eitaa logo
پیام معنوی
3.8هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
3.2هزار ویدیو
62 فایل
🍎نکته ها و پیام های معنوی🍎 🍒اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّآلِ مُحَمَّدٍوَّعَجِّلْ فَرَجَهُم🍒 🛑لطفا برای نشر مطالب با مدیر کانال هماهنگ باشید🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸️﷽🔸️ ⚡(۵۴) ⭐گروه فرهنگي شهيد ابراهيم هادی 💢۲۴_بازگشت ص ۷۸ 🔹️کمتر از لحظه اي ديدم روي تخت بيمارستان خوابيده ام و تيم پزشكي مشغول زدن به من هستند. دستگاه شوك را چند بار به بدن من وصل كردند و به قول خودشان؛ بيمار احيا شد. ❖ @pmsh313 ❖ 🔹️روح به جسم برگشته بود، حالت خاصي داشتم. هم خوشحال بودم كه دوباره يافته ام و هم ناراحت بودم كه از آن وادي نور، دوباره به اين دنياي فاني برگشته ام. 🔹️پزشكان بعد از مدتي كار خودشان را تمام كردند. در واقع غده خارج شده بود و در مراحل پاياني عمل بود كه من دچار ايست قلبي شدم. بعد هم با ايجاد شوك، مرا احيا كردند. 🔹️من در تمام آن لحظات، شاهد كارهايشان بودم. پس از اتمام كار، مرا به اتاق مجاور جهت ريكاوري انتقال داده و پس از ساعتي، كم كم اثر بيهوشي رفت و درد و رنجها دوباره به بدنم برگشت. 🔹️حالم بهتر شد و توانستم چشم راستم را باز كنم، اما نمي خواستم حتي براي لحظه اي از آن لحظات زيبا دور شوم. ❖ @pmsh313 ❖ 🔹️من در اين ساعات، تمام خاطراتي كه از آن سفر معنوي داشتم را با خودم مرور مي كردم. چقدر سخت بود. چه شرايط سختي را طي كردم. من را با تمام نعمتهايش ديدم. 🔹️من افراد گرفتار را ديدم. من تا چند قدمي بهشت رفتم.من مادرم حضرت زهرا(س)را با كمي فاصله مشاهده كردم. من مشاهده کردم که مادر ما چه مقامي در دنيا و آخرت دارد. برايم تحمل دنيا واقعاً سخت بود... ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓ ❖ @pmsh313 ❖ ┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
🔸️﷽🔸️ ⚡(۷۳) ⭐گروه فرهنگي شهيد ابراهيم هادی 💢۳۱_حسرت ص ۱۰۰ 🔹️اين مطلب را يادآور شوم که بعد از شهادت دوستانم، بنده راهي مرزهاي شرقي شدم. 🔹️مدتي را در پاسگاههاي مرزي حضور داشتم. اما خبري از نشد! 🔹️در آنجا مطالبي ديدم که خاطرات ماجراهاي براي من تداعي مي شد. ❖ @pmsh313 ❖ 🔹️يک روز دو پاسدار را ديدم که به مقر ما آمدند. با ديدن آنها حالم تغيير کرد! من هر دوي آنها را ديده بودم که بدون حساب و در زمره ي شهدا و با سرهاي بريده شده راهي بودند. 🔹️براي اينکه مطمئن شوم به آنها گفتم: نام هر دوي شما محمد است؟ آنها تأييد کردند و منتظر بودند که من حرف خود را ادامه دهم، اما بحث را عوض کردم و چيزي نگفتم. 🔹️از شرق کشور برگشتم. من در اداره مشغول به كار شدم. با حسرتي كه غير قابل باور است. 🔹️يك روز در نمازخانه اداره دو جوان را ديدم كه در كنار هم نشسته بودند. جلو رفتم و سلام كردم. ❖ @pmsh313 ❖ 🔹️خيلي چهره آنها برايم آشنا بود. به نفر اول گفتم: من نمي دانم شما را كجا ديدم. ولي خيلي براي من آشنا هستيد. مي توانم فاميلي شما را بپرسم؟ 🔹️نفر اول خودش را معرفي كرد. تا نام ايشان را شنيدم، رنگ از چهره ام پريد! ياد خاطرات اتاق عمل و ... برايم تداعي شد. 🔹️بلا فاصله به دوست كناري او گفتم: نام شما هم بايد حسين آقا باشه؟ او هم تأييد كرد و منتظر شد تا من بگويم كه از كجا آنها را مي شناسم. اما من كه حال منقلبي داشتم، بلند شدم و خداحافظي كردم. 🔹️خوب به ياد داشتم كه اين دو جوان را با هم ديدم كه وارد برزخ شدند و بدون حسابرسي اعمال راهي بهشت شدند. هر دو با هم شهيد شدند درحاليكه در زمان شهادت مسئوليت داشتند! ❖ @pmsh313 ❖ 🔹️باز به ذهن خودم مراجعه كردم. چند نفر ديگر از نيروها براي من آشنا بودند.پنج نفر ديگر از بچه هاي اداره را مشاهده كردم كه الان از هم جدا و در واحدهاي مختلف مشغول هستند، 🔹️اما عروج آنها را هم ديده بودم. آن پنج نفر با هم به شهادت مي رسند.چند نفري را در خارج اداره ديدم که آنها هم... ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓ ❖ @pmsh313 ❖ ┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
🔸️﷽🔸️ ⚡(۷۴) ⭐گروه فرهنگي شهيد ابراهيم هادی 💢۳۱_حسرت ص ۱۰۱ 🔹️...هرچند ماجراي حضور من در آن سوي هستي و بررسي اعمال من، خيلي سخت بود و آن لحظات را فراموش نمي كنم، 🔹️اما خيلي از موارد را سالها پس از آن واقعه، در شرايط و زمانهاي مختلف به ياد مي آورم. 🔹️چند روز قبل در محل كار نشسته بودم. چاپ اول انجام شده بود. يكي از مسئولين از تهران، براي بازرسي به اداره ي ما آمد. ❖ @pmsh313 ❖ 🔹️همين كه وارد اتاق ما شد، سلام كرد و پشت ميز آمد و مشغول روبوسي شديم. مرا به اسم صدا كرد و گفت: چطوري برادر؟ 🔹️من كه هنوز او را به خاطر نياورده بودم، گفتم: الحمدلله گفت: ظاهراً مرا نشناختي؟ ده سال قبل، در فلان اداره براي مدت كوتاهي با شما همكار بودم. من را كه خواندم، حدس زدم كه ماجراي شما باشد، درسته؟ ❖ @pmsh313 ❖ 🔹️گفتم: بله و كمي صحبت كرديم. ايشان گفت: يکي از بستگان من با خواندن اين كتاب خيلي متحول شده و چند ميليون رد مظالم داده و به عنوان بازگشت حق الناس و بيت المال، كلي پول پرداخت كرده. 🔹️بعد از صحبتهاي معمول، ايشان رفت و من مشغول فكر بودم كه او را كجا ديدم!يك باره يادم آمد! او هم جزو كساني بود كه از كنار من عبور كرد و بي حساب وارد بهشت شد. او هم شهيد مي شود. 🔹️ديدن هر روزه اين دوستان بر حسرت من مي افزايد، خدايا نكند مرگ ما نباشد. ❖ @pmsh313 ❖ 💥به قول برادر عليرضا قزوه: ⚡وقتي كه غزل نيسـت شـفاي دل خسـته ديگـر چـه نشـينيم بـه پشـت در بسـته؟ ⚡رفتند چه دلگير و گذشـتند چه جانسوز آن سـينه زنان حرمـش دسـته بـه دسـته ⚡ميگويم و ميدانم از اين كوچه تاريك راهي اسـت به سرمنزل دلهاي شكسته ⚡در روز جزا جرئت برخواسـتنش نيست پايـي كـه بـه آن زخـم عبوري ننشسـته ⚡قسـمت نشـود روي مـزارم بگذارنـد سـنگي كـه گل اللـه به آن نقش نبسـته ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓ ❖ @pmsh313 ❖ ┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
🔸️﷽🔸️ ⚡(۸۰) ⭐گروه فرهنگي شهيد ابراهيم هادی 💢۳۳_پرسش و پاسخ ص ۱۰۸ 🍂پیرامون متن کتاب(۲) 💥سؤال ۲ :آيا ممكن است انساني در مدت، اين همه مطالب مختلف مشاهده كرده باشد؟ 🔹️فكر مي كنم در كتاب هم اشاره شده كه وقتي از بدن خارج مي شود، ديگر بحث زمان و مكان مطرح نيست. چه يك ثانيه و چه ده هزار سال! ❖ @pmsh313 ❖ 🔹️يادم هست خاطرات يك خانم را مي خواندم كه بسيار ماجراي طولاني و زيبايي داشت و جالب اينكه كمتر از ده ثانيه قلب او متوقف شده بود! 🔹️شايد يكي از دلایلي كه در، در مورد گفته مي شود كه پنجاه هزار سال )اين دنياست( به همين دليل است. 🔹️زمان در آن سوي هستي با آنچه ما احساس مي ً كنيم كاملا متفاوت است. اين را برخي از افراد در خواب و رويا متوجه مي شوند. ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓ ❖ @pmsh313 ❖ ┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛