eitaa logo
پرتو اشراق
742 دنبال‌کننده
24.7هزار عکس
13.1هزار ویدیو
56 فایل
🔮 کانال جامع با مطالب متنوع 🏮شاید جواب سئوال شما اینجا باشد! 📮ارتباط با مدیر: @omidsafaei 📲 کپی برداری مطالب جهت نشر معارف اهل بیت(ع) موجب خوشحالی است! 🔰 کانال سروش پلاس: 🆔 sapp.ir/partoweshraq
مشاهده در ایتا
دانلود
🌌 بردن امام زمان (عليه السلام) به آسمان توسّط روح القُدُس و گفتگو با خداوند 📚 در روايتى، حكيمه خاتون مى گويد: بعد از تولّد حضرت صاحب الامر (عليه السلام)، امام حسن عسكرى (عليه السلام) فرمود: 🔅«فرزندم را نزد من بياور!» 👣 پس من آن حضرت را برداشتم و نزد امام حسن عسكرى (عليه السلام) بردم، چون در مقابل پدر بزرگوارش رسيد در حالى كه در دستان من قرار داشت بر پدر بزرگوارش سلام كرد. 🕊 سپس امام حسن عسكرى (عليه السلام) او را از دست من گرفت و در آن حال، پرندگانى، (ملائكه اى) بالهاى خود را بر سر آن حضرت گسترانيدند. 🌹 امام حسن عسكرى (عليه السلام) به يكى از آن پرندگان فرمود: 🔅«او را بردار و محافظت كن و در هر چهل روز او را به سوى ما بازگردان». 🕊 پس آن پرنده، حضرت را برداشت و به سوى آسمان پرواز كرد و پرندگان ديگر، به دنبال او پرواز كردند. 🌹امام حسن عسكرى (عليه السلام) فرمود: 🔅«تو را سپردم به آن كسى كه مادر موسى، فرزندش را به او سپرد». 💧در اين هنگام نرجس خاتون شروع به گريه كردن نمود. 🌹 امام حسن عسكرى (عليه السلام) فرمود: 🔅«گريه نكن! او از غير تو شير نخواهد خورد و به زودى به سويت باز خواهد گشت چنانچه موسى (عليه السلام) به سوى مادر خود برگشت، و اين است قول خداوند كه فرمود: 🔅«پس موسى را به مادرش برگردانديم تا ديده مادرش به او روشن شود و اندوهگين نشود». (۱) ⁉️ من پرسيدم: اين پرنده، چه بود؟! 🌹حضرت فرمود: «او روح القُدس بود». 🌌 رفتن به عرش الهى و گفتگو با خدا 🌹از امام حسن عسكرى (عليه السلام) روایت است كه فرمود: 🔅«چون پروردگارم، مهدى اين امّت را به من عطا فرمود، ملائكه را فرستاد كه او را برداشتند و به سراپرده عرش بردند تا آنكه او در حضور قرب الهى ايستاد. ✨سپس خداوند به او فرمود: «مرحبا به تو اى بنده من كه دين مرا يارى مى دهى وآنها را ظاهر مى سازى! 🔅سوگند خوردم كه به وسيله تو بگيرم و عطا كنم و به وسيله تو بيامرزم و عذاب نمايم. اى ملائكه! او را با مدارا و ملاطفت به سوى پدرش برگردانيد و به او بگوييد كه او در پناه و حفظ و حمايت و نظر عنايت من است تا آن زمان كه بوسيله او حقّ را برپا و ظاهر مى نمايم و به وسيله او باطل را نابود مى كنم». 📚 پی نوشت: ۱. سوره قصص، آيه ۱۳. 📗 عجايب و معجزات شگفت انگيزى از امام زمان عليه السلام، محمد طباطبايى 🌍 ساطع شدن نور بقیت الله (عج) و آمدن ملائكه به زمين 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🌺 زیبایی های ظهور 👳🏻‍♂✋🏻 زید بن وهب جهنی از (ع) - بعد از واقعه صلح با معاویه - نقل کرده است که فرمود: 🌹«به خدا سوگند! می بینم که معاویه برای من از کسانی که خیال می کنند شیعه من هستند، بهتر است. اینها [شیعه ها] به دنبال این هستند که مرا کشته و مال و اموال مرا غارت کنند و بگیرند. به خدا سوگند! چنانچه از معاویه پیمانی بگیرم که خون و ناموسم محفوظ بماند بهتر است مرا بکشند و خاندان مرا ضایع گرداند. به خدا سوگند! اگر با معاویه می جنگیدم، همین ها [شیعه ها] مرا مجبور می کردند تا با او صلح کنم. به خدا سوگند! اگر صلح کنم و محترم باشم، بهتر از این است که در اسارت کشته شوم یا بر من منت گذاشته شود و آزاد گردم و این امر برای معاویه و خاندان او تا آخر دنیا سنت و برنامه ای شود برای تمامی بنی هاشم از زنده ها و مرده های آنها». 👳🏻‍♂ راوی می گوید: عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! آیا شیعه هایت را بدون سرپرست رها می کنی؟ 🌹فرمود: «چه کنم؟ ای برادر جهینه؛ به خدا سوگند! من چیزی را می دانم که اشخاص مطمئن و راستگو آن را به من گفته اند. امیرالمؤمنین علی(ع) روزی مرا خوشحال دید و فرمود: حسن خوشحالی؛ چه حالی خواهی داشت اگر مرا کشته ببینی؛ چه حالی خواهی داشت، اگر بنی امیه والی و حاکم این مردم شوند؛ در حالی که رئیس آنها مردی است که حلقومی گشاد و پائین تنه بزرگ دارد و هر چه می خورد سیر نمی شود؟ روزی خواهد مرد که دیگر یک یار و یاور در آسمان و زمین نخواهد داشت. بر شرق و غرب آن [دنیا یا سرزمین عرب] تسلط یافته و مردم مطیع او شده اند و مدت فرمانروائیش نیز به طول خواهد انجامید؛ با روش بدعت گذاران و گمراهان رفتار می کند و حق و سنت رسول الله (ص) را می کشد و اموال را در میان اهل ولایت و حکومت خود تقسیم و صاحبان حق را منع می کند و بی بهره خواهد گزارد. مؤمن در حکومت او خوار و ذلیل و فاسق قدرتمند خواهد بود و اموال را در میان یاران خودش موجب قدرت و سربلندی قرار می دهد و بندگان خدا را اسیر می کند؛ حق در حکومت او کهنه و باطل پدیدار و آشکار می شود. هر که برای احقاق حق با او مخالفت کند، کشته شود و هر که بر باطل با او همکاری می کند، پاداش می گیرد و همین گونه خواهد بود تا در نهایت خداوند در آخرالزمان مردی را مبعوث می گرداند تا مردم را از فتنه و بلا و نادانی نجات دهد او را بر اهل زمین پیروز گرداند و همه به رضایت یا کراهت مطیع او شوند. زمین را از عدل و نور و برهان [و هدایت] پر می گرداند. تمام اهل زمین تسلیم او می شوند و کافری باقی نمی ماند، جز آنکه به او ایمان می آورد و شخص بد سرشت و ناپاک یافت نخواهد شد، جز آنکه صالح و پرهیزگار می شوند. درندگان در حکومت او در آرامش هستند، و زمین، نباتات خود را ظاهر و آسمان برکاتش را نازل می کند و گنج ها برای او آشکار شوند و چهل سال بر شرق و غرب جهان حکومت خواهد کرد، خوشا به حال کسی که او را در آن روزها درک کند و سخنانش را بشنود!» [۱] 📚 پی نوشت: ۱. الاحتجاج، ج ۲، ص ۲۹۰. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🔥 ماجراى حیله‌ی انار 🌤 يکى از روزها، وزير حاکم بحرين انارى در دست نزد امير آمد. روى انار نوشته شده بود: «لا اله الا الله، محمد رسول الله، ابو بکر و عمر و عثمان و على خلفاء رسول الله!!» 👥👤 امير بحرین علماى شيعه را فراخواند و گفت: بايد به اين معجزه، پاسخ دهيد و يا آن را بپذيريد!! ⏳علماى شيعه سه روز مهلت خواستند تا ده نفر از علما، براى يافتن پاسخ، تلاش کنند. از ميان ده نفر، نيز سه نفر انتخاب شدند. 🌌 قرار بر اين شد که هر شب يک نفر سر به بيابان گذارد و در آنجا از امام زمان (عجل الله فرجه) کمک بخواهد. شب اول و دوم، نتيجه اى گرفته نشد. 🤲🏻 شب سوم محمد بن عيسى، به بيابان رفته و با راز و نياز و توسل به امام زمان (عجل الله فرجه) شب را به صبح رسانيد ناگهان مردى غريب بر او آشکار شد و پاسخ را به او گفت. 👳🏻‍♂ محمد بن عيسى به شهر بازگشته و گفت: همگى نزد امير جمع شويد تا پاسخ را بگويم!! 👥👥 همه در انتظار پاسخ او بودند که وى گفت: پاسخ من درون اتاق وزير است! 🚪همراه با وزير به اتاق آمده و اشاره کرد به کيسه اى که درون سقف مخفى شده بود. کيسه را نزد امير آوردند و آن را گشودند. از درون کيسه، قالب گلى که همان کلمات روى آن نوشته بوده برون آوردند و مشخص شد که وزير، اين قالب را روى يک انار در حال رشد قرار داده است. 👳🏻‍♂ محمد بن عيسى به امير گفت: درون انار هم تنها خاکستر و دود است. 🔥انار را مى فشارد و خاکستر و دود را همه مشاهده مى کنند. ❓امير سؤال کرد، چه کسى اين پاسخ را به شما آموخت؟ 👳🏻‍♂✋🏻 محمد بن عيسى گفت: ما و حجت خداوند بر زمين، ما را راهنمايى فرمود. (۱) 📚 پی نوشت: ۱. منتهى الامال - قمى، عباس - انتشارات علمى - ص ۵۲۷. 📗 ستاره مؤمنان، آشنايى با امام زمان عليه السلام، سيد حميد علم الهدى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🦋 ديدن امام زمان (عليه السلام) در ميان زمين و هوا! 🌷 شهيد هاشمى نژاد مى گويد: 🌌 شبى مرحوم استادم - شيخ على كاشانى فريدة الاسلام - در ايوان اطاق فوقانى كه در قم براى زندگى اجاره كرده بوديم، رو به حياط منزل ايستاده بود و حضرت بقية الله (ارواحنا فداه) را با زيارت آل يس زيارت مى كرد و با آن حضرت مناجات مى نمود. 🔥 من هم در كنار او منقل آتش را براى كُرسى درست مى كردم، يعنى آتش را باد مى زدم تا براى زير كرسى آماده شود. 💧ناگهان ديدم مرحوم استاد تكانى خورد و حال توجّه اش، بيشتر شد و گريه اش شدّت كرد. 👁 من سرم را بالا كردم تا ببينم چه خبر است، با كمال تعجّب ديدم: حضرت بقية الله (عليه السلام) در ميان زمين و آسمان مقابل استادم ايستاده و به او تبسّم مى كند و من در آن تاريكى شب، تمام خصوصيّات قيافه و حتّى رنگ لباس آن حضرت را مى ديدم!! 👁 سپس سرم را پائين انداختم باز دو مرتبه وقتى سرم را بالا كردم آن حضرت را با همان قيافه و همان خصوصيّات ديدم. بالأخره چند بار اين عمل تكرار شد و در هر مرتبه جمال مقدّس آن حضرت را مشاهده مى كردم، تا آنكه در مرتبه آخر كه سرم را پائين انداختم متوجّه شدم كه استادم آرام گرفت. 👁 وقتى سرم را بالا كردم و به طرف آن حضرت نگاه نمودم ديگر آن آقا را نديدم معلوم شد كه مناجات استادم با رفتن آن حضرت تمام شده است. 🚪وقتى من و استادم پس از اين جريان در ميان اطاق، زير كرسى نشسته بوديم، استادم به گمان آنكه من چيزى نديده ام مى خواست موضوع را از من كتمان كنند. ✋🏻 من ابتداء به او گفتم: استاد! شما آقا را به چه لباسى مى ديديد؟ ⁉️ او با تعجّب از من سؤال كرد و گفت: مگر تو آن حضرت را ديدى؟! ✋🏻 گفتم: بلى! با لباس راه راه و عمّامه اى سبز و قيافه اى جذّاب كه خالى در كنار صورت داشت و خلاصه آنچه از خصوصيّات در آن حضرت ديده بودم به او گفتم و او مرا تصديق كرد و تشويق نمود و خوشحال شد كه من لياقت ملاقات با آن امام معصوم (عليه السلام) را پيدا كرده ام. 📗 ملاقات علماى بزرگ اسلام با امام زمان عليه السلام، محمد طباطبائی 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🌷 🌄 ماجرای عجیبی بود یک روز صبح فرمانده دلاور یکی از گردان های لشگر از خواب بیدار می شود به شدت شروع به گریه میکند و بدنش میلزرد! قلم و کاغذ بیاورید!!! 👥👤 بچه ها از او می پرسند چه شده؟ ✍🏻 می‌گوید کاغذ بیاورید و شروع می‌کند به نوشتن... 📄 ساعتی بعد میگوید: «آقا (عج) را در عالم رویا دیدم آقا یک لیست به من داد که در آن دویست و ده اسم بود فرمودند این اسامی همگی شهید می شوند.» ✍🏻 او هر چه به یادش آمد نوشت... در این لیست نام و شماره پلاک نوشته شده بود این فرمانده هر چه فکر می کند ۳۲ اسم را بیشتر به خاطر نمی آورد بعد آن ها را دسته بندی می کند، گردان شهادت ۱، گردان شهادت ۲، گردان شهادت ۳... 📁 اوایل پاییز سال ۱۳۶۲ بود که این لیست درست شد برخی که در این قضیه تردید داشتند شروع کردند به پیگیری و تطبیق نام ها با پلاک افراد... همه شاهد بودند که مشخصات دقیق و درست بود برخی بچه های قزوین بودند عده ای از کرج... 🩸و هر کدام یکی پس از دیگری به شهادت رسیدند... 📗 کتاب «وصال» چهل روایت از دلدادگی شهدا به امام زمان (عج)» اثری از گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🌌 چه اموراتی در شب قدر به امام عصر (عجّل الله فرجه) القاء می‌شود؟ ✋🏻 راوی گوید: به حضرت صادق (علیه السلام) عرض کردم که معنای این آیه چیست: 🔅«فيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكيمٍ؛ 🔅در آن شب هر امر حکیمانه‌ای تقسیم می‌گردد». (دخان/۴). 🌹حضرت فرمودند: 🔅«این همان است، کسانی که قرار است حجّ بروند و هر آنچه که دربارهٔ اطاعت و معصیت و مرگ و زندگی است و هر اتّفاق جدیدی در آن امضا می‌شود و به صاحب زمین القاء می‌شود. ❓ابن مغیره بصری پرسید: صاحب زمین کیست؟ 🌹فرمودند: «امام زمانتان». 📓 بصائرالدرجات، ط_أعلمی، ص ٢٤١. ✍🏻 پی‌نوشت: در شب‌های قدر که شب علیه السّلام نیز هست، علاوه بر این‌که برای طلب سعادت دنیا و آخرت و حوائج مادّی و معنوی متوسّل به امام عصرمان می‌شویم، از أدعیهٔ مختصّ دوران غیبت نیز غافل نشویم که از جهتی برای ثبات در دین است، و از جهتی دعا برای ظهور و فرج و رؤیتِ دولت امام عصر عجل الله فرجه. مانند: دعای غیبت از جناب عَمری (وکیل امام)، دعای ندبه، دعای امام رضا عليه السّلام برای حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه، دعای غریق. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
⚜ احمد بن فارس ادیب از اساتید شیخ صدوق می گوید: 🐫🐪 راشد همدانی از مردم هَمَدان به حج می رود. هنگام بازگشت، کاروان در بیابانی منزل می کنند تا شب را به روز آورند. ☀️ مرد، در انتهای کاروان به خواب رفته بود. وقتی که از حرارت آفتاب بیدار شد، کاروان رفته بود و اثری از آن به جای نمانده بود!! 👌🏻حاجی همدانی در این زمینه می گوید: 👣 در آن لحظه وحشت زده از جا برخاستم و بدون آن که بدانم به کجا می روم، با توکل به خدا به راه افتادم. 🌳 مقداری راه رفته بودم که سرزمین سبز و خرمی را دیدم و در وسط آن منطقه سرسبز، خانه ای را دیدم که دربانی بر درِ آن ایستاده است. به سوی دربان رفتم، تا مرا راهنمایی کند. 🚪دربان، مرا با خوشرویی پذیرفت و بعد از اجازه گرفتن از صاحب خانه مرا به درون خانه نزد صاحب خانه برد. 🗡 جوانی در اتاق نشسته بود و در بالای سرش شمشیر بلندی از سقف آویزان بود. 🌕 سیمای آن جوان مانند ماه شب چهارده می درخشید. 🌹سلام کردم بعد از پاسخ فرمود: «می دانی من که هستم؟» ✋🏻 گفتم: نه!! 🌹فرمود: «من قائم آل محمد هستم. من آن کسی هستم که در آخرالزمان ظهور خواهم کرد و جهان را پر از عدل و داد خواهم کرد؛ وقتی که از ظلم و بیداد پر شده باشد». 👣 تا این سخن را شنیدم، به رو بر زمین افتادم و چهره ام را به خاک ساییدم. 🌹فرمود: این کار را نکن سرت را بلند کن. ✋🏻 من اطاعت کردم. 🌹سپس فرمود: «تو فلانی هستی و نام مرا بر زبان آورد. از شهری هستی که در دامن کوه قرار دارد و هَمَدانش گویند». ✋🏻 گفتم: آری سرورم چنین است. 🌹فرمود: می خواهی نزد خانواده ات بازگردی؟ ✋🏻 گفتم: بلی ای آقای من، و به آنان مژده دیدار شما را خواهم داد. 🌹حضرتش به خادم اشاره ای فرمود. 🌴🕌 خادم، دستم را گرفت و کیسه ای به من داد و چند قدم همراه من برداشت که من تپّه و ماهورها و درختانی و مناره مسجدی را دیدم. 👤 پرسید: این شهر را می شناسی؟ ✋🏻 گفتم: نزدیک ما شهری است به نام اسد آباد و این بدان شهر ماند. 👤 گفت: این همان اسد آباد است برو به خوشی و سعادت. دیگر او را ندیدم. وقتی که داخل اسد آباد شدم، کیسه را باز کردم. دیدم محتوی چهل یا پنجاه دینار زر است. پس به سوی همدان رفتم و تا دینارها باقی بود روزگار خوشی داشتم. 🐪🐪 همسفران او که در حج بودند، پس از زمانی نه چندان کوتاه رسیدند و گم شدن او را به همه می گفتند. وقتی او را در شهر خودشان دیدند، تعجب کردند. فرزندان و خاندان او و بسیاری از کسان، از سفر این مرد هدایت یافتند. [۱] 📗 پی نوشت: ۱. كمال الدين و تمام النعمة، ج ۲، ص ۱۸۸. 📗 امام زمان (ع) سرچشمه نشاط جهان، ص: ۱۴۷؛ پاک نیا، عبدالکریم 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
👁 رؤیای زنی از اهل سنّت و شفای چشمان او ⚜ سید محمّد سعید افندی خطیب می گوید: 🧕🏻 زنی از اهل سنّت به نام ملکه، که همسرش شخصی به نام ملّا امین بود و این شخص در مکتب خانه حمیدی واقع در نجف اشرف معاون بود، شب سه شنبه دوم ربیع الاوّل سال ۱۳۱۷ به سردرد شدیدی مبتلا شد و صبح هم نور از دو چشمش رفت و نابینا گردید به طوری که هیچ چیز را نمی دید!! ☝️🏻مرا از این جریان مطّلع کردند. به شوهرش ملّا امین گفتم: شبانه او را به حرم حضرت امیرالمؤمنین علیه السّلام ببر و آن حضرت را نزد خداوند شفیع قرار بده؛ شاید به برکت ایشان به این زن شفا کرامت فرمایند. 🌌 آن شب که شب چهارشنبه بود، به خاطر شدّت دردی که زن در سر خود احساس می کرد، تعلّل نمودند و به حرم مطهّر نرفتند؛ ولی درد چشم قدری تخفیف پیدا کرده؛ و آن زن به هر صورتی بود خواب رفته بود. 🕌 در عالم رؤیا دید که خود و شوهرش - ملّا امین - با زنی دیگر به نام زینب در حال تشرّف به حرم حضرت امیرالمؤمنین علیه السّلام هستند. در بین راه گویا مسجد بزرگی را دیده بود که مملوّ از جمعیت است. برای تماشا کردن داخل آن مسجد شدند. 🌹یک نفر از آن جمعیت صدا زد: «یا ملکه، نترس؛ ان شاء اللّه هر دو چشم تو شفا می یابد». 🧕🏻 ملکه می گوید گفتم: تو کیستی؟ 🌹 آن بزرگوار فرمود: منم مهدی (عج) 🌄 زن در حالی که خوشحال و مسرور بود، از خواب بیدار شد و صبح (روز چهارشنبه سوم ماه) با زنهای زیادی از نجف اشرف خارج و وارد مقام حضرت مهدی علیه السّلام در وادی السّلام شدند. 🤲🏻 ملکه به تنهایی داخل محراب آن مقام شریف شد و شروع به تضرّع و زاری نمود. 👤👤 پس از گریه زیاد، حالت غشوه ای به او دست داد. در آن حال مشاهده کرد دو مرد جلیل، که یکی از آنها بزرگتر از دیگری و جلو بود و یکی کوچکتر و در پشت سر قرار داشت، حضور دارند. 👤 آن مرد بزرگتر به ملکه فرمود: نترس و به خود وحشت راه مده. 🧕🏻 ملکه گفت: تو کیستی؟ 👤👤 فرمود: منم علی بن ابی طالب و این مردی که پشت سر من است، فرزندم مهدی است. بعد آن مرد بزرگتر به زنی که آن جا ایستاده بود، دستور داد و فرمود: 🔅«ای خدیجه، برخیز و دست خود را بر چشمهای این ضعیفه بکش». 🧕🏻 آن زن برخواست و بر چشمهای ملکه دست کشید و او هم در این هنگام، از حالت غشوه به خود آمد و دید که چشمهایش از اوّل نورانی و بیناتر شده اند. ✋🏻 زنهایی که با او بودند، بالای سر او جمع شدند و صدای خود را به صلوات بلند نمودند به طوری که اکثر اهل نجف اشرف صدای آنها را از وادی السّلام می شنیدند. ⏳ از جمله افرادی که صدای آنها را می شنید، ناقل قضیه است. ایشان می گوید: الآن حدود چهارده سال است که از آن قضیه می گذرد؛ ولی صدای آنها هنوز گوشهایم را پر کرده است. 🕌 با همین کیفیت ملکه را وارد نجف نمودند و به حرم حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام بردند و چشمهای آن زن بهتر از اوّل شد. [۱] 📚 پی نوشت: ۱. برکات حضرت ولی عصر (علیه السلام)؛ ص ۲۸۵، جواد معلم 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
‼️ آدم که از امام زمانش این چیزها را طلب نمی کند!! 👳🏻 طلبه ای نوجوان بودم و همراه برادر کوچک ترم از روستای خود، برای تحصیل به قم آمده بودیم. و در فیضیه ساکن بودیم. من از کودکی روضه خوانی را از پدرم یاد گرفته بودم. این روضه خوانی ها در قم نیز ادامه پیدا کرد. من هم با توجه به درآمدهای روضه خوانی و همچنین با توجه به کمکهایی که پدرمان برای ما می فرستاد، تصمیم گرفته بودم از پول و شهریه حوزه استفاده نکنم. 📢 مدتی گذشت و من از اینکه تا آن زمان برای روضه خواندن پول گرفته ام، بسیار پشیمان و ناراحت شده بودم. احساس می کردم دیگر نباید برای روضه خواندن، پولی قبول کنم و فقط و فقط باید برای امام حسین علیه السلام روضه بخوانم. ⏳مدتها بعد، برای پدرمان مشکلاتی به وجود آمد و کمکهای پدرمان نیز رفته رفته کمتر و کمتر شد. 🤲🏻 اوضاع و احوال ما روز به روز سخت تر و سخت تر می شد. عاقبت این مشکلات و سختی ها ما را مجبور کرد تا با دعایی خاص به علیه السلام متوسل شویم. 💭 ما با آن سادگی روستایی و حال و هوای خاصی که داشتیم فقط مقداری معین آرد، گوشت، روغن، نمک، قند و این طور چیزها را از ساحت مقدس امام زمان علیه السلام خواسته بودیم! 🪟من به برادرم که از من کم سن و سال تر بود تاکید کرده بودم هیچکس نباید از این وضعیت و از این توسل با خبر شود ما هر روز در و پنجره های حجره را می بستیم و به دعا و توسل مشغول می شدیم! 🚪روزهای زیادی گذشت و ما به امام زمان حضرت بقیه الله الاعظم علیه السلام متوسل می شدیم تا اینکه یک روز در حال توسل دیدیم در می زنند! 👤 رفتیم در را باز کردیم. آقایی غریبه و ناآشنا در جلوی حجره ما ایستاده بود. هیچ یک از ما تا آن روز آن آقا را ندیده بودیم. محاسنی جوگندمی مایل به سفیدی و قیافه ای بسیار مهربان و دلنشین داشت؛ عرق چینی بر سر و عبایی نیز بر دوشش بود. 🍖 بعد از سلام و علیک، به یکباره عبای او کنار رفت و ما را به شدت متحیر کرد. آن پیرمرد در زیر عبایش کیسه ای در دست داشت. در آن، همان خوراکی هایی بود که ما از امام زمان علیه السلام طلب کرده بودیم!! 💚 آن پیرمرد، آن بنده صالح و با تقوای خدا آن کیسه را به سوی من گرفت و با یک صفا و لبخندی بسیار معنادار و نافذ گفت: ☝️🏻«آدم که از امام زمانش علیه السلام این چیزها را که طلب نمی کند، آدم باید از امام زمانش علیه السلام فقط خود آن حضرت را بخواهد...». 🌹 آن پیرمرد، همان حاج آقا فخر تهرانی بود. 📗 فخر پارسایان، زندگانی عالم زاهد حاج آقا فخر تهرانی، نويسنده مرتضی ابراهیمی 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
💗 دلم با این مژده شاد شد... 🌟 بشارت امام صادق به ظهور حضرت موعود از صلب پاک امام کاظم و علیهم السلام 📜 شیخ صدوق رحمه الله به سندش از ابراهيم كرخىّ‌ نقل می‌کند که او گوید: 🌴 روزی بر امام صادق عليه السّلام وارد شدم و نزد ایشان نشسته بودم كه ابوالحسن موسى بن جعفر عليهما السّلام كه نوجوان بودند وارد شدند و من برخاستم و ایشان را بوسيدم و نشستم. 🌹آنگاه امام صادق عليه السّلام فرمودند: 🔅«اى ابراهيم! آيا مى‌دانى كه پس از من او امام توست، بدان كه اقوامى دربارۀ او به هلاكت افتاده و اقوام ديگرى به سعادت رسند، لعنت خدا بر قاتل او باد و خدا عذاب روحش را دو چندان كند، بدان كه خداى تعالى از صلب او بهترين اهل زمين در عصر خود را خارج سازد (= امام رضا علیه السلام) كه همنام جدّش و وارث علم و احكام و فضايل اوست و معدن امامت و رأس حكمت است، و پس از شگفتيها و كرامات مستحسنى كه از وى به ظهور رسد، جبّار بنى فلان از روى حسادت وى را خواهد كُشت، و لكن خداى تعالى امرش را مى‌رساند گرچه مشركان را ناخوش آيد؛ 🔅و از صلب او امام مهدى را كه تكلمۀ ائمّۀ دوازده‌ گانه است خارج سازد و آنان را به كرامت خود مخصوص گرداند، كسى كه منتظر دوازدهمين آنان باشد مانند كسى است كه شمشيرش را از غلاف بيرون كشيده و پيشاروى رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله) از آن حضرت دفاع نمايد». 👤 راوى گويد: در اين هنگام مردى از دوستان بنى‌ اميه داخل شد و سخن منقطع گرديد و من يازده بار ديگر به نزد امام صادق عليه السّلام رفتم تا از آن حضرت درخواست كنم كه كلامشان را كامل كنند و بدان توفيق نيافتم تا آنكه در سال بعد بر امام وارد شدم و ایشان نشسته بودند. 🌹 فرمودند: 🔅«اى ابراهيم! او كسى است كه پس از سختى شديد و بلاى طويل و جزع و خوف ظاهر می‌شود و حزن و مشقّت را از شيعيانش برطرف سازد، و خوشا بحال كسى كه آن زمان را درک كند. اى ابراهيم! تو را بس است» 💗 ابراهيم گويد: من هيچگاه مسرورتر از آن زمان نبودم كه پس از شنيدن اين مژده از نزد امام صادق عليه السّلام بر مى‌گشتم. 📚 کمال الدین، ج ٢، ص ۳۶۸، موسسه النشر الاسلامی. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🇮🇷 روایات اشاره به حکومت «مومنین قدرتمند» قبل از ظهور 🌴 در خدمت پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله) نشسته بوديم كه چند جوان قرشى از آن جا گذشتند. 🌹 رنگ پيامبر دگرگون شد!! ✋🏻 عرض كرديم: اى پيامبر خدا! ما در چهره شما حالت ناراحت كننده اى مى بينيم! 🌹فرمود: ما خاندانى هستيم كه خداوند آخرت را به جاى دنيا برايمان برگزيد. پس از من، خانواده ام گرفتار بلا و آوارگى و تبعيد خواهند شد تا آن كه مردمى از اين جا ـ با دستش به مشرق اشاره كرد ـ با پرچمهاى سياه قيام كنند كه حق را طلب مى كنند اما به آنان نمى دهند. دوباره حق را مى طلبند اما باز به آنان نمى دهند. پس دست به جنگ و مقاومت مى زنند تا آن كه خواسته آنان را مى دهند اما ايشان نمى پذيرند تا آن را به مردى از خاندان من دهند كه دنيا را پر از عدل و داد مى كند همچنان كه آكنده از انحراف و بى عدالتى شده بود. هر كس اين مردم را درك كند، حتى اگر شده با خزيدن بر روى برف، به آنان بپيوندد. (۱) 🌷 امام باقر عليه السلام فرمودند: 🌍 گويا مردمانى را مى بينم كه در خاورْ زمين قيام كرده اند و حق را مى طلبند، اما آن را به آنان نمى دهند. دوباره مى طلبند باز به آنان داده نمى شود. چون چنين مى بينند، شمشيرهاى خود را بر مى فرازند. در اين هنگام خواسته شان داده مى شود اما آنها نمى پذيرند تا آن كه بر مى خيزند و آن را تنها به مولاى شما مى دهند، كشتگان آنان شهيدند. بدانيد كه اگر من آن زمان را درك كنم جان خود را براى صاحب اين امر حفظ خواهم كرد. 📚 پی نوشت ها: ۱. الملاحم و الفتن: ۳۱۴ / ۴۴۵. ۲. الغيبة للنعماني: ۲۷۳/۵۰.