🔺دو متر چِلوار! ▫️حجةالاسلام شیخ مهدی انصاری: 🔹صبح با علامه جعفری رفتیم نان بگیریم. یک نفر باربر آمد. بارش را بر زمین گذاشت و گفت: آقایان یکی‌تان کمک کند بارم را روی دوشم بگذارم. 🔸مرحوم جعفری رفت جلو بار را بلند کرد. پیرمرد سرش را خم کرد و گفت: یک مقدار بالاتر بگذارید که روی سر من قرار بگیرد. ▪️آقای جعفری گفت: سر تو هم که مثل من مو ندارد. این بار به سر شما فشار می‌آورد. ▫️باربر گفت: چه کنم که خدا برای من معیشت و دنیا را این طور خواسته... عیبی ندارد. ▪️آقای جعفری به او گفت بار را زمین را بگذار. سپس عمامه‌شان را از سر برداشتند و سر او گذاشتند و گفتند حالا بار را بذار روی سرت! ▫️باربر گفت: آقا این عمامه شماست. ▪️ایشان با آن لهجه آذری جواب داد: برو بابا جان! این دو متر چِلوار است عمامه کجا بود؟ خدا دل را اصلاح کند. 🌀من عمامه‌ام را برداشتم به آقای جعفری دادم که سر ایشان بی عمامه نباشد. 🔻گفتند شما جوانید و این هوس‌ها سراغ شما می‌آید. ما از این دوران گذشتیم و خدا هم به ما رحم کرد و تا پایانش هم به ما عنایت کند. 🆔 ••✾@peickesaba✾•• ••✾پاتوقِ‌صالحینِ‌بصیرِ‌ایران‌اسلامی✾••