🔸️﷽🔸️
⚡#سه_دقيقه_در_قيامت(۵۴)
⭐گروه فرهنگي شهيد ابراهيم هادی
💢۲۴_بازگشت ص ۷۸
🔹️کمتر از لحظه اي ديدم روي تخت بيمارستان خوابيده ام و تيم پزشكي مشغول زدن#شوك_برقي به من هستند. دستگاه شوك را چند بار به بدن من وصل كردند و به قول خودشان؛ بيمار احيا شد.
❖ @pmsh313 ❖
🔹️روح به جسم برگشته بود، حالت خاصي داشتم. هم خوشحال بودم كه دوباره#مهلت يافته ام و هم ناراحت بودم كه از آن وادي نور، دوباره به اين دنياي فاني برگشته ام.
🔹️پزشكان بعد از مدتي كار خودشان را تمام كردند. در واقع غده خارج شده بود و در مراحل پاياني عمل بود كه من#سه_دقيقه دچار ايست قلبي شدم. بعد هم با ايجاد شوك، مرا احيا كردند.
🔹️من در تمام آن لحظات، شاهد كارهايشان بودم. پس از اتمام كار، مرا به اتاق مجاور جهت ريكاوري انتقال داده و پس از ساعتي، كم كم اثر بيهوشي رفت و درد و رنجها دوباره به بدنم برگشت.
🔹️حالم بهتر شد و توانستم چشم راستم را باز كنم، اما نمي خواستم حتي براي لحظه اي از آن لحظات زيبا دور شوم.
❖ @pmsh313 ❖
🔹️من در اين ساعات، تمام خاطراتي كه از آن سفر معنوي داشتم را با خودم مرور مي كردم. چقدر سخت بود. چه شرايط سختي را طي كردم. من#بهشت_برزخي را با تمام نعمتهايش ديدم.
🔹️من افراد گرفتار را ديدم. من تا چند قدمي بهشت رفتم.من مادرم حضرت زهرا(س)را با كمي فاصله مشاهده كردم. من مشاهده کردم که مادر ما چه مقامي در دنيا و آخرت دارد. برايم تحمل دنيا واقعاً سخت بود...
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓
❖ @pmsh313 ❖
┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
🔸️﷽🔸️
⚡#سه_دقيقه_در_قيامت(۷۳)
⭐گروه فرهنگي شهيد ابراهيم هادی
💢۳۱_حسرت ص ۱۰۰
🔹️اين مطلب را يادآور شوم که بعد از شهادت دوستانم، بنده راهي مرزهاي شرقي شدم.
🔹️مدتي را در پاسگاههاي مرزي حضور داشتم. اما خبري از#شهادت نشد!
🔹️در آنجا مطالبي ديدم که خاطرات ماجراهاي#سه_دقيقه براي من تداعي مي شد.
❖ @pmsh313 ❖
🔹️يک روز دو پاسدار را ديدم که به مقر ما آمدند. با ديدن آنها حالم تغيير کرد! من هر دوي آنها را ديده بودم که بدون حساب و در زمره ي شهدا و با سرهاي بريده شده راهي#بهشت بودند.
🔹️براي اينکه مطمئن شوم به آنها گفتم: نام هر دوي شما محمد است؟ آنها تأييد کردند و منتظر بودند که من حرف خود را ادامه دهم، اما بحث را عوض کردم و چيزي نگفتم.
🔹️از شرق کشور برگشتم. من در اداره مشغول به كار شدم. با حسرتي كه غير قابل باور است.
🔹️يك روز در نمازخانه اداره دو جوان را ديدم كه در كنار هم نشسته بودند. جلو رفتم و سلام كردم.
❖ @pmsh313 ❖
🔹️خيلي چهره آنها برايم آشنا بود. به نفر اول گفتم: من نمي دانم شما را كجا ديدم. ولي خيلي براي من آشنا هستيد. مي توانم فاميلي شما را بپرسم؟
🔹️نفر اول خودش را معرفي كرد. تا نام ايشان را شنيدم، رنگ از چهره ام پريد! ياد خاطرات اتاق عمل و ... برايم تداعي شد.
🔹️بلا فاصله به دوست كناري او گفتم: نام شما هم بايد حسين آقا باشه؟ او هم تأييد كرد و منتظر شد تا من بگويم كه از كجا آنها را مي شناسم. اما من كه حال منقلبي داشتم، بلند شدم و خداحافظي كردم.
🔹️خوب به ياد داشتم كه اين دو جوان#پاسدار را با هم ديدم كه وارد برزخ شدند و بدون حسابرسي اعمال راهي بهشت شدند. هر دو با هم شهيد شدند درحاليكه در زمان شهادت مسئوليت داشتند!
❖ @pmsh313 ❖
🔹️باز به ذهن خودم مراجعه كردم. چند نفر ديگر از نيروها براي من آشنا بودند.پنج نفر ديگر از بچه هاي اداره را مشاهده كردم كه الان از هم جدا و در واحدهاي مختلف مشغول هستند،
🔹️اما عروج آنها را هم ديده بودم. آن پنج نفر با هم به شهادت مي رسند.چند نفري را در خارج اداره ديدم که آنها هم...
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓
❖ @pmsh313 ❖
┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
🔸️﷽🔸️
⚡#سه_دقيقه_در_قيامت(۷۴)
⭐گروه فرهنگي شهيد ابراهيم هادی
💢۳۱_حسرت ص ۱۰۱
🔹️...هرچند ماجراي#سه_دقيقه حضور من در آن سوي هستي و بررسي اعمال من، خيلي سخت بود و آن لحظات را فراموش نمي كنم،
🔹️اما خيلي از موارد را سالها پس از آن واقعه، در شرايط و زمانهاي مختلف به ياد مي آورم.
🔹️چند روز قبل در محل كار نشسته بودم. چاپ اول#كتاب_سه_دقيقه_در_قيامت انجام شده بود. يكي از مسئولين از تهران، براي بازرسي به اداره ي ما آمد.
❖ @pmsh313 ❖
🔹️همين كه وارد اتاق ما شد، سلام كرد و پشت ميز آمد و مشغول روبوسي شديم. مرا به اسم صدا كرد و گفت: چطوري برادر؟
🔹️من كه هنوز او را به خاطر نياورده بودم، گفتم: الحمدلله گفت: ظاهراً مرا نشناختي؟ ده سال قبل، در فلان اداره براي مدت كوتاهي با شما همكار بودم. من#كتاب_سه_دقيقه_در_قيامت را كه خواندم، حدس زدم كه ماجراي شما باشد، درسته؟
❖ @pmsh313 ❖
🔹️گفتم: بله و كمي صحبت كرديم. ايشان گفت: يکي از بستگان من با خواندن اين كتاب خيلي متحول شده و چند ميليون رد مظالم داده و به عنوان بازگشت حق الناس و بيت المال، كلي پول پرداخت كرده.
🔹️بعد از صحبتهاي معمول، ايشان رفت و من مشغول فكر بودم كه او را كجا ديدم!يك باره يادم آمد! او هم جزو كساني بود كه از كنار من عبور كرد و بي حساب وارد بهشت شد. او هم شهيد مي شود.
🔹️ديدن هر روزه اين دوستان بر حسرت من مي افزايد، خدايا نكند مرگ ما#شهادت نباشد.
❖ @pmsh313 ❖
💥به قول برادر عليرضا قزوه:
⚡وقتي كه غزل نيسـت شـفاي دل خسـته
ديگـر چـه نشـينيم بـه پشـت در بسـته؟
⚡رفتند چه دلگير و گذشـتند چه جانسوز
آن سـينه زنان حرمـش دسـته بـه دسـته
⚡ميگويم و ميدانم از اين كوچه تاريك
راهي اسـت به سرمنزل دلهاي شكسته
⚡در روز جزا جرئت برخواسـتنش نيست
پايـي كـه بـه آن زخـم عبوري ننشسـته
⚡قسـمت نشـود روي مـزارم بگذارنـد
سـنگي كـه گل اللـه به آن نقش نبسـته
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓
❖ @pmsh313 ❖
┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
🔸️﷽🔸️
⚡#سه_دقيقه_در_قيامت(۸۰)
⭐گروه فرهنگي شهيد ابراهيم هادی
💢۳۳_پرسش و پاسخ ص ۱۰۸
🍂پیرامون متن کتاب(۲)
💥سؤال ۲ :آيا ممكن است انساني در مدت#سه_دقيقه، اين همه مطالب مختلف مشاهده كرده باشد؟
🔹️فكر مي كنم در كتاب هم اشاره شده كه وقتي#روح از بدن خارج مي شود، ديگر بحث زمان و مكان مطرح نيست. چه يك ثانيه و چه ده هزار سال!
❖ @pmsh313 ❖
🔹️يادم هست خاطرات#تجربه_نزديك_به_مرگ يك خانم را مي خواندم كه بسيار ماجراي طولاني و زيبايي داشت و جالب اينكه كمتر از ده ثانيه قلب
او متوقف شده بود!
🔹️شايد يكي از دلایلي كه در#سوره_معارج، در مورد#روز_قيامت گفته مي شود كه#معادل پنجاه هزار سال )اين دنياست( به همين دليل است.
🔹️زمان در آن سوي هستي با آنچه ما احساس مي ً كنيم كاملا متفاوت است. اين را برخي از افراد در خواب و رويا متوجه مي شوند.
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓
❖ @pmsh313 ❖
┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛