🔸️﷽🔸️
⚡
#سه_دقيقه_در_قيامت(۷۴)
⭐گروه فرهنگي شهيد ابراهيم هادی
💢۳۱_حسرت ص ۱۰۱
🔹️...هرچند ماجراي
#سه_دقيقه حضور من در آن سوي هستي و بررسي اعمال من، خيلي سخت بود و آن لحظات را فراموش نمي كنم،
🔹️اما خيلي از موارد را سالها پس از آن واقعه، در شرايط و زمانهاي مختلف به ياد مي آورم.
🔹️چند روز قبل در محل كار نشسته بودم. چاپ اول
#كتاب_سه_دقيقه_در_قيامت انجام شده بود. يكي از مسئولين از تهران، براي بازرسي به اداره ي ما آمد.
❖
@pmsh313 ❖
🔹️همين كه وارد اتاق ما شد، سلام كرد و پشت ميز آمد و مشغول روبوسي شديم. مرا به اسم صدا كرد و گفت: چطوري برادر؟
🔹️من كه هنوز او را به خاطر نياورده بودم، گفتم: الحمدلله گفت: ظاهراً مرا نشناختي؟ ده سال قبل، در فلان اداره براي مدت كوتاهي با شما همكار بودم. من
#كتاب_سه_دقيقه_در_قيامت را كه خواندم، حدس زدم كه ماجراي شما باشد، درسته؟
❖
@pmsh313 ❖
🔹️گفتم: بله و كمي صحبت كرديم. ايشان گفت: يکي از بستگان من با خواندن اين كتاب خيلي متحول شده و چند ميليون رد مظالم داده و به عنوان بازگشت حق الناس و بيت المال، كلي پول پرداخت كرده.
🔹️بعد از صحبتهاي معمول، ايشان رفت و من مشغول فكر بودم كه او را كجا ديدم!يك باره يادم آمد! او هم جزو كساني بود كه از كنار من عبور كرد و بي حساب وارد بهشت شد. او هم شهيد مي شود.
🔹️ديدن هر روزه اين دوستان بر حسرت من مي افزايد، خدايا نكند مرگ ما
#شهادت نباشد.
❖
@pmsh313 ❖
💥به قول برادر عليرضا قزوه:
⚡وقتي كه غزل نيسـت شـفاي دل خسـته
ديگـر چـه نشـينيم بـه پشـت در بسـته؟
⚡رفتند چه دلگير و گذشـتند چه جانسوز
آن سـينه زنان حرمـش دسـته بـه دسـته
⚡ميگويم و ميدانم از اين كوچه تاريك
راهي اسـت به سرمنزل دلهاي شكسته
⚡در روز جزا جرئت برخواسـتنش نيست
پايـي كـه بـه آن زخـم عبوري ننشسـته
⚡قسـمت نشـود روي مـزارم بگذارنـد
سـنگي كـه گل اللـه به آن نقش نبسـته
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓
❖
@pmsh313 ❖
┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛