3⃣ در ادامه‌ی حدیث، چنین آمده: وَ مِنَ الْعُلَمَاء: 🔥ِ مَنْ یَرَی أَنْ یَضَعَ الْعِلْمَ عِنْدَ ذَوِی الثَّرْوَةِ وَ الشَّرَفِ 🔥 وَ لَا یَرَی لَهُ فِی الْمَسَاکِینِ وَضْعاً فَذَاکَ فِی الدَّرْکِ الثَّالِثِ مِنَ النَّارِ پاره‌ای از علماء: 🔥 چنین می‌پندارند که علم را به ثروتمندان و اشراف باید آموخت! 🔥 و مساکین را اهلِ علم نمی‌دانند! اینها در طبقه سوم دوزخند. هر کسی دانش و علمی دارد؛ اما باید دید دوست دارد این علم را در اختیار چه کسی قرار دهد؟ آیا اگر بزرگان و یا افراد باکلاس از من طلب علم کنند، با روی بازتری به آن‌های پاسخ می‌دهم؟ آیا اگر فردی فقیر و بی‌کلاس، از من بخواهد علمم را در اختیارش قرار دهم، نمی‌پذیرم، یا با کراهت قبول می‌کنم؟ تا به حال در کنار بی‌چیزان، که طبیعتا پول کافی ندارند که لباس شیک بپوشند، و یا عادت به تر و تمیز بودن ندارند، نشسته‌اید؟ نکند ناخودآگاه، کمی خود را جمع کرده باشید؟ کدام را با تمایل بیشتری می‌پذیرید: «رییس اداره‌ای و یا ارگانی مشهور، از شما بخواهد کلاس عقاید برای کارکنانش بگذارید» یا «یک مسجد در محله‌ای فقیر از شما همان کلاس را طلب کند»؟ دوست دارید برای تدریس، به روستاها دعوت شوید، و یا به کشورهای خارجی؟ بین خودمان می‌ماند! الان دو بلیت به شما بدهم، یکی به دانشگاه اسلام شناسی آلمان، و دیگری به مسجد حضرت رقیه در زینبیه، کدام را دوست دارید؟ اگر به فقرا درس بدهید، آیا احساس نمی‌کنید که تلف شده‌اید و کار بی‌حاصل کرده‌اید؟ آیا احساس نمی‌کنید که بهتر است که برای افراد شریف‌تری، تدریس کنید؟ حیف شما نیست؟!؟! در این روایت بیان می‌شود که به عالمانی که «مساکین و افراد بی‌کلاس را اهل علم و شایسته‌ی علم نمی‌دانند» باید به چشم تردید نگریست! این علما، در درک سوم جهنم هستند.