قدس سره از اسحق بن عبدالله علوی نقل میکند: میان پدرم و عموهایم در چهار روزی که روزه مستحب است. اختلاف پدید آمد.
🌴 در آن هنگام حضرت در «صریا» میزیستند. پدر و عموهایم خدمت امام علیهالسلام رسیدند.
🌹 حضرت فرمود: برای پرسش از چهار روزی که در ایام سال روزهاش مستحب است. پیش من آمدهاید.
👥👥 آنان گفتند: آری!
🌹حضرت فرمود: در ۱۷ ربیعالأول روز تولد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ۲۷ رجب مبعث آن حضرت ۲۵ ذیالقعده روز دحوالأرض (شکافته شدن و بیرون آمدن زمین از میان آب) و ۱۸ ذیالحجه روز #غدیر. [۲]
📚 پی نوشت ها:
۱. بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۱۳۷.
۲.بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۱۵۷.
📗 منبع: آینه کمال، سیری گذرا در سیره امامان معصوم در عراق؛ اکبر دهقان؛ زائر آستانه مقدسه؛ چاپ اول تابستان ۱۳۸۰.
📚 دانشنامه امام هادی علیه السلام نویسنده: جمعی از نویسندگان، جلد ۱، صفحه ۶۵.
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#میلاد_امام_هادی
#داستان_کوتاه
#امام_هادی
#کرامات
#روایت
پرتو اشراق
🔥 نفرین و عذاب منکر غدیر خم
⚔ در آستانه جنگ جمل که امام علی علیه السلام سعی داشت فریب خوردگان را هدایت کند. از اصحاب و یاران پیامبر صلی الله علیه وآله که مردم آنها را میشناختند، استفاده میکرد تا دست از فتنه انگیزی بردارند.
🌤 روزی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در جمع کسانی که در غدیر خُم حضور داشتند، فرمود:
✋🏻 آیا شما مردم در آن روز بودید و شنیدید که پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود:
🔅مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِی مَوْلاهُ؟
🔅هر کس من پیامبر و امام او هستم، علی هم امام او است؟
👥👥 دوازده نفر بلند شدند و شهادت دادند.
👳🏼♂ أنس بن مالک نیز در صحرای #غدیر بود، امّا سکوت کرد، و چون فردی سرشناس و معروف بود، امام علی علیه السلام او را برای هدایت ناکثین انتخاب کرد، به او فرمود:
❓أنَس! تو در آنروز بودی، امروز چرا گواهی نمیدهی؟
👳🏼♂ منافقانه پاسخ داد: امروز پیر شدم و فراموش کردم!!
🌷 حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود:
🤲🏻 خدایا اگر أنس بن مالک دروغ میگوید، او را به بیماری «برص» مبتلا کن که هرگز نتواند با عمّامه سفیدی آن را بپوشاند.
📖 و #امام_علی علیه السلام در حکمت ۳۱۱ فرمود:
🔅«إِنِّی أُنْسِیتُ ذلِکَ الْأَمْرَ، فَقَالَعلیه السلام: إِنْ کُنْتَ کَاذِباً فَضَرَبَکَ اللَّهُ بِهَا بَیضَاءَ لَامِعَةً لَا تُوَارِیهَا الْعِمَامَةُ. [۱]
🔅اگر دروغ میگویی خداوند تو را به بیماری برَصَ (سفیدی روشن) دچار کند که عمّامه آن را نپوشاند».
☝️🏻طلحة بن عمیر پس از نقل این خبر گفت: «به خدا سوگند زنده بودم و أنس بن مالک را دیدم که پیشانی و صورت او به بیماری برص مبتلا شد و لکّههای زشت سفید گونه چهره او را پُر کرد که تا آخر عمرش نقاب میزد و در اجتماعات حاضر میگردید». [۲]
📚 پی نوشت ها:
۱. اسناد و مدارک حکمت ۳۱۱ به شرح زیر است:
۱- کتاب مسترشد ص ۶۷۴ ح ۳۴۶: طبری امامی (متوفای ۳۱۰ ه)
۲- کتاب المعارف ص ۵۸۰: ابن قتیبة (متوفای ۲۷۶ ه)
۳- کتاب خصال ج ۱، ص ۲۱۹ ح ۴۴ باب الاربعه: شیخ صدوق (متوفای ۳۸۱ ه)
۴- کتاب ارشاد ص ۱۶۵ ص ۱۸۵ قدیم: شیخ مفید (متوفای ۴۱۳ ه)
۵- حلیة الاولیاء ج ۵، ص ۲۶ ذیل روایت ۲۹۳: ابونعیم اصفهانی (متوفای ۴۰۲ ه)
۶- بحارالانوار ج ۳۲ ص ۹۶ ح ۶۶: مجلسی (متوفای ۱۱۱۰ ه)
۷- أمالی ص۱۰۶ ح ۱ م ۲۶: شیخ صدوق (متوفای ۳۸۱ ه)
۸- ربیع الابرار ج ۲ ص ۳۷۲ ح ۱۴۴ ب ۲۹: زمخشری معتزلی (متوفای ۵۳۸ ه).
۲- ارشاد شیخ مفید ص ۳۵۲ ج ۱.
📚 دانشنامه امام علی علیه السلام، نویسنده: جمعی از نویسندگان، جلد ۱، صفحه ۱۶۳۷
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#روایت
#کرامات
#عید_غدیر
#داستان_کوتاه
10.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #ببینید | #نماهنگ | #کرامات
🌷 طبیب دردانه
🎙 #شیخ_حسین_یوسفی
🌒 سوم ماه محرم بزرگداشت #حضرت_رقیه (سلام الله علیها)
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
10.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕚 💠📢💠 #منـبر؛ رسـانـہ شیعـہ
🎥 #ببینید و نشر دهید | #کرامات | #مناسبتی
🇮🇷 ایرانِ حسینی با سلاح البکاء محافظت شد...!
🎙حجت الاسلام سید حسین #هاشمی_نژاد
☀️ روز اول محرم الحرام ۱۴۴٧ ه.ق
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#امام_حسین
#وعده_صادق
پرتو اشراق
🎥 #ببینید و نشر دهید 🩸امروز، روز #عاشورا تربت های خون آلود سرداب امام حسین (ع)
🩸 خواب عجیب ام سلمه در روز عاشورا
📔 در کتاب امالی شیخ صدوق از ابن عباس روایت می کند که گفت:
☀️ در آن بینی که من در منزلم خواب بودم ناگاه صدای گریه و فریادی از خانه ام سلمه همسر پیامبر خدا صلّی اللَّه علیه و آله شنیدم!!
👣 من خارج شدم و راهنمای من مرا بسوی منزل ام سلمه برد و مرد و زن اهل مدینه هم متوجه منزل وی شدند.
👳🏼♂ وقتی من به ام سلمه رسیدم به وی گفتم: یا ام المؤمنین! تو را چه شده که فریاد میزنی و استغاثه میکنی؟! او جواب مرا نگفت. بعدا متوجه زنان بنی هاشم شد و گفت:
💧ای دختران عبدالمطلب! بیائید مرا در گریه کردن یاری کنید بخدا قسم آقای شما و بزرگ جوانان اهل بهشت شهید شده. بخدا قسم که سبط و ریحانه پیامبر خدا حسین کشته شده است!
👳🏼♂ من گفتم: یا ام المؤمنین! تو این موضوع را از کجا دانستی؟!
🌹 گفت: من الساعه پیغمبر خدا را در حالی در خواب دیدم که ژولیده مو و هولناک بود. به آن حضرت گفتم: این چه حالی است؟!
🩸فرمود: امروز پسرم حسین و اهل بیتش شهید شدند. من الساعه از دفن آنان فراغت یافتم.
🌹 ام سلمه می گوید: من برخاستم و با حالتی مجنون وار داخل خانه شدم. و به آن تربتی نظر کردم که جبرئیل از کربلاء آورده بود و گفته بود:
▪️هر وقت این تربت به خون تبدیل شد بدان که پسرت کشته شده است، آن تربت را پیامبر اسلام صلّی اللَّه علیه و آله به من داد و فرمود: این تربت را در میان شیشه بگذار و نزد خود نگاه دار. هنگامی که به خون تازه تبدیل شد حسین شهید شده است.
🩸اکنون من آن شیشه را دیدم که خون تازه از آن میجوشد! ام سلمه از آن خون برداشت و بصورت خود مالید. آن روز روز ماتم و نوحه شد برای امام حسین.
🏴 وقتی خبر آوردند که حسین شهید شده معلوم شد در همان روز بوده است.
📔 منبع: زندگانی امام حسین(ع)؛ مدرسی، محمد تقی
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#کرامات
#عاشورا
#امام_حسین
#داستان_کوتاه
پرتو اشراق
💧 گريه حضرت زكريا بر حسين عليه السلام
👳🏻♂ سعد بن عبدالله قمى نقل مى كند:
📜 چهل و چند مسئله دشوار كه پاسخى براى آنها نيافته بودم آماده كردم و در سامرا به خانه مولايم حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام رسيدم. اجازه خواستيم و اجازه ورود داده شد. چون به خدمتش رسيديم و فروغ جمالش را ديديم، صورتش را به چيزى جز ماه شب چهاردهم تشبيه نكرديم. روى پاى راستش كودكى نشسته بود. فرمود كه بنشينم. چون نشستيم، پيروان حضرت از او درباره دين خود و هدايتاشان پرسيدند.
🌷 حضرت به آن كودك نگاه كرد و فرمود: پسركم! پاسخ شيعيان و دوستانت را بده!
🌹وى همه سوالاتى را كه حاضران در دل داشتند، پيش از آنكه بر زبان آورند، به بهترين جواب و روشن ترين برهان پاسخ داد، به نحوى كه عقل ما از دانش فراوان او و اخبارش از غيب ها حيران ماند!
🌷آنگاه امام عسكرى رو به من كرد، پرسيد: اى سعد! براى چه آمده اى؟
✋🏻 گفتم: به شوق ديدن سروران!
🌷 فرمود: سوالاتى كه مى خواستى بپرس!
👳🏻♂ گفتم: سرورم! سوالهايم باقى است.
🌷 فرمود: هر چه مى خواهى از نور چشم بپرس - و اشاره به آن كودك كرد - از جمله سوالهايم اين بود:
❓سرورم! اى فرزند پيامبر! تاويل آیه كهيعص چيست؟
🌹فرمود: اين حروف از اخبار غيبى است كه خداوند، بنده اش زكريا را از آن آگاه ساخت، سپس بر محمد صلى الله عليه و آله به تفصيل بيان كرد.
🤲🏻 زكريا عليه السلام از خدا خواست كه نام هاى پنجگانه را به او بياموزد.
⚜ جبرئيل نازل شد و آنها را به او آموخت. هرگاه زكريا نام محمد، على، فاطمه، حسن را ذكر مى كرد، اندوهش برطرف مى شد، امام وقتى نام حسين عليه السلام را می برد اندوهناک می شد!
✋🏻 زکریا پرسید ۴ نفر را نام مى برم اندوهم كاسته مى شود، اما وقتى حسين عليه السلام را ياد مى كنم دلم مى گيرد و چشمم اشكبار مى شود؟!
✨ خداوند داستان او را بيان كرد و فرمود:
▪️«كهيعص، كاف نام كربلاست، هاء هلاكت عترت پاك است، ياء يزيد است كه بر حسين عليه السلام ستم مى كند، عين عطش امام حسين و صاد صبر اوست».
⏳ چون زكريا اين را شنيد، سه روز از سجده گاهش جدا نشد و مردم را هم پيش خود راه نداد.
💧مى گريست و چنين ناله مى كرد: آيا بر على جامه اين مصيبت را مى پوشانى؟ آيا اندوه اين فاجعه بر آنان وارد مى شود؟
🤲🏻 آنگاه گفت: خدايا مرا فرزندى روزى كن كه در پيرى، چشمم به او روشن شود و وارث پسنديده من گردان كه جايگاه او نسبت به من همانند موقعيت حسين عليه السلام باشد، وقتى روزيم كردى با محبت او مرا بيازماى و مرا به داغ او مبتلا كن، آن گونه كه حبيب خود محمد را داغدار مى كنى.
⏳ دوران حمل يحيى شش ماه بود، آن گونه كه حسين عليه السلام چنين بود. (۱)
📚 پی نوشت:
۱. ارشاد القلوب، ص ۴۲۱.
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#روایت
#کرامات
#امام_حسين
#داستانک_مهدوی
پرتو اشراق
🌹 جلوهای از عظمت زینب کبری سلام الله علیها
☝️🏻 اقتدار ، فصاحت کلام و ولایت تکوینی
🌘 به مناسبت ١٩ محرم سالروز حرکت اسرای آل الله به طرف شام
⚜ #حضرت_زینب علیهاالسلام در كوفه دو خطبه ایراد فرمودند، حذیم بن شریك اسدى مىگوید:
👳🏻♂ «به زینب علیهاالسلام نگاه كردم، سوگند به خدا تا آن روز بانوى پوشیده و نجیبى را همانند او ندیده بودم كه آن چنان شیوا، قاطع و شیرین سخن بگوید؛ گویى سخنانش از زبان پدرش على علیه السلام فرو مىبارید، به مردم اشاره كرد كه ساكت باشید، با این اشاره نفسها در سینهها حبس شد، زنگهایى كه در گردن اسبها و استرها بود از حركت باز ایستاد؛ آن گاه خطبه را با حمد و سپاس خدا و درود به پیامبر صلی الله علیه و آله و خاندانش شروع كرد.
👥👥 آن چنان خطبه زینب علیهاالسلام مردم را تحت تاثیر قرار داد كه صداى گریه و شیون آنها بلند شد، آنها در ماتم عمیق فرو رفتند، حیران و بهت زده، اظهار پشیمانى مىكردند كه چرا به یارى #امام_حسین علیهالسلام نشتافتهاند».
✍🏻 در بخشى از این خطبه چنین مىخوانیم:
▪️«یا اهل الختل و الغدر و الخذل اتبكون؟ انما مثلكم كمثل التى نقضت غزلها من بعد قوه انكاثا»:
▪️اى نیرنگ بازان و بى وفایان و پراكندگان! آیا به حال ما گریه مىكنید؟! مَثل شما مثل آن زنى است كه به شدت رشتههاى خود را پس از تابیدن باز مىكرد شما نیز عهدشكنى كردید!
🌹و در فراز دیگر فرمود:
▪️«ویلكم یا اهل الكوفه اتدرون اى كبد لرسول الله فریتم، و اى كریمة له ابرزتم...؟»
▪️اى مردم كوفه! واى بر شما، آیا مىدانید كه چه جگرى از رسول خدا صلی الله علیه و آله را بریدید؟ و چه افراد پوشیده از حجاب را از حرمش بیرون كشیدید؟ و چه خونى را از او ریختید؟ و چه احترامى را از او هتك كردید؟آیا براى شما شگفتآور است كه آسمان براى این ماجرا خون ببارد؟ همانا شكنجه و عذاب جهان آخرت ننگینتر خواهد بود، و كسى شما را یارى نكند، و به مهلتى كه به شما داده شده است بهرهمند نخواهید شد!
🌹عقیله بنیهاشم علیهاالسلام در قسمت آخر خطبه، براى مصائب جان سوز سیدالشهداء علیهالسلام اشعارى خواندند و گریان شدند، در این حال به قدرى منقلب شدند و پر احساس مىگریستند و سخن مىگفتند كه امام سجاد علیه السلام ایشان را این چنین تسلى خاطر دادند:
✋🏻 عمه جان سکوت کن که قلبهای ایشان مرده است، اَنْتِ بِحَمدِ اللّهِ عالِمَةٌ غَیرَ مُعَلَّمَة وَ فَهِمَةٌ غَیرَ مُفَهَّمَة.(تو به حمدالله عالم بدون استاد، و دانایی هستی که نزد کسی نیاموختی)، پس از آن حضرت زینب علیهاالسلام به احترام امام سجاد علیه السلام سكوت فرمودند.
📕 مقتل مقرم ص۳۱۰ ـ ۳۱۳
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#روایت
#کرامات
#داستان_کوتاه
پرتو اشراق
🌹 شهیدی که پس از ده روز پیکرش معطر بود!
🩸پس از شهادت #امام_حسین(ع) و یارانش در روز دهم محرم ( #عاشورا ) سال ۶۱ هجری قمری به علت اینکه اهل بیت امام (ع) به اسارت گرفته شده بودند، امکان دفن پیکر شهدا وجود نداشت و پیکرهای قطعه قطعه و خون آلود مطهر شهدا بر روی زمین کربلا باقی ماند. سرانجام در روز دوازدهم محرم گروهی از مردان قبیله بنی اسد که در آن زمان در نزدیکی کربلا سکونت داشتند با کمک امام سجاد(ع) شهدا را به خاک سپردند.
🌹 بدن هر موجود زنده ای به ویژه انسان پس از مرگ، بسیار بد بو و غیر قابل تحمل می شود، اما در هنگام ورود بنی اسد به کربلا با اینکه چند روزی بود که پیکرها بر روی زمین رها شده بود، رایحه ای دل انگیز فضا را پر کرده بود و این بوی خوش از پیکر یکی از شهدای دشت کربلا به نام «جون بن حوی» به مشام می رسید.
🏜 «جون» غلام سیه چرده آفریقایی بود که امام علی(ع) او را از پسر عمویش «فضل بن عبّاس» خریداری نمود و به ابوذر بخشید. وی تا هنگام تبعید ابوذر و نیز در تبعیدگاه در کنار این صحابی با وفای پیامبر اکرم (ص) ماند. «جون» که از شیعیان امام علی (ع) بود پس از وفات ابوذر به نزد امام علی (ع) برگشت و تا زمان شهادت امیرالمومنین (ع) در خدمت آن حضرت بود.
🐪🐪 «جون» پس از امیرالمومنین (ع) همواره در کنار اهل بیت(ع) ماند، زمانی در خدمت امام حسن (ع) و پس از شهادت آن حضرت با امام حسین (ع) بود و در سفر امام از مدینه به مکه و عراق همراه او و اهل بیتش بود.
⚔ روز عاشورا در میانه جنگ نزد امام حسین(ع) آمد و از آن حضرت اجازه رزم خواست، اما امام (ع) درخواست او را برای جهاد رد کردند و فرمودند:
▪️«تو آزادی و از جنگ معافی، پس خودت را گرفتار مکن و برو و در سلامت زندگی کن».
🌹 اما از آنجا که «جون» نسبت به اهل بیت پیامبر اکرم (ص) بسیار وفادار بود به امام عرض کرد:
✋🏿 «وقتی جنگی در کار نبود، شما به من پناه دادید و از من محافظت کردید. چگونه می توانم شما را در زمان سختی و جنگ رها کنم. چه می شود که بر من لطف فرمائید و بهشت را بر من دریغ نکنید».
👣 پس «جون» خود را بر قدم های امام(ع) انداخت و بر آن بوسه می زد و می گفت: «ای فرزند رسول خدا! من برای آسودگی خاطر خویش در گرفتاری از شما کمک می گرفتم، من خود می دانم که بوی خوشی ندارم، خویشانم افرادی فرومایه اند و رنگم سیاه است. اما شما به من از آن نفس بهشت گونه تان بدمید تا که خوش بو شوم، شرافت خویشاوندی یابم، و سیمایم سفید شود. به خدا قسم از شما جدا نخواهم شد تا این خون تیره ام با خون پاکتان مخلوط گردد».
🩸سرانجام پس از اصرار فراوان، امام حسین (ع) به «جون» اجازه داد که به میدان برود و او پس از جنگی نمایان و به هلاکت رساندن عده ای از اشقیا به شهادت رسید.
🥀 هنگامی که این غلام سیاه از روی اسب بر زمین افتاد، خجالت کشید که امام حسین (ع) را صدا کند، اما امام حسین (ع) ارباب بی وفایی نیست و خود را به سرعت بر بالین غلامش رسانید و سرش را از روی زمین برداشت و به سینه چسبانید و صورت مبارکش را به صورت غلام سیاهش گذاشت و بر چهره او بوسه زد، عیناً همان رفتاری را که در لحظات آخر با فرزندش علی اکبر (ع) انجام داد در هنگام شهادت غلام سیه چرده اش نیز چنان کرد و «جون» با رویی سپید به پیشگاه معبودش شتافت.
🌷 در لحظات آخر در حالی که امام حسین (ع) پیکر غلامش را به آغوش می کشید رو به درگاه الهی عرض کرد:
🤲🏻 «بارالها! رویش را سفید، بویش را عطر آگین و او را با ابرار محشور فرما و رابطه او را با محمد و آلش برقرار کن».
🌹 پس از شهادت امام حسین (ع) و یارانش زمانی که گروهی از بنی اسد، نزد اجساد مطهر امام (ع) و یارانش آمدند، بوی عطری صحرای نینوا را فرا گرفته بود، آنان از امام سجاد (ع) پرسیدند: این بوی خوش از کجاست؟
🌺 امام سجاد (ع) فرمودند که این به خاطر دعایی است که پدرم در کنار پیکر غلامش کرد.
📔 منبع: برگرفته از کتاب عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها، داودی سعید
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#اُسوه_ها
#روایت
#کرامات
#داستان_کوتاه
4.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #ببینید | #نماهنگ | #کرامات
🌟 ماجرای مردی که امام رضا علیه السلام پیسی او را شفا داد!!
🎙حجت الاسلام #هاشمی_نژاد
🌹 #چهارشنبه_های_امام_رضایی
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🔥 كيفر تکان دهنده ساربان و كرامتى از امام حسين (عليه السلام)
❤️🔥 يكى از حوادث بسيار ناروا مصائب جگر سوز كه بر #امام_حسين (عليه السلام) وارد شد، جنايت ساربان است كه فشرده آن اين چنين است:
👳🏻♂ سعيد بن مسيب از اصحاب امام سجاد (عليه السلام) مى گويد:
🕋 يكسال بعد از شهادت امام حسين (عليه السلام ) براى شركت در مراسم حج به مكه رفتم ناگاه هنگام طواف مردى را ديدم كه دست هايش قطع شده و صورتش مانند پاره شب تاريك سياه است و پرده كعبه را گرفته و چنين دعا مى كند:
👨🏿 اى خداى كعبه مرا بيامرز كه گمان ندارم مرا بيامرزى گر چه ساكنان آسمان ها و زمين همه مخلوقات شفاعت كنند زيرا گناهم بسيار سنگين است!!
👥👳🏻♂👥 سعيد گويد من و جمعى كنار او اجتماع كرديم و به او گفتيم واى بر تو اگر تو ابليس باشى شايسته نيست كه نا اميد از رحمت خدا شوى تو كيستى و گناهت چيست؟!!
👨🏿 او گريه كرد و گفت من خودم و گناهم را مى شناسم!!
👳🏻♂ گفتم گناه خود را براى ما بيان كن كه چيست؟
🐪🐫 گفت من ساربان شتران امام حسين (عليه السلام) بودم همراه آن حضرت از مدينه به سوى عراق آمديم من اطلاع يافته بودم كه بند شلوار آن حضرت گران قيمت است (نقل مى كنند كه اين بند گران قيمت هنگام ازدواج امام حسين عليه السلام با شهربانو دختر يزدگرد سوم از دربار ساسانى به مدينه رسيده بود) آرزو مى كردم روزى آن بند شلوار گران قيمت به دست من برسد!!
🩸 تا اين كه به كربلا رسيديم و جريان شهادت امام حسين (عليه السلام) پيش آمد...
🌌 من خود را پنهان كرده بودم تا اين كه شب يازدهم شد به طمع آن بند قيمتى از تاريكى شب استفاده كرده كنار بدن های پاره پاره شهدا آمدم به جست و جو پرداختم تا اين كه پيكر سر بريده امام حسين (عليهم السلام) را يافتم، آن بند قيمتى را از شلوار آن حضرت بيرون آوردم با دستم آن بند را پيدا كرده دريافتم كه گره بسيار خورده است يكى از آن گره ها را گشودم ناگاه دست راست امام حسين (عليه السلام) حركت كرد و آن قسمت از لباس را محكم گرفت هر چه توان داشتم خواستم دست او ر رها كنم نتوانستم!
🗡 هواى نفس مرا بر آن داشت تا وسيله اى پيدا كنم و دست او را از مچ قطع نمايم شمشير شكسته اى يافتم و دست راست او را قطع كردم، دستم را دراز كردم تا گره بند را بگشايم ناگاه دست چپ امام حركت كرد و آن قسمت از لباس را محكم گرفت...
🗡 دست چپ آن حضرت را نيز از مچ بريدم آن گاه دست بردم كه بند را بيرون بياورم ناگهان ديدم زمين لرزيد و هوا دگرگون شد شنيدم شخصى گريه جانسوز مى كند و مى گويد:
▪️«وا ابتا مقتولا وا ذبيحاه وا حسيناه وا غريباه يا بنى قتلوك و ما تحرفوك و من شرب الماء منعوك»؛
▪️«آه پدر جان واى از اين كشته و سر بريده واى حسين جان اى غريب، پسرم تو را با لب تشنه کشتند و مقامت را نشناختند».
🥀 در اين هنگام من خود را بين كشته ها انداختم ناگاه سه نفر را با يك زن و جمعيت بسيار ديدم و فرشتگان همه جا را پر كرده بودند آن سه نفر و يك زن پيامبر و على و فاطمه و حسن (عليهم السلام) بودند.
❤️🔥 آن ها گريه مى كردند و مطلبى مى گفتند...
🌹 ناگاه رسول خدا (صلى الله عليه و آله) مرا ديد و به من فرمود:
▪️«يا اخسس الانام لعنك الله الملك العلام فعلت هكذا بولدى تسود الله و جهك و قطع بديك فى الدنيا قبل الاخره»؛
▪️«اى پست ترين انسان ها لعنت خداوند قادر و آگاه بر تو باد با فرزند من چنين رفتار نمودى خدا صورتت را سياه كند و دست هايت را در دنيا قبل از آخرت قطع نمايد».
👨🏿 هنوز نفرين آن حضرت تمام نشده بود كه دست هايم خشك شد و چهره ام هم چون پاره شب تاريك سياه گرديد و به اين وضع گرفتار شدم اكنون به خانه خدا آمده ام و از خدا مى خواهم به من لطف كند و مى دانم كه هرگز خدا مرا نمى آمرزد...!!
👥👥 حاضران و هر كس كه اين موضوع را شنيد او را لعنت كرد. (۱)
📚 پی نوشت:
۱. معالى السبطين، ج ۲، ص ۶۱ و بحار، ج ۴۵، ص ۳۱۱.
📗 داستانهاى شيرين و خلاصه مصائب جانسوز چهارده معصوم (عليهم السلام)، على گلستانى
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#روایت
#کرامات
#عاشورا
#داستان_کوتاه
پرتو اشراق
🔥 ترس عبدالملک از هیبت هاشمی امام سجاد علیه السلام
🌹 حضرت سجاد علیه السلام فرموده است:
▪️«دوست ندارم که با ذلت نفس به ارزنده ترین سرمایه ها و ثروت ها دست یابم».
🌴🕌 ابن شهاب زهری نقل می کند که عبدالملک مروان گروهی را از شام به مدینه فرستاد که #امام_سجاد علیه السلام را به شام ببرند.
⛓ آنها حضرت را غل و زنجیر نموده به شام بردند!!
👳🏼♂ من به نگهبانان التماس کردم که مرا اجازه دهید تا جهت عرض سلام خدمت ایشان برسم، اجازه دادند.
⛓ وقتی خدمت حضرت رسیدم ایشان را در غل و زنجیر دیدم و گریستم و عرض کردم:
✋🏻 دوست دارم که این غل و زنجیر بر من باشد و شما از آن در اذیت نباشید.
🌹 حضرت تبسم نموده و فرمود:
▪️«ای زهری گمان می کنی که این غل و زنجیر را رهایی نیست نه چنین است».
⛓ بعد پاها و دست های خود را از غل و زنجیر بیرون آورد و فرمود:
▪️«وقتی برای شما چنین چیزی پیش آمد عذاب خدا را یاد کنید و از آن بترسید و تو مطمئن باش که من دو روز بیشتر با این ها همراه نخواهم بود!!»
🌴🕌 روز سوم دیدم که نگهبانان و مأمورین عبدالملک سراسیمه به مدینه برگشتند و به دنبال حضرت می گشتند و از وی نشانی نمی یافتند و گفتند که ما دور ایشان نشسته بودیم و ناگهان مشاهده کردیم فقط غل و زنجیر در جای او هست و از خودش اثری نیست!!!
🐫🐪 بعد از مدتی من به شام رفتم.
🏰 عبدالملک مروان را دیدم از من احوال حضرت را پرسید. من آنچه دیده بودم برای او نقل کردم.
🔥 عبدالملک گفت: به خدا قسم همان روز که مأموران من به دنبال او می گشتند در شام به خانه ی من آمد و به من گفت:
👈🏻 تو با من چه کاری داری؟
🔥 من گفتم: دوست دارم با من باشی!
👈🏻 فرمود: «من دوست ندارم با تو باشم»، این را گفت و از نزد من رفت.
❤️🔥 به خدا قسم چنان هیبتی از وی در دل من ایجاد شد که وقتی به خلوت آمدم لباس خود را آلوده دیدم!!!
👳🏼♂ زهری می گوید: من گفتم: علی بن الحسین علیهماالسلام با خدای خود مشغول است به او گمان بد مبر!!
🔥 عبدالملک گفت: خوشا به حال کسی که مانند او مشغول باشد.
📔 منبع: معجزات امام سجاد؛ حبیب الله اکبرپور؛ نشر الف؛ چاپ دوم تابستان ۱۳۸۳.
📚 دانشنامه امام سجاد علیه السلام نویسنده: جمعی از نویسندگان، جلد ۱، صفحه ۱۸۷.
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#روایت
#کرامات
#داستان_کوتاه