🕕 💠🌷💠 ✉ چند روز قبل بچه دار شده بود. دم سنگر که دیدمش، لبه‌ی پاکت نامه از جیب شلوارش زده بود بیرون! ❓گفتم: هان، آقا مهدی خبری رسیده؟ 👁 چشم‌ هاش برق زد! 📸 گفت: خبر که... راستش عکسش رو فرستادن!! 👌خیلی دوست داشتم عکس بچه‌ش رو ببینم. با عجله گفتم: خب بده ببینم! ‼گفت: خودم هنوز ندیدمش...!! ⁉ خورد توی ذوقم... 👁 قیافه‌م رو که دید، گفت: ☝راستش می‌ترسم؛ می‌ترسم توی این بحبوحه‌ی عملیات اگه عکسش رو ببینم، محبت پدر و فرزندی کار دستم بده و حواسم بره پیشش!! ⁉ نگاهش کردم... چی می‌تونستم بگم؟! ✋گفتم: خیلی خب، پس باشه هر وقت خودت دیدی، منم می‌بینم... 🌷 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq‌