شاهزاده ای در خدمت صد و بیست و پنجم🎬: فضه از شنیدن داستان هایی که راجع به عمر ، خلیفه دوم خود خوانده و رفتارش با زنان نقل محافل بود ، تأسف می خورد ، روزی با خود اندیشید که چه بهتر برود و در مجلس وعظ این خلیفه حضور پیدا کند و او را با سوالاتش که طبق آیات قرآن است به چالش بکشد. چادر به سر نمود و وارد مسجد شد ، نماز تمام شده بود، خلیفه خود خوانده برمنبر خانه خدا تکیه زد ، فضه می خواست از جای برخیزد و جلو برود و از شأن و احترام بانوان که با چشم خود و با گوش خود ،آنزمان که در محضر رسول خدا بود ،دیده و شنیده بود ، سخنها بگوید و با استدلال به قران رفتارهای عمر را زیر سوال ببرد. فضه تکانی به خود داد ، ناگهان متوجه شد که زنی دیگر با عبا و روبنده ، زودتر از او از جای برخواست و نزدیک منبر شد فضه بر جای خود نشست تا آن زن سؤالش را بپرسد. آن زن نزدیک منبر شد و سلامی داد... عمر سری تکان داد و گفت : فرمایش؟! زن که لحن خشن عمر او را مضطرب کرده بود با لرزشی در صدایش گفت :سؤالی از جنابتان داشتم که اگر اجازه دهید بگویم؟ عمر که همیشه در مقابل زنان احساس قدرت می کرد ، نیشخندی زد و بادی به غبغب انداخت و گفت : بگو سوالت را ضعیفه، اما قبل از آن بگو‌ که از زنان مهاجر هستی یا انصار؟! آزاده ای یا آزاد شده ای؟ ان زن بار دیگر با صدای لرزان گفت: كنيزي از كنيزان هستم و هنوز طعم آزادی را نچشیده ام عمر تکانی سخت به خود داد و با لحنی خشمگین و صورتی که از عصبانیت به سرخی می گرایید، گفت: پس اين روسري و مقنعه چيست؟! آن را از سرت بردار؛ چون اين پوشش مخصوص زنان آزاده و مؤمن است. كنيز که مشخص بود به دین اسلام است و از عریان نمودن سرو تن خود اِبا دارد لحظه اي اهمال كرد. عمر مانند ببری خشمگین از جايش برخواست و با تازيانه ای که همیشه در دست داشت و همیشه با ان به جنگ با زنان می رفت ، شروع به زدن آن کنیزک نگون بخت نمود و آنقدر بر سرش زد تا روسری را بردارد.... در این هنگام مردی از بین جمعیت صدا زد و گفت : اهای کنیزک اگر جانت را می خواهی حجابت را بردار ،چون من با چشم خویش دیدم که در منزل عمربن خطاب کنیزان با سری لخت و تنی نیمه عریان از میهمانان پذیرایی می کنند ، این حکم خلیفه است پس موظف به اجرای این حکمی... فضه با دیدن این صحنه و شنیدن این سخنان از جای بر خواست و همانطور که آهی سوزناک میکشید با خود زمزمه کرد : براستی که این اسلام نیست که تو بر مسند خلافتش نشسته ای ، این دین بویی از اسلام ناب محمدی که رسول خدا صلی الله علیه واله ،پیام رسانش بود نبرده ... نمی دانم بعد از مرگ چگونه جواب رسول الله را خواهید داد؟!!! ... ادامه دارد 📝به قلم :ط_حسینی 💦🌨💦🌨💦🌨💦🌨