👌دزد!! 👦🏻 از بچگی عاشق اشیای کوچک، زیبا و لوکس بود. هنگام بازگشت از هر میهمانی، مادرش تمام جیب ها و سوراخ سنبه های بدنش را می گشت (یک بار یک تیله رنگی پسردایی اش را در دهانش گذاشته بود و بیرون آمده بود). 🏫 وقتی به مدرسه رفت، به رغم مراقبت های خانواده اش که روان شناسان و مشاوران گوناگون توصیه کرده بودند، باز هم کلکسیونی از پاک کن های فانتزی، تراش های ظریف و برچسب های زیبا و انواع و اقسام اشیای ریز و درشت، جمع آوری کرده بود. 👒 نادرترین دزدی اش در دوران نوجوانی، کفش های نه ماهگی خواهرزاده اش بود که صدای بلبل می دادند و خاموش و روشن می شدند. 🎓 در دوران دانشجویی اش انواع نمکپاش ها و قاشق ها را از سلف سرویس دانشگاه دزدید. 🏭 حالا مدیر یک شرکت بزرگ بود. 🥄 در چهار سال مدیریتش، آبدارچی شش دوجین قاشق چایخوری لوکس خریده بود و خانم منشی اش هفته یی یک بار ظرف گیرهای رنگی روی میزش را پر می کرد. ⌚جدیدترین دزدی اش ساعت مینیاتوری خانم منشی بود که خودش آن را دو ماه پیش به مناسبت تولدش به او داده بود. 🗼 همین ساعت را یک سال پیش در یک سفر ده روزه به فرانسه از خواهرش دزدیده بود!! ✍ نویسنده: بلقیس سلیمانی 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7