🧔🏻 اصل سرماخوردگی اینست که بابای آدم اول بگیرد. به مامان بگوید «یه سوپی چیزی بار بذار»... سرما را بدهد به مامان.
🧕🏻 مامانِ آدم، نارنگی پوست بکند با آن دستهای نرمش، هی مفش را بکشد بالا، هی دستمال را فرو کند زیر بینی بامزهش و بگوید آن طرفتر بشین که نگیری.
👦🏻 بعد تو خودت را بچسبانی بهش و دعا کنی که میکروبه از لای پرههای نارنگی بنشیند توی تنت!
👨🏻⚕️ که دکتر برایت مرخصی بنویسد و له شوی زیر چهارتا پتو و هی عرق بگذاری.
🛌 آن وقت بابا را ببینی که بالای سرت، مثل مرغ سَرکَنده راه میرود و بشنوی که همه دخلش را نذر امامزاده میکند برای شفایت.
🛌 تو هم آن وسط الکی ادای توهمیها را در بیاوری و حرفهای نصفه بزنی و کیف کنی از سردی حولههای خیس روی پا و پیشانیت و آرام آرام بفهمی که هُرمِ تنت دارد کم میشود.
🧣آن وقت، اگر فردایش با کلاهِ بافتیِ و شال گردن و کاپشن پفی، رفتی مدرسه و مجید چارچشم ازت پرسید چرا دیروز غیبت کردی، از شلغمهایی تعریف کنی که مامانت برایت پخته و نمک پاشیدهای و پوستش را با نوک چنگال برداشتهای و آنقدر نرم بوده که توی دهانت آب شده.
👌🏻 یا از قابلمه آب جوشِ روی گاز بگویی که تویش سرکه ریختهاند تا حسابی بخارش را نفس بکشی. عین دکترها ژست بگیری و بگویی بخور، آب ریزش را بند میآورد و نگاه کنی به دهانِ بازِ مجید که لابد دارد توی دلش آرزو میکند ایکاش جای تو مریض شده بود.
🏙️ نه اینطور که صاف صاف راه بروی توی خیابان، برسی خانه ببینی ته گلویت میخارد.
👦🏻 شب نشده شروع کنی به آبریزش و دستمال کاغذی را بگذاری کنارت و مرتب آب نمک قرقره کنی و آدولت کُلد بزرگسال را چهار ساعت یکبار قورت بدهی و خوابهای هَچَل هفت ببینی که یکبار داری از دست دزدها فرار میکنی و دفعه بعد از پلیسها و رفیقها و آدمها و هر که میشناسی!!
🛌 نصف شب هم هی از خواب بپری و ببینی یک سوراخ بینیات شره میکند و آن یکی کیپِ کیپ است و سرفههای خشک میکنی و تازه بفهمی دیگر مامانبزرگ هم نیست که دانههای بِه را بریزد توی آب، بگذارد لرد بیندازد که توی دهانت نگه داری و آقاجونی هم نباشد که تا صبح چهل بار شلوارِ بیرون بپوشد و تو قبول نکنی بروی دکتر و شلوارش را در بیاورد و بگوید «شماها همتون مثل هم لجبازید» و دوباره خوابش نبرد از غصه.
👌🏻 ولله که این یک سرماخوردگی ساده نیست آقای دکتر، طاعون است، طاعون دلتنگی...
✍🏻 مرتضی برزگر
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔
eitaa.com/partoweshraq
▶🆔
sapp.ir/partoweshraq
#داستان_کوتاه
#طنز