🔻رسیده بودم سر دو راهی انتخاب؛ یک طرف پیشنهاد رفتن به آذربایجان و تدریس در مدرسۀ دینی باکو بود؛ و طرف دیگر مسئولیتی سنگین و رنگین در همین قم خودمان. این‌که از فضای معنوی قم دور شوم و در باکو که فضایش با قم زمین تا آسمان فرق داشت زندگی کنم، نگرانم می‌کرد. 🔻برای مشورت پیش آقای بهجت رفتم. توی دلم گفتم: «خُب معلوم است که می‌گوید بمان قم!» حرف‌هایم را که شنید، گفت: «طبیب باید آن‌جا برود که مریض زیاد است؛ بروید باکو!» 🔻دوباره تاکید کردم و گفتم: «اگر از امور معنوی دور شوم چه؟» محکم گفت: «نخیر آقا! ویرانی‌های آن‌جا را در نظر بگیرید. خیال می‌کنید سیر و سلوک به این است که تسبیحِ هزار دانه دست بگیرید و ذکر بگویید؟! این نیست آقا، بروید...» 📚 به شیوه باران، ص١٨، خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت رضوان‌الله‌علیه 🆔 ••✾@peickesaba✾•• ••✾پاتوقِ‌صالحینِ‌بصیرِ‌ایران‌✾••