💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#حضرت_رقیه__س__شور
#برای_مداحان
گوشه ی ویرونه شد
منزل و ماوای من
آبله زد پای من
تار شده چشمای من
هرشب به جای شونت
سرم رو سنگ می زارم
تا صبح بابا بیدارم
زخم هام و من می شمارم
یادم نمی ره بابا
تو مجلس می نامرد
با چوب به لبهات می زد
خون از لبت میومد
بابا جون وااا
دور از چشای عباس
خیلی کتک خرد عمه
هزار دفه مرد عمه
اسم تو می برد عمه
دور از چشای عباس
تو خیمه ها غوغا شد
پای حرومی واشد
خیلی جسار ت ها شد
دور از چشای عباس
کنیز به من گفت یک مست
یه لاابالیه پست
به معجرمن برد دست
بابا جون واا
دور از چشای عباس
بال و پر من می سوخت
چشم تر من می سوخت
زخم سر من می سوخت
دور از چشای عباس
چه ازدحامی دیدم
بازار شامی دیدم
بی احترامی دیدم
دور از چشای عباس
زجر به سرم داد می زد
حرمله فریاد می زد
زجر به سرم داد می زد
بابا جون واا
رضا نصابی
حضرت رقیه (س)
شور
#حکایات_فرزانگان |عضوشوید👇
@PHarzanegan