─━━⊱ روایت شهید جمهور ⊰━━─
با پابــرهنگان وطــــن هــــمپای
همدرد و داغ با غمِ محرومان
پا در رکاب خــــدمت و آبادی
تا قــــلههای بکــــر ارسباران
با درد و فقر، نان و نمک خورده
او بوسه زد به دست ترکخورده
دردآشــــنای زخـــمِ نمـــکخورده
لبــــخند بود و زخمِ دلش پنهان
او عزم قاف خدمت و یاری داشت
با آسمان چه قول و قراری داشت
ققنوسما چهکرد و چهحالیداشت
در بزم کـــوه و آتــش و در بوران؟!
از قـــلهها، عــــروج مبارک باد
مرد خطـــر! صعـود مبارک باد
تو مرد پشت میزنشینی؟ نه!
تو رستمی میانهی هر میدان
تو خادم همیشــــهی سلطانی
دلبســــتهی دیار خــــراســــانی
او میزبانشدهست و تو مهمانی
آمد به پیشــــواز تو مــــولامان
✍ سروده رحیمه مهربان
#شماهمبنویسید
📜 اینجا، سکوی انتشار روایت شماست.
🔗
https://eitaa.com/pishran8
#خادم_الرضا
#روایت_بانوانه
#روایت_بانوی_پیشران