ـــــــــــــ✼💐✼ـــــــــــــ
ــ بِسم رَب الشُهدا وَ الصِدیقین ـــ
"معـــطــر بود از عطــر گـل يــــاس وجودش تار و پودي بود از احساس"
"خودي بــا خـود نديد و جمــله او شد
به خــون خويش تـا غلـــطيد عبـــاس"
#گزیدهایاززندگینامه
#شهیدعباسمحمدی
#ولادت ۱۳۳۸/۹/۱۰
#شهـــــــــادت ۱۳۶۲/۱۱/۲۵
─┅═ঊঈঊঈ═┅─
🔶
#شهیدعباسمحمدی در دهم آذرماه ۱۳۳۸ در جوار مسجد جامع شهر دليجان در خانه اي محقر و خانواده اي زحمتکش نوزادي به دنيا مي آيد که پدر و مادر با توجه به روحيه ي
#مذهبي و شرکت در
#روضه ها و
#تعزيه هاي
#سالارشهيدان،
#عباسش مي نامند تا بعدها
#رشادت و
#دلاوري را از
#علمدارکربلا بياموزد و
#علم به دوش در نهضت
#مقدس #خميني ياران را به
#کربلاي جبهه هاي ايران بخواند.
🔶سايه ي مهر مادر در کودکي از سر
#عباس رخت برمي بندد.
🔶پدر که خود نيز دائم از بيماري رنج مي برد عهده دار تربيت او مي شود.
🔶 تنها خواهرش با سن کم برايش مادري مي کند تا خلاء وجود مادر را کمتر احساس کند.
#عباس در سال ۱۳۴۵ وارد دبستان مي شود در اوقات فراغت و تعطيلات تابستان همراه و پا به پاي خواهرش با کار
#قاليبافي پدر را در ادامه ي زندگي ياري مي دهند.
🔶 با پايان سال سوم راهنمايي وارد
#دانشسرايمقدماتي شده و پس از آن عازم
#سربازي مي گردد.
🔶در سال ۱۳۵۷ وقتي
#امام بزرگوار فرمان فرار از پادگان هاي نظامي را صادر مي کند به همراه عده اي از هم دوره هايش پادگان را ترک مي کند و به صف مبارزه ي بي امان مردم عليه رژيم پهلوي مي-پيوندد.
🔶روحيه ي
#ايثار،
#فداکاري،
#گذشت، خدمت به محرومين و علاقه به اهداف انقلاب اسلامي،
#عباس را در صف
#داوطلبان #خدمت در
#جهادسازندگي قرار مي دهد.
🔶در کلاس درس به دانش-آموزان درس
#نماز و پيروي از
#رهبري مي آموخت.
🔶 با نهادهاي
#انقلابي چون
#بسيج،
#سپاه،
#نهضتسوادآموزي،
امور تربيتي و مرکز فرهنگي شهيد مطهري نيز همکاري و فعاليتي
#عاشقانه داشت.
🔶بعدها مستقيماً به عنوان يکي از اعضاي شوراي مرکزي نهضت سوادآموزي انجام وظيفه مي نمود.
🔶 يکي از علاقه مندان به شرکت در کلاس هاي
#قرائت و
#تفسيرقرآن بود که تا قبل از
#شهادتش #نظم و
#مديريت جلسه به عهده او بود.
🔶در مراسم
#مذهبي چون دعاهاي
#کميل و
#توسل،
#مراسمشهدا،
#نمازجمعه و
#جماعات حضوري مداوم داشت.
🔶با همه ي خدماتي که يک تنه و خستگي ناپذير انجام مي دهد.
🔶 مسؤوليتي بزرگتر فرا روي خود احساس مي کند.
🔶 او شاهد حرکت
#کاروانياني است که
#لبيک گوي نداي
#امامشان هستند.
🔶صحنه هاي
#عمليات را در ذهن خود مجسم مي کند و به
#رشادت هاي دلير مردان جبهه هاي نبرد غبطه مي خورد و نمي تواند در برابر اين همه احساسات بي تفاوت باشد.
🔶از سويي ديگر اين فکر نيز او را به خود مشغول مي کند که مگر هفت ماه بيشتر است که ازدواج کرده اي دير نمي شود فرصت زياد است.
🔶در ترازوي عقل هرچه سبک و سنگين مي کند به اين نتيجه مي رسد که شايد موقعيتي بهتر از اين برايش پيش نيايد تازه با شناختي که از همسر جوانش دارد مي-داند که او هم آن قدر
#عباس را درک مي کند که بتواند ياريگر همسر خوبش در اين راه باشد.
🔶
#عباس که سنگر بزرگ جبهه هاي نور عليه ظلمت را پيش روي خود مي بيند. سنگر نهضت سوادآموزي و ساير خدمات را رها مي کند و صبح روز ۱۳۶۲/۱۱/۲۵ با يار
#صديق و
#همرزمش #هاديشفيعي پرچم به دوش کوچه هاي شهر را زيرپا مي گذارند و راهيان
#کربلا و
#قدس را با شعار هر که دارد هوس کرببلا بسم الله به ياري مي خوانند.
🔶چاووش در شهر ندا سر مي دهد: دل تنگم سفر کرببلا مي خواهد. به همراه اين شعار انگار دل کنده مي شود.
🔶
#حسينيان به سوي
#کربلا حرکت مي کنند. عباس ضمن خداحافظي با دوستان و آشنايان، به همسرش براي تربيت کودکي که چشم انتظارش بودند، سفارش هاي لازم را مي کند.
🔶فاتحان پيروز خيبر با ديگر ياران همرزم عازم جبهه هاي حق عليه باطل مي گردند.
🔶 مراحل سير
#اليالله و
#تزکيهينفس و بريدن از همه ي وابستگي هاي
#دنيوي آغاز مي شود.
🔶
#نمازشب عاشقان با
#تلاوتقرآن، آواي خوش دعاي
#توسل و زمزمه ي خوش
#کميل ارواح طيبه را به ملأ اعلا مي برد و نفس مطمئنه نداي ارجعي الي ربک راضيةً مرضيه را فرياد مي زند و اين همان سيري است که اين عاشقان از بدو ورود به جبهه هاي نور طي مي کنند.
─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─