صلی‌الله‌علیه‌وآله تو در تمامي امکان، چو جان درون تني نکوتري ز کلام و فراتر از سخني اگر تمام نکويان شوند پروانه تو در تجمّع آنان، چراغ انجمني جنان به باغ گلي ماند و تو صاحب باغ جهان چو يک چمن است و تو سرو آن چمني به «قُل اَنَا بشرٌ مثلکم» شدي توصيف مباد اينکه بگويند حيّ ذوالمنني "تنت به ناز طبيبان نيازمند مباد" که جان جان جهاني و در لباس تني رواست تا همه ارواح با خضوع و خشوع کنند سجده تو را بس که نازنين بدني کنند ناز به اهل بهشت در صف حشر به روي اهل جهنّم، اگر تو خنده زني چگونه وصف تو را گويم؟ اي خدا مرآت! که باب فاطمه و پيشواي بوالحسني گهر به خود ز چه نازد؟ تو لعل لب بگشا که دُر پراکني و رونق گهر شکني اگر چه «ميثم» آلوده ام، يقين دارم که چون به حشر درآيم، تو دستگير مني @poem_ahl